امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

100 رمان برتر جهان (100 world premieres)

#2
خوب رتبه ی دو رو تقدیم میکنیم به 1984 اثر جورج ارول


100 رمان برتر جهان (100 world premieres)


توضیح کلی:

نام کتاب مشهوری از جورج اورول به سال ۱۹۴۸ است. این کتاب بیانیهٔ سیاسی شاخصی در رد نظام‌های تمامیت‌خواه (توتالیتر) و نیز کمونیسم شمرده می‌شود. ۱۹۸۴ کتابی پادآرمانشهری به‌شمار می‌آید. کتاب به نام «نوزده هشتادوچهار» هم شناخته می‌شود.
جرج اورول در این کتاب، آینده‌ای را برای جامعه به تصویر می‌کشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به برادر بزرگ (ناظر کبیر) (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند) وجود دارد. در جامعهٔ تصویرشده گناه‌کاران به راحتی اعدام می‌شوند و آزادی‌های فردی و حریم خصوصی افراد به‌شدت توسط قوانین حکومتی پایمال می‌شوند، به نحوی که حتی صفحات نمایش در خانه‌ها از شهروندان جاسوسی می‌کنند. در این داستان مسائلی همچون اینگساک (Ingsoc)، بزه فکری، گفتارنو، دوگانه‌باوری مطرح می‌شود.
در قرار گرفتن کتاب در ژانر علمی–تخیلی بحث وجود دارد؛ اما بسیاری آن را کتابی شاخص در این سبک می‌دانند.

داستان:

وینستُن اسمیت

وینستون اسمیت، شخصیتِ اولِ داستان، در کشور اقیانوسیه (اوشیانا) و در جامعه‌ای زندگی می‌کند که به سه طبقهٔ مجزا تقسیم شده‌است: طبقه کارگر، اعضای عادی حزب و اعضای رده‌بالای حزب. او عضو عادی حزب است. روزی در اقدامی قانون‌شکنانه، دفترچه‌ای قدیمی می‌خرد و در آن شروع به نوشتنِ اندیشه‌های خود می‌کند. در تمام نقاطی که اعضای «حزب» زندگی می‌کنند دستگاه‌هایی به نام تله‌اسکرین (صفحهٔ سخنگو) وجود دارد. این دستگاه که توسط وزارت حقیقت اداره می‌شود مانند دوربین تمام اعمال افراد را تحت نظر دارد. وینستون خارج از دیدرسِ تله‌اسکرین شروع به نوشتن می‌کند و چندین بار جملهٔ مرگ بر برادر بزرگ را بر روی کاغذ می‌نویسد.
خاطراتِ کودکی
اسمیت از کودکیِ خود به آغازِ جنگ و به پدربزرگ، پدر، مادر و خواهرش اشاره می‌کند و به این موضوع اشاره می‌کند که پدرش پس از مدتی ناپدید شده‌است و او، مادر و خواهرش تنها مانده‌اند. در نهایت وی، خانواده اش را با ناپدید شدنِ مادرش از دست می‌دهد و با خواهرش به پرورشگاه سپرده می‌شوند و دیگر هرگز خواهرش را نمی‌بیند. او بیاد می‌آورد که روزی از سرِ گرسنگی و ناچاری، پس از خوردنِ سهمِ شکلاتِ خودش، سهمِ اندکِ شکلاتِ خواهرش را هم قاپ زده، به گوشه‌ای رفته و آنرا خورده و سپس شرمسار شده‌است و از آن پس؛ همواره صدای مادرش را پشتِ سرش بیاد داشته که می‌گفته:
   وینستون برگرد! شکلاتِ خواهرت را پس بده!
جولیا
در ادامهٔ داستان وینستُن اسمیت با جولیا، دختر موسیاهی ازاعضای حزب آشنا می‌شود. وینستون در ابتدا فکر می‌کند که این دختر که عضو انجمنِ جوانانِ ضدسکس است، جاسوس بوده و او را زیرنظر دارد، اما روزی دختر کاغذی را به ویسنتون می‌رساند که در آن نوشته شده: دوستت دارم.
با وجود اینکه بر اساس قوانین حزب روابط جنسی و عشق‌وعاشقی ممنوع بوده و سرکوب می‌شود، این دو مخفیانه به خارج از شهر می‌روند و پس از آشنایی در می‌یابند که هر دو عقایدِ مشترکی مبنی بر اینکه حزب واقعیات را جعل می‌کند و گذشته را نیز به‌طور مداوم از طریق دستکاری در اسناد به دلخواه خود تغییر می‌دهد؛ دارند. آندو رابطه جنسی نیز با هم برقرار می‌کنند و به رغم اعتقاد به بی‌نتیجه بودنِ مبارزه -دستِ کم برای زمان حال- تصمیم به مقابله با حزب می‌گیرند. به این امید که آیندگان بتوانند خود را از زیر نفوذ حزب و نظام توتالیتریِ حاکم بر جامعه برهانند. در عین حال آنها آگاهند که پایانی جز مرگ در انتظارشان نیست. آنها شایعاتی مبنی بر وجودِ «انجمن برادری» که بر ضد حزب و بصورت زیرزمینی فعالیت می‌کند، شنیده‌اند.
اُبراین
پس از چندی با اُبراین، که به گمانشان عضو انجمنِ برادری است، آشنا می‌شوند و به عضویتِ انجمن درمی‌آیند. او به آنها وعدهٔ کمک برای عضویت در انجمن برادری می‌دهد ولی در حقیقت، مأمور حزب برای مبارزه با جرایم فکری ست.
جایی که تاریکی راهی ندارد
اسمیت در روزنوشتهایش اشاره می‌کند که حسی ویژه نسبت به اُبراین دارد و در رؤیایی شنیده که اُبراین گفته‌است:
   در جایی که تاریکی درآن راهی ندارد، با یکدیگر ملاقات خواهیم کرد.
اُبراین نیز پس از دستگیریِ اسمیت به همین مسئله اشاره کرده و به وی می‌گوید که وی را خواهد رهاند.
دستگیری و بازپروری
وینستون اسمیت یکروز به همراه جولیا دستگیر می‌شود. اسمیت تحت نظارتِ اُبراین، انواع و اقسام شکنجه جسمی و روحی را تجربه می‌کند تا به این باور برسد که بجز آنچه حزب می‌گوید هیچ چیز درست نیست.
پس از بازپروری
پس از بازپروری آزاد می‌شود و روزهایش را در کافهٔ شاه‌بلوط به می‌خوارگی، دنبال کردنِ اخبارِ مهمِ جنگ و کاری نیمه‌وقت در وزارت‌خانه سپری می‌کند. در نهایت هم با وجودِ مقاومتِ بسیار، می‌پذیرد که حقیقتی بجز آنچه حزب می‌گوید وجود ندارد و هر چیزی از جمله عشق و انسانیت و نیز علاقهٔ او به جولیا نمی‌تواند حقیقت داشته باشد و عاشقِ برادرِ بزرگ می‌شود.
پاسخ
 سپاس شده توسط ⓢⓘⓛⓔⓝⓒⓔ ، mnhh ، SABER ، _Lσѕт_ ، -Demoniac- ، Dead Silence


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: 100 رمان برتر جهان (100 world premieres) - ѕтяong - 16-01-2018، 14:46

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان