نظرسنجی: رمانم چطوره
عالیه
مزخرفه
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان عشق به سبک اجباری

#3
اینم پارت اول

مقدمه
زندگی ! واژه خیلی عجیبیه ! نه؟
زندگی برای یکی با خوش گذرونیو تفریح ، خرج کردن و نازیدن به پول بابایی میگذره .
اما یکی دیگه تو بدبختی ، فلاکت زندگی میکنه . صبح تا شب کار میکنه تا یه لقمه نون حلال در بیاره بده به زن و بچش . تا بچه هاش به راه بد کشیده نشن . تا زیر قرض و قوله نره .اخرم میمیره یه گوشه خاکش میکنن .
زندگی من شبیه هیچ کدوم از اینا نیست نمیدونم زندگیم چجوریه اصلا امیدی به زندگی کردن ندارم ...
پـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارتــــــــــــــــــــــــــ  اولـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​
به زور از مامان اجازه گرفتم با دوستام مثلا بریم یه روستا خارج از شهر شبم قراره همونجا بمونیم. اما در واقع قرار بریم یه جای دیگه. یه مکان که  با بچه پول روهم گذاشتیم برای چند ساعت اجاره کردیم.
بلیط هم به صورت مخفی فروختیم با پولش لباس برای نمایش یا به قولی کنسرت امشب خریدم . قراره شب بریم خونه یکی از پسرا که امشب خالیه بمونیم بخوابیم فردا صبحم هرکی بر میگرده خونه خودش .
من خیلی حوصله تمرین و این چیزا رو نداشتم اما قبول کردم چون دوست دارم قبل از مرگم با دوستام یه خاطره خوب و قشنگ داشته باشم . حالا چرا میگم مرگ چون شب میخوام خودکشی کنم صبحم جایی که
خودم برم خونه جنازم میره . حالا چرا خودکشی ؟ چون نمیخوام تن به ازدواج زوری بدم . 15 سالم بیشتر نیست میخوام درس بخونم هزار تا ارزو دارم اگه یارو نزاره درس بخونم چی ؟ اگه تو این سن ازم
بچه بخواد چی ؟ همون بمیرم بهتره .

فاطی : اویـــــــ ! عاشقیا ! کجایی یه ساعته دارم صدات میکنم ؟

-: به توچه  مگه مفتشی ؟ داشتم فکر می کردم . حالا چیکارم داشتی ؟

فاطی : اره ! مشکلیه ؟ ها میخواستم بگم سریع اماده شده 15 مین دیگه شروعه .

-: اوکی .

لباسام رو پوشیدم . بلیز استین دار با شلوار بلند دوتاشونم طوسی یه کلاه طوسی که روش با مشکی نوشته   exo کفشمم مشکی . با رژ مایع مشکی توی چشمامم مداد مشکی کشیدم .
هههه ! اخر عمری چه خوشگل شدم .
رفتم پیش بچه ها . همه بودن . فاطی ، اتی ، بهار ، ستی ،سارا ، ژاله .

-: میبنم جمعتون جمعه فقط گلتون کم بود که اونم اومد .

فاطی : کم واس خودت نوشابه باز کن .

-: وا چرا ؟

بهار : اخه توی خل کجات گله ؟

-: همه جام .

اتی : اعتماد سقف کاذبت از پهنا تو حلقم .

-: مطمعنی جا میشه ؟

ژاله : بچه ها بسه الا وقتش نیست . بعدم با چش و ابرو به جایی اشاره کرد .

وجی : احیانا اونجا پشت سرتو تو نبود ؟

-: چرا .

برگشتنم همانا و باز شدن دهنم همانا . یعنی عمق فاجعه بود.

ادامه رمان رو فردا میزارم
پارت فردا رو هم طولانی تر میکنم چون میخوام زود تموم شه
سپاس و نظر فراموش نشه Heart
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان عشق به سبک اجباری
پاسخ
 سپاس شده توسط ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، Mr. Potato Head ، Nafas sam


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان عشق به سبک اجباری - seedni - 21-09-2018، 1:42

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان