پارت دوم
برگشتنم همانا و باز شدن دهنم همانا . یعنی عمق فاجعه بود. پسرا همشون پشت سرمون
بودن و صورتاشون از خنده سرخ شده بود . برگشتن ما همانا و منفجر شدن اونا همانا
فاطی : درد ! مرض ! حناق ! خفه شید !
بهار : بهتون یاد ندادن فال گوش وایسادن کار درستی نیست ؟
بقیه هم اومدن یه چیزی بگن که یکی از پسرا مانع شد .
صابر : بچه ها الان وقت دعوا نیست بیخیال بچه نشین .
ما فن لاورای اکسو هستیم . امروزم میخوایم با چد تا از اهنگاشون برقصیم .
اوف تیپشونو . کثافطا . چه جیگرین ! از همه جیگر ترشونم اون سینای یخچاله .
فاطی : اماده این شروع کنیم ؟
بچه ها هم مثل گروه سرود گفتن : بـــــلــــه . فقط منو سینا ساکت بودیم .
اهنگ اول ولف بود که من از بس بدشانسم کناریم سینا بود .
شروع کردیم به رقصیدن بعد از اون هم ماما اور دوز چند تای دیگرو انجام دادیم .
ژاله : اووووووفـــــــــــــــ ! مردیم از خستگی .
-: وای اررره .
فاطی : من که میخوام فقط بخوابم .
اتی : خواهشن بزار هر وقت رسیدیم خونه بکپ . حواست باشه تو ماشین خوابت نبره که
میگم صابر بقلت کنه بیاردت تا اتاقت .
فاطی : صبر کن وایسا مگه دستم بهت نرسه .
همینجور داشت میدوید دنبال اتی . قهقهمون رفته بود رو هوا .
فاطی : که صابر بغلم کنه بزارم رو تخت ها ؟ ( اینارو با داد میگفت ) حتما یه بوسمم
میکنه بعد میره ؟ هـــــــــــــاا ؟
با تموم شدن این حرفش صدای قهقه مردونه به گوشمون خورد . برگشتنمون همانا و سرخ
شدنون همانا بازم پسرا حرفامونو شنیدن . و باز دوباره یه فا جعه بزرگ .
ســــــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
همه رفتیم خونه صابر اینا چون مامانش اینا شیراز بودن دخترا ظاهرن به خانوادشون
گفتن میخوان از یه روستا خارج از شهر بازدید کنن شبم اونجا میمونم .
واقعا که چه خانواده بدبختی دارن . خک بر سر بارمان که عاشق بهار شده .
خاک بر سر این سروش که اجازه میده خواهرش جلویه مردم برقصه .
نمیدونم چرا ولی احساس میکنم این دختره عسل رو بزور اوردن . هــــــــــه !
مثل من . پووووووف !
وجی : خوبه حالا فقط میخوان ببرنت خواستگاری زنت بدن نمیخوان که ببرنت زیر
گیوتین .
واییی این کیه ؟
وجی : من ....
اینم پارت 2 تا اخر شب دو تا پارت دیگه میزارم
برگشتنم همانا و باز شدن دهنم همانا . یعنی عمق فاجعه بود. پسرا همشون پشت سرمون
بودن و صورتاشون از خنده سرخ شده بود . برگشتن ما همانا و منفجر شدن اونا همانا
فاطی : درد ! مرض ! حناق ! خفه شید !
بهار : بهتون یاد ندادن فال گوش وایسادن کار درستی نیست ؟
بقیه هم اومدن یه چیزی بگن که یکی از پسرا مانع شد .
صابر : بچه ها الان وقت دعوا نیست بیخیال بچه نشین .
ما فن لاورای اکسو هستیم . امروزم میخوایم با چد تا از اهنگاشون برقصیم .
اوف تیپشونو . کثافطا . چه جیگرین ! از همه جیگر ترشونم اون سینای یخچاله .
فاطی : اماده این شروع کنیم ؟
بچه ها هم مثل گروه سرود گفتن : بـــــلــــه . فقط منو سینا ساکت بودیم .
اهنگ اول ولف بود که من از بس بدشانسم کناریم سینا بود .
شروع کردیم به رقصیدن بعد از اون هم ماما اور دوز چند تای دیگرو انجام دادیم .
ژاله : اووووووفـــــــــــــــ ! مردیم از خستگی .
-: وای اررره .
فاطی : من که میخوام فقط بخوابم .
اتی : خواهشن بزار هر وقت رسیدیم خونه بکپ . حواست باشه تو ماشین خوابت نبره که
میگم صابر بقلت کنه بیاردت تا اتاقت .
فاطی : صبر کن وایسا مگه دستم بهت نرسه .
همینجور داشت میدوید دنبال اتی . قهقهمون رفته بود رو هوا .
فاطی : که صابر بغلم کنه بزارم رو تخت ها ؟ ( اینارو با داد میگفت ) حتما یه بوسمم
میکنه بعد میره ؟ هـــــــــــــاا ؟
با تموم شدن این حرفش صدای قهقه مردونه به گوشمون خورد . برگشتنمون همانا و سرخ
شدنون همانا بازم پسرا حرفامونو شنیدن . و باز دوباره یه فا جعه بزرگ .
ســــــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
همه رفتیم خونه صابر اینا چون مامانش اینا شیراز بودن دخترا ظاهرن به خانوادشون
گفتن میخوان از یه روستا خارج از شهر بازدید کنن شبم اونجا میمونم .
واقعا که چه خانواده بدبختی دارن . خک بر سر بارمان که عاشق بهار شده .
خاک بر سر این سروش که اجازه میده خواهرش جلویه مردم برقصه .
نمیدونم چرا ولی احساس میکنم این دختره عسل رو بزور اوردن . هــــــــــه !
مثل من . پووووووف !
وجی : خوبه حالا فقط میخوان ببرنت خواستگاری زنت بدن نمیخوان که ببرنت زیر
گیوتین .
واییی این کیه ؟
وجی : من ....
اینم پارت 2 تا اخر شب دو تا پارت دیگه میزارم