19-12-2018، 14:43
پارت19
از خدا خواسته برگه رو جلوی روم گذاشتم و آهسته جوابا رو نوشتم .. همزمان با تموم شدن آخرین سوال وقت امتحان هم تموم شد .
از قیافه ی در هم بچه ها می فهمیدم که اصلا راضی نبودن این وسط فقط من بودم که شنگول می زدم.کلاس که تموم شد منتظر موندم تا همه برن،چون معمولا بعد کلاس انقدر دور تهرانی شلوغ میشد که بدبخت مجبور بود به تک تک سوال هایی که دخترا عمدا وبرای جلب توجه می پرسن جواب بده .
عمدا لفتش دادم تا همه برن و ازش تشکر کنم،انگار متوجه شد که کم کم همه رو از خودش دور کرد.
فقط دو سه نفری مونده بودن و ته کلاس حرف می زدن.
به سمتش رفتم و گفتم
_ممنون .
سری تکون داد و جواب داد:
_شاید یکی از مقصرای افت درسیت منم این جبران بود ولی،امشب توی خونه دوباره ازت امتحان می گیرم،همین سوال ها رو انقدر تمرین می کنی تا یاد بگیری .
اگه امشبم ببینم درجا می زنی بدجور کلاهمون تو هم میره.
نگاهی به ساعتش انداخت و گفت:
_کلاس داری؟
با لبی آویزون شده گفتم
_نه.
_اوکی پس بشین توی همین کلاس تمرین کن دو ساعت بعد با هم می ریم .
نالیدم:
_نمیشه من الان برم؟
جدی جواب داد :
_نه نمیشه،همین جا میشینی تا کلاس من تموم بشه
بعد از گفتن حرفش از کلاس بیرون زد و به من مهلت اعتراض نداد.
ناچارا روی یکی از صندلی ها نشستم و به برگه ای که برام گذاشته بود خیره شدم.کم کم دل به کار دادم و سخت مشغول درس خوندن شدم.
از خدا خواسته برگه رو جلوی روم گذاشتم و آهسته جوابا رو نوشتم .. همزمان با تموم شدن آخرین سوال وقت امتحان هم تموم شد .
از قیافه ی در هم بچه ها می فهمیدم که اصلا راضی نبودن این وسط فقط من بودم که شنگول می زدم.کلاس که تموم شد منتظر موندم تا همه برن،چون معمولا بعد کلاس انقدر دور تهرانی شلوغ میشد که بدبخت مجبور بود به تک تک سوال هایی که دخترا عمدا وبرای جلب توجه می پرسن جواب بده .
عمدا لفتش دادم تا همه برن و ازش تشکر کنم،انگار متوجه شد که کم کم همه رو از خودش دور کرد.
فقط دو سه نفری مونده بودن و ته کلاس حرف می زدن.
به سمتش رفتم و گفتم
_ممنون .
سری تکون داد و جواب داد:
_شاید یکی از مقصرای افت درسیت منم این جبران بود ولی،امشب توی خونه دوباره ازت امتحان می گیرم،همین سوال ها رو انقدر تمرین می کنی تا یاد بگیری .
اگه امشبم ببینم درجا می زنی بدجور کلاهمون تو هم میره.
نگاهی به ساعتش انداخت و گفت:
_کلاس داری؟
با لبی آویزون شده گفتم
_نه.
_اوکی پس بشین توی همین کلاس تمرین کن دو ساعت بعد با هم می ریم .
نالیدم:
_نمیشه من الان برم؟
جدی جواب داد :
_نه نمیشه،همین جا میشینی تا کلاس من تموم بشه
بعد از گفتن حرفش از کلاس بیرون زد و به من مهلت اعتراض نداد.
ناچارا روی یکی از صندلی ها نشستم و به برگه ای که برام گذاشته بود خیره شدم.کم کم دل به کار دادم و سخت مشغول درس خوندن شدم.