امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یه کار خفن

#7
توی راه آنقدر سر عباد غر غر کردم که آخرش تو ترافیک سرشو به فرمون میکوبند. ولی حال داد مخصوصا این که از لجش براش انتقالی گرفتم اداره خودمون که بشه زیر دست خودم. اولاش خیلی خوشحال بود که میتونه سربازیشو راحت باشه ولی از اونجایی که من سخت گیر ترین مافوق بودم همهی سرباز ها ازم وحشت داشتن. و روابط خانوادگی هم مانع از زجر دادن عباد نبود. به همین دلیل موجه داداشمون به گه خوردن‌ افتاده بود و می‌خواست برگرده اداره قبلیش.
خلاصه که از کلفت خونمون بیشتر ازش سواری میگرفتم.بعد از رسوندن من هم مثل همیشه فرستادمش واسه رد گم کنی ماشین و لباسشو عوض کنه بیاد دنبالم که بریم به پارتی مختلت دختری و پسری که زده بودن تو کار آشپزی مواد....
اهای تویی که پشت پازدی به قلبم و رفتی دیگه برنگرد چون تو دنیای من هیچ اشغالی بازیافت نمیشه
راستی من عوض نمی شم ولی خیلی جاها عوضی میشم اینو تو مخت فرو کن1818
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
یه کار خفن - tamana m - 14-03-2020، 18:23
RE: یه کار خفن - tamana m - 16-03-2020، 16:43
RE: یه کار خفن - ناتاشا1 - 16-03-2020، 15:02
RE: یه کار خفن - tamana m - 05-01-2021، 23:43


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان