امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مثل خون در رگ هایم

#15
من بودم که سرانجام او را کنار خود نشاندم،
من بودم که دستش را به دست گرفتم،
و آخر سر من بودم
که با وجود خودداری او،
او را بوسیدم.

اما با این همه،
اگرچه چشم‌هایش گذاشتند
که ببوسمشان،
لبانش گریختند.

چرا؟ چرا؟ چرا؟
برای چه او به قدر من
شوق و نیاز عاشقانه نداشت؟

و افسوس که این سؤال،
فقط یک جواب می‌تواند داشته باشد؛
و آن چنین است:
برای این که او معشوق است،
نه عاشق...!

 مثل خون در رگ‌های من | #نامه‌های_احمدشاملو_به_آیدا
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
 سپاس شده توسط Đęąđ.ğïřł ، شـــقآیــق


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: مثل خون در رگ هایم - מַברִיק - 19-05-2021، 3:48

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  شـــب هایم عجیب درد میکند . . . !
  منوقدم هایم...
  دلنوشته هایم (به قلم خودمـــ)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان