امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان ماکانی**گره**

#9
#prt8
گوشی رهام زنگ خورد...
رهام:خودشه
و شروع کرد به حرف زدن:سلام داداش! میبینم که دیشب باز خیلی هنرنمایی کردی ماشینمو به فنا فرستادی دستت درد نکنه دیگه دفعه بعد نمیزارم بری بیرون با رفیقات خودمم باهات میام
بیا خودشم جز همون گوسفندای ولگرده میخواد بره باهاشون
رهام :عه عه چرا به من نگفتین؟! شما غلط کردین بدون من رفتین شمال اگه به مامان نگفتم! 
یه چیزایی میگفت و میخندید ... این پرهامم معلوم نیست کجا رفته که نباید میرفته کاش میذاشت رو اسپیکر منم بشنوم اصلا به من چه این و داداشش چیکار میکنن بذار از دیدن خیابونای خلوت لذت ببرم نگاهمو دوختم به خیابون که دیدم با کله داریم میریم تو یه درخت.....
رهامم که غرق حرف زدن حواسش به هیچی نبود
جیغ زدم: رهام! درخت!!!
اما نشنید یعنی صدام تو صدای خودش گم شد وضعیت خطری بود واسه همین دستمو بردم سمت فرمون و چرخودنمش
رهام که با این حرکت من تازه متوجه وضعیتمون شده بود کمک کرد که نریم تو درخت خدارو شکر نجات یافتیم
من از ترس عین گچ سفید شده بودم و رهام هم دست و پاشو گم کرده بود و گوشیش افتاده بود رو پاش صدای پرهامم از گوشی میومد :رهام! چی شد؟ خوبی؟! چرا حرف نمیزنی؟!
گوشیو از رو پاش برداشت و گفت:هیچی به خیر گذشت بعدا حسابتو میرسم فعلا!   و قطع کرد
رهام:حالت خوبه؟!چیزیت نشد
با صدای لرزونی گفتم:نه خوبم
رهام:ببخشید حواسم پرت شد
ساکت شدیم و فقط موقع خداحافظ ازش تشکر کردم و اونم عذر خواهی کرد و من رفتم تو خونه و اون رفت....پوف چه روز گندی بود اون از مامانم اون از ریما که ضایعم کرد و اینم از تصادفی که از کنار گوشم گذشت!
پاسخ
 سپاس شده توسط aylin:)


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان ماکانی**گره** - ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ - 04-06-2020، 16:27

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان