اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دعوای دختر وپدر {خیلی با حال نیای از دستت رفته}

#1
1230:مرد:دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمی شم...       زن اقاحالا یه غلطی کردشمابگذر. نامحرم که خونمون نبود.حالااین بنده خدا بلند خندیده...مرد:بلند خندیده؟این اگه الان جلوشونگیریم لابدپس فردامی خوادبره بقالی ماست بخره.نخیر نمی شه باید بکشمش.. -بالاخره باصحبتهای زن مرد خونه ازخرشیطون پیاده می شه ودخترگناهکارشومی بخشه.                       سال1280:مرد:واسه من می خوای بری درس بخونی؟می کشمت تا برات درس عبرت بشه.یه بارکه مردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفابزنی.توغلط می کنی. تقصیر من بودکه گذاشتم این ضعیفه بهت قران خوندن یاد بده.حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟زن:اقا اروم باشین.  به وقت قلبتون خدای نکرده می گیرها!شکر خورده دیگه ازشکر نمی خوره.قول میده...مرد{با نعره حمله می کنه طرف دخترش} تانکشمت اروم نمی شم.خودت بیاخودتو تسلیم کن بدون درد می کشمت....                -بالاخره با صحبتهای زن مرد خونه از خرشیطون پیاده می شه ودختر گناهکارشومی بخشه.    سال1330:مرد چی؟دانشسرا{همون دانشگاه خودمون}حالا می خوای بری دانشسرا؟می خوای سر منو زیرننگ بوکونی؟فاسدشدی برا من..؟؟شیکمتوسورفه{سفره}می کنم... زن:اقاتوروخداخودتونو کنترل کنین آ..مرد:چی می گی زززززززززن؟من اگه اینوامشب نکوشم{نکشم}دیگه فردا نمی تونم جلویاین فسادوبگیرم.یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کونی {کنی}.....        سال 1380:مرد:کجا؟می خوای با تکپوش{ازاین مانتوخیلی استین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کن}وشلوارک{ازاین شلوارخیلی برموداها}بری بیرون؟می کشمت.من..تورو...می کشم...زن ای اقا.خودتو ناراحت نکن.الان دیگه همه همینطورن.مرد:من... اینطوری نیستم.دخترلااقل یه کم اون شلواروپائین تر بکش که تازانوتوبپوشونه.نه...نه....نمی خواد.بدترشد.همون بالاببندیش بهتره........   سال 1400:دختر:چی؟چی گفتی مرتیکه.....؟دارم بهت می گم ماشین بی ماشین.همین که گفتم من باالکس قرار دارم ماشینم می خوام.میخوای بری بیرون پیاده رو... بابا:جیکش درنمی یاد....                    زن:دخترم.حالابابات یه غلطی کرد.تواعصاب خودتوخراب نکن. لاک ناخنت می پره.اروم باش عزیزم.رنگ موهات یه وقت کدر می شه آمامی.باباتم قول می ده.دیگه از این حرفانزنه... -بالاخره با صحبتهای زن دختر خونه ازشیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه   


سپاس ونظر فراموش نشه

خسیسا نطر وسپاس بدین دیگهcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying
پاسخ
 سپاس شده توسط ♥CRAZY G!RL♥ ، یدونه ، I am the Queen ، ★♕NIGHT STAR♕★ ، **li@** ، ✔✘ζoΘdY✘✔ ، BlAcK dAy ، درسا~jojo ، asalllllllllll khanoomi
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
دعوای دختر وپدر {خیلی با حال نیای از دستت رفته} - samira 409 - 24-01-2014، 11:54

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  اگه یه زمانی یه جن خیلی ترسناک دیدی چیکار میکنی. خاطراتتون اگه جن یا روح دیدید هم بگی
  نامه ی یک دختر کم توقع
  وقتی یه دختر گریه میکنه ..
  متن های فوق العاده زیبا در مورد دختر
  نامه ای از یک پسر به پدرش!! (خیلی باحاله)
Star دختر بود یعنی...........!
  یه سوال هوش جواب بدی خیلی مخی!
  اوضاع خیلی جدیه وقتی...
  تاحالا شده از کسی که بهت خیلی بد کرده انتقام بگیری؟چجوری؟
  مسابقه بین دختر ها و پسر ها ببینیم کی باهوش تره؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان