گفتگو آزاد نسخه ۳۳۱

[☪爪尺.山丨几几乇尺☪]

کسی ادامه نداد من ادامه میدم

داستان از جایی شروع شد که قرار شد به همراه چند تا از بچه ها از طر ف دانشگاه به یه مسافرت چند روزه بریم حال و حوصله نداشتم اون روز با صمیمی ترین دوستم دعوام شده بود که با اون تو مسیر مسافرت هیچ حرفی میکردم که ماشین یکهو خراب شد من پیاده شدم دیدم که بنزین تموم کردیم من مدعی شدم که برم بنزین پیدا کنم دوستم برای اینکه من تنها نرم خواست بیاد با من لج کرد اما بازم قبول کردم که بیاد تمام راه رو یک کلمه هم حرف نزدیم چند بار صدای پارس سگ رو شنیدم و در هر دفعه دوستم به من چسبید یهو چند تا سگ هار اومدن ما رو دنبال دادن ما فرار کردیم ولی یهو کم کم هوا تاریک شد سگ ها هم ما رو گم کردن ما هم ماشینمونو گم کردیم و تو جنگل گم شدیم

[پسر شاد]

کسی ادامه نداد من ادامه میدم

داستان از جایی شروع شد که قرار شد به همراه چند تا از بچه ها از طر ف دانشگاه به یه مسافرت چند روزه بریم حال و حوصله نداشتم اون روز با صمیمی ترین دوستم دعوام شده بود که با اون تو مسیر مسافرت هیچ حرفی میکردم که ماشین یکهو خراب شد من پیاده شدم دیدم که بنزین تموم کردیم من مدعی شدم که برم بنزین پیدا کنم دوستم برای اینکه من تنها نرم خواست بیاد با من لج کرد اما بازم قبول کردم که بیاد تمام راه رو یک کلمه هم حرف نزدیم چند بار صدای پارس سگ رو شنیدم و در هر دفعه دوستم به من چسبید یهو چند تا سگ هار اومدن ما رو دنبال دادن ما فرار کردیم ولی یهو کم کم هوا تاریک شد سگ ها هم ما رو گم کردن ما هم ماشینمونو گم کردیم و تو جنگل گم شدیم

داداش من نوشتم نگاه کن

---

از ادامه من بگید

[کــــــــــⓐرمَن]

مهسا نمی خوای ادامه بدی

[Ɗєя_Mσηɗ]

تا اینکه دیدم یک شخصی از میون درختا حرکت می کنه و به شما چون میاد باهاش مثل پاهای خر سرش شبیه گرگ و صداش شبیه سگه
دوستم از ترس بازومو چنگ محکمی انداخت...حرصی شدم و محکم از خودم جداش کردم اروم اروم سمت اون شخص حرکت کردم و به صدای دوستم که داشت صدام میکرد اهمیتی ندادم

[کــــــــــⓐرمَن]

ا اینکه دیدم یک شخصی از میون درختا حرکت می کنه و به شما چون میاد باهاش مثل پاهای خر سرش شبیه گرگ و صداش شبیه سگه
دوستم از ترس بازومو چنگ محکمی انداخت...حرصی شدم و محکم از خودم جداش کردم اروم اروم سمت اون شخص حرکت کردم و به صدای دوستم که داشت صدام میکرد اهمیتی ندادم انگار موجی پر از خطر منو می خواست دوستم شروع به گره کرد از پشت منو کشید به سمت خودش............

[پسر شاد]

ا اینکه دیدم یک شخصی از میون درختا حرکت می کنه و به شما چون میاد باهاش مثل پاهای خر سرش شبیه گرگ و صداش شبیه سگه
دوستم از ترس بازومو چنگ محکمی انداخت...حرصی شدم و محکم از خودم جداش کردم اروم اروم سمت اون شخص حرکت کردم و به صدای دوستم که داشت صدام میکرد اهمیتی ندادم انگار موجی پر از خطر منو می خواست دوستم شروع به گره کرد از پشت منو کشید به سمت خودش............

هیولا با دندون خون الود اومد سراغم ولی وفتی قیافم دید جیغ زد فرار کرد

[کــــــــــⓐرمَن]

ا اینکه دیدم یک شخصی از میون درختا حرکت می کنه و به شما چون میاد باهاش مثل پاهای خر سرش شبیه گرگ و صداش شبیه سگه
دوستم از ترس بازومو چنگ محکمی انداخت...حرصی شدم و محکم از خودم جداش کردم اروم اروم سمت اون شخص حرکت کردم و به صدای دوستم که داشت صدام میکرد اهمیتی ندادم انگار موجی پر از خطر منو می خواست دوستم شروع به گره کرد از پشت منو کشید به سمت خودش............

هیولا با دندون خون الود اومد سراغم ولی وفتی قیافه دید جیغ زد فرار کرد

یه لحظه فک کردم درست با مرگ به اندازه ی سه قدم فاصله دارم ک.................

[Ɗєя_Mσηɗ]

یه لحظه فک کردم درست با مرگ به اندازه ی سه قدم فاصله دارم ک.................
که یه سکوت خیلی عجیبی همه جا رو گرفت...جرات نداشتم چشمامو باز کنم...

[کــــــــــⓐرمَن]

یه لحظه فک کردم درست با مرگ به اندازه ی سه قدم فاصله دارم ک.................
که یه سکوت خیلی عجیبی همه جا رو گرفت...جرات نداشتم چشمامو باز کنم...
دوستم داشت داد میزد لباس هر دو مون با خاک پوشیده شده بود صورتم الکیلی البته با خاک بود یه لحظه فک ردم در خاک شناورم پس از................

[Ɗєя_Mσηɗ]

@پسر شاد

ادامه نمیدی؟