امتیاز موضوع:
  • 16 رأی - میانگین امتیازات: 4.38
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

» سـوتـیـکده «

هیچی دیگه کلاس زبان بودیم خیلی سال پیش ۱۳-۱۴ سالم بود رفتم بگم من میرم Showerگفتم میرم شوور |:‌
سوتی نمیدم زیاد هواسم هس |:‌
» سـوتـیـکده « 17
پاسخ
 سپاس شده توسط Interstellar ، Faust ، ✓SHINE AGAIN✓ ، باران20 ، mr.destiny
آگهی
سوتی بابام
همین امروز صبح
من و مامانم می خوایم بریم پیاده روی بابام می گه کجا ب سلامتی؟
منم گفتم می ریم پیاده روی
بعد برگشته بهمون می گه :می خواید برسونمتون


من و مامانم خواستیم بریم تو افق محو بشیم Big Grin
پاسخ
 سپاس شده توسط D E N I Z ، باران20 ، mr.destiny ، み£∂ɨע£ ، Berserk
ی بار اومدم بگم صورتم کهیر زده گفتم صورتم کپک زده
یه دفه کلاس رف رو هوا
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
» سـوتـیـکده « 17
پاسخ
 سپاس شده توسط D E N I Z ، باران20 ، mr.destiny
سوتی که زیاد دادم دوتاش یادمه
چند وقت پیش اردو بودیم بعد لباس یکی ازدوستام عین خانوم مدیر بود خانوم مدیرم رفته جا درخت واستاده بود منم فک کردم دوستمه پاشدم رفتم یه دونه محکم زدم  پس کلش حالا این هیچی 2تا فحش بالا هیجده سالم
دادم مدیرم خیلی لطف کرد 2نمره از انضباطم 2دورم مجبورم کرد دور باغه کلاغ پر برم Big Grin

یه بارم با دوستام صبح کله سحر رفتیم بیرون بعد ی جا میخواستیم مقعنه امون درست کنیم ی بانک بود مام فک کردیم بانک بسته اس روبه رو شیشه بانک واستادیم  مقنعمون درست کردیم بعدم کلی مسخره بازی کردیم بعد دیدم پرده بانک داره بالا میرهو10 جفت چشم داره مارو نیگا میکنه مام اصلا به رو خودمون نیاوردیم به راه همون ادامه دادیم Big Grin
» سـوتـیـکده « 17
» سـوتـیـکده « 17
پاسخ
 سپاس شده توسط D E N I Z ، Nike 2 ، باران20 ، M.AMIN13 ، mr.destiny ، み£∂ɨע£ ، طهورا84
من یه بار می خواستم زنگ بزنم اژانس عجله ام داشتم اومدم به یارو بگم الو سلام اژانس ماشین دارین ؟گفتم الو سلام ماژانس اشین دارین؟:rum::rum::rum:
پاسخ
 سپاس شده توسط ღSηow Princessღ ، باران20 ، mr.destiny ، لــــــــــⓘلی
داشتم ميرفتم يهو خوردم به ديوار به ديوار گفتم ببخشيد 
اين بخشى از سوتى هام بود

پاسخ
 سپاس شده توسط F A R D I N ، ♕ρяιηcєѕѕღsαяαh♕ ، آویـــســا ، باران20 ، mr.destiny ، Berserk ، لــــــــــⓘلی
یه بار مامان بزرگم مریض بود خواستیم بریم بیمارستان منم عجله داشتم لباسمو بر عکسپوشیدم(عکس جلوی ادم داشت اگه بر عکس میپوشیدی ضایع بود)  اقا ما پوشیدیم نه مامانم فهمید که بگه نه بابام ،،، حالا زشته که مریض داری براش چیزی نخری رفتم مغازه ینی دویست نفر نگام کردن رفتم  چیزی برداشتمو حساب کردمو خلاصه اومدم تو ماشین که بریم دم بیمارستان مامانم گفت بر عکس پوشیدی رفتیم یه جا عوضش کردم بعد اومدم که بریم بیمارستان خدایا شکر دیگه تو بیمارستان ابروم نرفت  Big GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig Grin
» سـوتـیـکده « 17
پاسخ
 سپاس شده توسط D E N I Z ، ♕ρяιηcєѕѕღsαяαh♕ ، fakhte ، باران20
ببخشید این یکم زشته ولی خنده داره دلم نمیاد نذارمش
مامان دوستم یه زنه نسبتا پیره یکمم ساده اس
یه مرد هم ازین سیبیل گنده ها تو کوچشون مغازه داره
دوستم تعریف میکرد مامانم زنگ زده مغازه میخواسته تخم مرغ سفارش بده بیارن در خونش.
بعد بجا تخم مرغ گفته تخم.
مکالمه رو داشته باشین:
مامان دوستم:سلام
فروشنده : سلام
مامان دوستم:تخم دارین؟
فروشنده:بله
مامان دوستم:بزرگه؟0_o
بعد دوستم میگفت تلفن رو بلند گو بوده بعد ما شنیدیم فروشنده جواب داد: از سکیــــــــــنه بپرس Sad Big Grin

این ترم امتحان پایانی اخرین امتحانمون علوم بود بعد یه روز قبل از امتحان علوم موقعی که تازه از سر جلسه امتحان قبلی اومدیم بیرون معلممون گفت هرکی دوست داره بیاد تا براش کلاس بزارم
من حوصله نداشتم برم ولی دوست صمیمیم رفت.
حالا دوستم سر کلاس با چند تا از بچه ها نشستن منتطرن تا معلم بیاد
رفتم گفتم شاید توونستم دوستمو از کلاس رفتن منصرف کنم اخه حوصلم داشت سر میرفت
بعد رفتم تو گفتم
شقایق بیا بریم این کلاسا واسه **** هاس توکه **** نیستی هستی؟؟
و کلی فحش ازون مثبت هیجده ها بارش کردم..بعد دیدم یجوری داره نگام میکنه...
در همین هنگام معلم علوممون از پشت سرم اومد گفت تموم شــــد عایا؟ Big Grin
خدا ننصیب گرگ بیابون نکنه...
ولی خب شانس اوردم معلم علوممون بود خب پایه اس انطباتمم کم نکرد قلفونش بلم Heart
actually wtf!?
پاسخ
 سپاس شده توسط fakhte ، باران20 ، mr.destiny ، †cυяɪøυs† ، み£∂ɨע£
بچه های کلاس ما وقتی معلما نیستن اونارو به اسم کوچیک صدا می کنند
روز سنجش تلاش تحصیلی
ما داخل یه کلاس بودیم یه دفعه مدیر اومد سر کلاس (اسم مدیر مدرسمون عثمانه)
دوستم میخواست سؤال بپرسه
بلند گفت
 آقا عثمان اجازه
نمیدونم مدیرمون نفهمید یا خودشو به نفهمیدن زد
پاسخ
 سپاس شده توسط fakhte ، باران20 ، nanali ، み£∂ɨע£ ، مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב
ممنونم من سوتى ندارم بزارم  crying crying شرمنده crying crying crying crying Huh Sad Sad
Heart شريف ترين دل ها دلى است كه انديشه ى ازار كسان در ان نباشد Heart 
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان