ارسالها: 1,838
موضوعها: 66
تاریخ عضویت: May 2012
سپاس ها 5416
سپاس شده 6216 بار در 2030 ارسال
حالت من: هیچ کدام
من چيزمو گذاشتم روی چيزش و گفتم: چقدر چيز شما كوچيك و نرمه! اون هم گفت: چيز شما بزرگ و داغه! بعد از نوشيدن قهوه بيرون اومديم... چيزامون توی چيز همديگه توی خيابون راه می رفتيم و مردم هم ما رو نگاه می كردند! اونو به خونه شون رسوندم و دوباره چيزمو گرفت و من هم چيزشو فشار دادم! ازش دور شدم و از دور چیزمو واسش تکون دادم... هوا خيلی سرد بود... چيزم داشت يخ ميزد! برای همين چيزمو گذاشتم توی جيبم
این یتیکش خیلی باحال بود..چیزتون درد نکنه
ارسالها: 64
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2013
سپاس ها 79
سپاس شده 105 بار در 56 ارسال
حالت من: هیچ کدام
خیلییییییییی باحال بود دمت جیییییییییییییییز
ارسالها: 1,147
موضوعها: 78
تاریخ عضویت: Nov 2012
سپاس ها 1497
سپاس شده 2238 بار در 770 ارسال
حالت من: هیچ کدام
من که از بس خندیدم بابام از خواب پرید
سپاس حقته
ارسالها: 514
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2013
سپاس ها 1917
سپاس شده 529 بار در 362 ارسال
حالت من: هیچ کدام
kheili ghashang bod.merc
بی منطق ترین عضو بدنم
چشمهایم اند
می بینند دیگر دوستم نداری
اما هنوز تشنه دیدنت هستند.....
خاکی خاکی ام
آنکه دنیایم بود آنچنان زمینم زد که تا آخر عمر باید خودم را بتکانم....