ارسالها: 187
موضوعها: 28
تاریخ عضویت: Jul 2015
سپاس ها 734
سپاس شده 478 بار در 92 ارسال
حالت من: هیچ کدام
02-03-2016، 15:21
(آخرین ویرایش در این ارسال: 02-03-2016، 15:22، توسط sara006.)
یه بار دایی اینام اومده بودن خونمون . بعدشش گرم صحبت کردن بودیم که یهو من گفتم ( زندایی پس کی یه بچه میاری حوصلم پوکید باو )
بعد مامانم گف ( اون دسته داییته نه زنداییت دخترم : ))))))) )
بعد گفتم (اگه اینطوری باشه که دایی اونم میندازه گردن من ( اخه داییم تو کارای شرکت مثل چک کردن بعضی مدارک و شمردن چکا و ... به من میسپرد )
بعد که متوجه سوتیم شدم در کسری از ثانیه صحنه ی جرم و ترک کردم : ////////////
ارسالها: 3,280
موضوعها: 636
تاریخ عضویت: Oct 2015
سپاس ها 8922
سپاس شده 28222 بار در 10514 ارسال




حالت من:
ی بار از کلاس پریدم تو حیاط مدرسه گفتم کامان بی بی اوه بی بی دیدم ناظم بیرونه :v
افق جا نداشت در کلاس بغلی محو شدم...
ارسالها: 361
موضوعها: 28
تاریخ عضویت: Sep 2013
سپاس ها 497
سپاس شده 496 بار در 185 ارسال
حالت من: هیچ کدام
14-04-2016، 15:51
(آخرین ویرایش در این ارسال: 14-04-2016، 15:52، توسط love selena gomez.)
یه بار داشت برف می اومد و ما راهنمایی هارو تعطیل نکرده بودن و فقط دبستانی ها رو تعطیل کرده بودن.
سر کلاس حساب داشتیم در مورد اینکه چرا مارو تعطیل نکردن حرف می زدیم که یهو من بایه اعتماد به سقف شدید بلند شدم و گفتم:
اموزش پرورش فکر کرده ما ابشش داریم جای شش که تو این هوا مارو تعطیل نکرده(حواسم نبود هوا برفیه نه الوده)
یعنی بچه ها رو ول می کردی تا دو زنگ بعدم می خندیدن.
ارسالها: 362
موضوعها: 38
تاریخ عضویت: May 2015
سپاس ها 276
سپاس شده 703 بار در 219 ارسال
حالت من: هیچ کدام
Ye bar dabiremon dasht dars miporsid bad mikhastam begam natavani jesmi
Eshteb goftam na tavani jensi
Kelas terkid
تـو يـک #ملکه ایی? امـا يـک ملـكه??
هرهفـته پادشـاهشـو? عـوض نميكـنه?✌️?
ارسالها: 53
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2014
سپاس ها 21
سپاس شده 13 بار در 6 ارسال
حالت من: هیچ کدام
معلمم سرما خورده بود اومدم بگم خدا شفا تون بده گفتم خدا رحمتتون کنه
بچه ی پیروزی که باخت نمیده :cool:
ارسالها: 503
موضوعها: 36
تاریخ عضویت: Oct 2014
سپاس ها 712
سپاس شده 960 بار در 310 ارسال
حالت من: هیچ کدام
میخاستم بگم آب مایه حیاته با اعتماد به نفس کامل گفتم آب مایه خداست-_-
ارسالها: 56
موضوعها: 7
تاریخ عضویت: Feb 2015
سپاس ها 548
سپاس شده 225 بار در 73 ارسال
حالت من: هیچ کدام
20-05-2016، 19:02
(آخرین ویرایش در این ارسال: 21-05-2016، 9:04، توسط raya(love anime)78.)
ی بار میخواستم بگم تو محاسباتم دچار اشتباه شدم گفتم تو مصاحباتم دچار اشتباه شدم ولی جالب اینجاس خودمم نفهمیدم با اعتماد ب نفس دوبار تکرارش کردم
_______________________________________________________________________________
ی یارویی هم رفته بود مجلس ختم بجا اینکه ب صاحب مجلس بگه غم اخرتون باشه
برگشته گفته:بار اخرتون باشه

[url=//www.pinterest.com/pin/create/extension/][/url]
ارسالها: 87
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: May 2016
سپاس ها 25
سپاس شده 363 بار در 35 ارسال
حالت من: هیچ کدام
اومممم سوتی که زیاد دادم
یه بارم استادمون عینکشو جا گذاشته بود منم عینکه رو گذاشتم رو چشمم خلاصه داشتم اداشو در میوردم که صدا سرفه بچها بلند شد
منم همچنان مث علیلا کمرمو خم کرده بودمو پامو رو زمین میکشیدم که یه دست رو شونم نشست برگشتم سمتش یعنیااااااااااااااااااااااااا خون تو رگام یخ بست قشنگ بهم گفت کلاسای من از دم اخراجی...
ارسالها: 400
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2013
سپاس ها 586
سپاس شده 384 بار در 299 ارسال
حالت من: هیچ کدام
یه بار مدیر صدام کرد برم دفترش
وقتی از دروارد شدم دیدم پسرهمسایمون نشسته رو صندلی آروم بهم سلام کرد منم براش قیافه گرفتم ک مثلا نمیشناسمش و تو عمرم ندیدمش بعد رفتم جلو مدیر واستادم هرچی می گفتم من فلان کسو نمیشناسم باور نمیکرد یهو برگشتم سمت پسر همسایه گفتم بخدا من نمیشناسمش از وحید بپرسین از بچگی یه جا بزرگ شدیم منو خوب میشناسه مگه نه وحید؟؟؟
یه لبخند عجیبی زد ولی خدا خیرش بده نامردی نکرد هرچی گفتم تایید کرد...
الان هرجا میبینمش کلی تحویلش میگیرم : )