امتیاز موضوع:
  • 16 رأی - میانگین امتیازات: 4.38
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

» سـوتـیـکده «

یه بار دایی اینام اومده بودن خونمون . بعدشش گرم صحبت کردن بودیم که یهو من گفتم ( زندایی پس کی یه بچه میاری حوصلم پوکید باو )
بعد مامانم گف ( اون دسته داییته نه زنداییت دخترم : )))))))  )
بعد گفتم (اگه اینطوری باشه که دایی اونم میندازه گردن من ( اخه داییم تو کارای شرکت مثل چک کردن بعضی مدارک و شمردن چکا و ... به من میسپرد )
بعد که متوجه سوتیم شدم در کسری از ثانیه صحنه ی جرم و ترک کردم : ////////////
» سـوتـیـکده « 23
پاسخ
 سپاس شده توسط امیر‌حسین ، ɱɪɾʌʛє ، mT_pOoM_taaK ، mr.destiny ، M.AMIN13 ، @پوریا@ ، saba 3 ، طهورا84 ، Faust
آگهی
ی بار از کلاس پریدم تو حیاط مدرسه گفتم کامان بی بی اوه بی بی دیدم ناظم بیرونه :v


افق جا نداشت در کلاس بغلی محو شدم...
پاسخ
 سپاس شده توسط ɱɪɾʌʛє ، mT_pOoM_taaK ، mr.destiny ، @پوریا@ ، nelli
یه بار داشت برف می اومد و ما راهنمایی هارو تعطیل نکرده بودن و فقط دبستانی ها رو تعطیل کرده بودن.
 سر کلاس حساب داشتیم در مورد اینکه چرا مارو تعطیل نکردن حرف می زدیم که یهو من بایه اعتماد به سقف شدید بلند شدم و گفتم:
اموزش پرورش فکر کرده ما ابشش داریم جای شش که تو این هوا مارو تعطیل نکرده(حواسم نبود هوا برفیه نه الوده)
یعنی بچه ها رو ول می کردی تا دو زنگ بعدم می خندیدن.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
» سـوتـیـکده « 23

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://girlsclub-j4g.mihanblog.com/












پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، raya(love anime)78 ، saba 3
Ye bar dabiremon dasht dars miporsid bad mikhastam begam natavani jesmi
Eshteb goftam na tavani jensi
Kelas terkid

تـو يـک #ملکه ایی? امـا يـک ملـكه??
هرهفـته پادشـاهشـو? عـوض نميكـنه?✌️?
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، M.AMIN13 ، saba 3
معلمم سرما خورده بود اومدم بگم خدا شفا تون بده گفتم خدا رحمتتون کنه
بچه ی پیروزی که باخت نمیده :cool:
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، raya(love anime)78 ، فاطمه خانومم ، saba 3 ، み£∂ɨע£ ، Berserk ، Faust
یه بار به معلممون گفتم مامان شانس آوردم نشنید

حالا این به کنار من کلاس کاراته هم میرم باید به استادمون بگیم سنسی

یه بار هم به teacher خودمون گفتم سنسی

و همچنین یک بار هم به سنسیمون گفتم teacher

دیگه شانس بیارم در آینده به مادرم به جز مامان چیز دیگه ای نگمBig GrinBig GrinBig GrinTongue
قهوه خوشمزه است ...
خوشمزگی اش به همان تلخ بودنش است ...
وقتی می خوریم تلخی اش را تحویل نمی گیریم
اما می گوییم چسبید
زندگی هم روز های تلخش بد نیست ...
مثل قهوه می ماند ...
تلخ است اما لذت بخش ...
تلخی هایش را تحویل نگیر ...
بخند و بگو عجب طعمی ...!!!
پاسخ
 سپاس شده توسط M.AMIN13 ، mr.destiny ، raya(love anime)78 ، طهورا84
میخاستم بگم آب مایه حیاته با اعتماد به نفس کامل گفتم آب مایه خداست-_-
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
» سـوتـیـکده « 23
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، ÆҐÆŠĦ ، raya(love anime)78 ، saba 3 ، み£∂ɨע£ ، Berserk
ی بار میخواستم بگم تو محاسباتم دچار اشتباه شدم گفتم تو مصاحباتم دچار اشتباه شدم ولی جالب اینجاس خودمم نفهمیدم با اعتماد ب نفس دوبار تکرارش کردم
_______________________________________________________________________________

ی یارویی هم رفته بود مجلس ختم بجا اینکه ب صاحب مجلس بگه غم اخرتون باشه 

برگشته گفته:بار اخرتون باشه  
» سـوتـیـکده « 23[url=//www.pinterest.com/pin/create/extension/][/url]
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، saba 3 ، Berserk
اومممم سوتی که زیاد دادم
یه بارم استادمون عینکشو جا گذاشته بود منم عینکه رو گذاشتم رو چشمم خلاصه داشتم اداشو در میوردم که صدا سرفه بچها بلند شد
منم همچنان مث علیلا کمرمو خم کرده بودمو پامو رو زمین میکشیدم که یه دست رو شونم نشست برگشتم سمتش یعنیااااااااااااااااااااااااا خون تو رگام یخ بست قشنگ بهم گفت کلاسای من از دم اخراجی...
دارم دختر خوبے میشم...دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
» سـوتـیـکده « 23
پاسخ
 سپاس شده توسط nelli ، saba 3
یه بار مدیر صدام کرد برم دفترش
وقتی از دروارد شدم دیدم پسرهمسایمون نشسته رو صندلی آروم بهم سلام کرد منم براش قیافه گرفتم ک مثلا نمیشناسمش و تو عمرم ندیدمش بعد رفتم جلو مدیر واستادم هرچی می گفتم من فلان کسو نمیشناسم باور نمیکرد یهو برگشتم سمت پسر همسایه گفتم بخدا من نمیشناسمش از وحید بپرسین از بچگی یه جا بزرگ شدیم منو خوب میشناسه مگه نه وحید؟؟؟
یه لبخند عجیبی زد ولی خدا خیرش بده نامردی نکرد هرچی گفتم تایید کرد...
الان هرجا میبینمش کلی تحویلش میگیرم : )
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، saba 3 ، پریسا هستم ، طهورا84 ، み£∂ɨע£


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان