01-09-2014، 21:24
اعتراف میکنم یکی از پسرای فامیل کوچیکه ها اومد خونمون خیلی اذیت میکرد و منم چیزی نمیگفتم کسیم خونه نبود گرفتم تا خورد زدمش وای چه حالی کردم
|
اتـــــــــاق اعتراف.........بیاین اینجا راحت اعتراف کنید |
||||||||||||||||||||||||||||||||
01-09-2014، 21:24
اعتراف میکنم یکی از پسرای فامیل کوچیکه ها اومد خونمون خیلی اذیت میکرد و منم چیزی نمیگفتم کسیم خونه نبود گرفتم تا خورد زدمش وای چه حالی کردم
01-09-2014، 21:28
کاش منم میتونستم این کارو بکنم
![]() اعتراف میکنم وقتی اینترنتو 48 گیگ تستی شارژکردیم ا سرعت 2 مگ کسی ک تو 4 روز تمومش کرد من بودم :C
01-09-2014، 21:55
اعتراف میکنم
پسر خالم برای اذیت کردن من زنگ میزد به ناکجا اباد بعد صدای اپراتور میومد مشترک گرامی کد مورد نظر شما در شبکه موجود نمی باشدلطفا مجددا شماره گیری نفرمایید متشکرم!! بعد من اون موقع بچه بودم و فیلم غول ادیسون رو دیده بودم حالا اون پسر خاله ی .... نقطه ضعفم رو فهمیده بود هی زنگ میزد بعد چشماش رو زاغ میکرد از کاسه درشون میوورد بعد با صدای خشی میگفت غوللل ادیسونننن منم جیغ میزدم مامانننن گریه مامانننن ابراهیم به غول ادیسون زنگ زده الان میاد سرمو میکنه کریه و هق هق بعد اون گودزیلا کوچیکه اسمش محسن بود یه سال ازم بزرگ تر بود هی اون غش غش میخندید اخرم یه بار تلافی شو سرش در اوردم مامانم میگفت ابرام رو اذیت نکن تا ب ادیسون زنگ نزنه لا مذهب انصاف نداشت شبا هم زنگ میزد ولی وقتی خواب بود صبح ساعت 6 اتومات بیدار میشدم اب یخ با چند تا یخ میبردم دو تا یخ میکردم تو لباسش ابرو هم مثل اب پاش میریختم رو صورتش میبینم حش نمیکنه اب رو میریزم بعد با داد و کولی بازی بیدار میشه بند خدا سنگ کوب میکرد وقتی بیدار میشد یخ هارو حس میکرد با حالت ناله و گریه میگفت ای ای یخ بستم منم دل رحم سریع یخارو در میوردم اعتراف میکنم چشمام جوریه ک وقتی مظلومانه به دیگران خیره میشم سریع کار مورد نظر رو میتونم انجام بدم اعتراف میکنم الان ک دارم اینارو مینویسم دارم غش غش میخندم اعتراف میکنم وقتی بغض می کنم گلوم باد میکنه چشام ب رنگ خون میشه لبام قرمز میشه بینیم قرمز میشه گونه هام هم قرمز میشه انگار رفتم تو برف و سردم شده خخخخخ
01-09-2014، 22:17
اعتراف میکنم..اعتراف میکنم..
اه لعنتی چیزی یادم نمیاد |: ..! سرتاسر حرفامم سوتیه -ــ-..!
19-11-2014، 14:58
من اعتراف میکنم یه بار کامپیوتر داداشم روسوزندم هیچ کسی نفهمیدکارمن بوده
19-11-2014، 15:14
اعتراف منکنم یه چن بار یکی از دوستامو زدم ((محکم))بعد سریع پریدم کنار اون فکر کرد یکی دیگه زدتش بعد تامیخورد زدتش!
19-11-2014، 15:18
اعتراف میکنم اون انفجار خفیفی که داخل ازمایشگاه رخ داد تضصیر من بود
15-01-2015، 15:26
اعتراف میکنم سر یه امتحانی 16 نمره از روی برگه ی دوستم تقلب کردم من شدم 20 اون بدبخت شد 18 ههههههه
البته بعدا بیست شد اونم خخخخخخ ![]()
15-01-2015، 15:52
اعتراف می کنم بچه که بودم به تفنگ می گفتم کسنگ به تیر می گفتم کیر
![]() ![]() ![]()
15-01-2015، 15:56
اعترافی ندارم بچه مثبتم بدجوووررررررررررررر اهل خرابکاری نیستممم:29dz:
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|