ارسالها: 1,733
موضوعها: 287
تاریخ عضویت: Aug 2013
سپاس ها 2217
سپاس شده 5954 بار در 2227 ارسال
حالت من: هیچ کدام
غیــرَتـَتـــ ڪـُـجــآ رَفتـــــ
زَمـانــے ڪہ مـَـعـشـوقــہ اَتـــ
اَز تجــآوزِ "تـَـنہــآیـے" ב رב مـے ڪِشیـב و تـــو بـــِ جـآے בرڪَـش,تَــرڪَـش کَــرבے
ارسالها: 467
موضوعها: 48
تاریخ عضویت: Jul 2013
سپاس ها 3477
سپاس شده 3098 بار در 1548 ارسال
حالت من: هیچ کدام
هنوز به من فکر می کند!
خیابانهایی
که به شهرچسبیده اند
مرا به کوچه های بی پلاک می برند
تو را به نشانی ام می آورند
...در خواب عقربه ها راه می روم
به پروانه ها فکر می کنم
به دنیا که قرار است از من رها شود !
وازاین همه زمزمه بی کلام
دوچشم از درخت همسایه دزدیدهام!
کنار پنجره ای پر از شکوفه
اما گاهی از میان تو وکوچه های بی نشان
صدایی می شنوم که مرا نمی شناسد
می دانم !
گاهی از میان باران وغروب
یکی را باید برگزید
ارسالها: 987
موضوعها: 312
تاریخ عضویت: Jul 2013
سپاس ها 4959
سپاس شده 3022 بار در 1233 ارسال
حالت من: هیچ کدام
بعضی ها از دور می درخشند!
نزدیک که میشوی یک تکه شیشه ی شکسته ای بیشتر نیستند
که باید لگدی بهش زد تا از مسیر نور آفتاب دور شوند
و چشمان دیگری را خیره نکند و گول نزنند . . .
ارسالها: 987
موضوعها: 312
تاریخ عضویت: Jul 2013
سپاس ها 4959
سپاس شده 3022 بار در 1233 ارسال
حالت من: هیچ کدام
به هیچکس و هیچ چیز در این دنیا وابسته نباش ،
حتی سایه ات در زمان تاریکی تو را تنها می گذارد
ارسالها: 467
موضوعها: 48
تاریخ عضویت: Jul 2013
سپاس ها 3477
سپاس شده 3098 بار در 1548 ارسال
حالت من: هیچ کدام
اینجا رادیوکاپا..ساعت به وقت محلی نفرت:نفرت:نفرت است .. خود را بیرون کشیدم از دهانم در ساعت یک ربع به نفرت و سکوتم نبض فریادم را گرفت ...در مطب تنهایی ام بر میز صبحانه نشسته بودیم من، خود، فریاد و سکوت و به بخارهای چائی هایمان را میدیم که بودا بود؛ برای تنهایمان چایمان طعم نفرت میداد رادیو اعلام کرد: ساعت نفرت:نفرت:نفرت ما همه به هم نگاه میکردییم
ارسالها: 5,417
موضوعها: 855
تاریخ عضویت: Nov 2012
سپاس ها 22847
سپاس شده 17850 بار در 6527 ارسال
حالت من: هیچ کدام
03-09-2013، 0:41
(آخرین ویرایش در این ارسال: 03-09-2013، 0:42، توسط Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ.)
شب مایه آرامش است،
اما امان از شب هجران!
ارسالها: 467
موضوعها: 48
تاریخ عضویت: Jul 2013
سپاس ها 3477
سپاس شده 3098 بار در 1548 ارسال
حالت من: هیچ کدام
تورا دوست داشتم به سادگی...!
به سادگی شیشه مانیتوری که حتا وقتی سرم پایین است چشم از من برنمیدارد !
به سادگی قهر های دوران کودکی!
دوست داشتن تو کلاس نمی خواست!
نقشه نمی خواست
ادكلن خارجی لازم نداشت
شماره موبایل مهم نبود
راحت بود
فقط به تو لبخند زدم
بعد نشستم كنارهمان درخت قدیمی
بادلم روراست صحبت كردم
نتیجه این بود من حالایك صنوبرعاشقم
می بینی جه حس شیرینی بود
دلم را می گویم !