¤گفتگو آزاد نسخه 240¤

[Mr.Robot]

درس خوندن با اهنگ زیبای مهستی :| -_- چه حالی میده

با اهنگ جنیفر درس بخون مغزت کتابو حفظ میکنه |: 
یدفه دیدی سر امتحان عکس امام خمینی رو تو بیکاری کشیدی |:

وقتی جنفیر میذارم :| اشک تو چشام جمع میشه نمیتونم درس بخونم 0.0

سخته -_-

چرا اشک |:
اهنگ های جنیفر شارژر مغز منه ._.
جمله سنگین بود :>
سه روز عزای همومی :>

[Spell †]

درس خوندن با اهنگ زیبای مهستی :| -_- چه حالی میده

با اهنگ جنیفر درس بخون مغزت کتابو حفظ میکنه |: 
یدفه دیدی سر امتحان عکس امام خمینی رو تو بیکاری کشیدی |:

---

2 (امتیاز) بت دادم برو شاد باش ._.

وااااای خدای من اصن باورمـ نمیشه هو هو هورررررررا ^_^ :"| → اشک شوق :|

---

شام جی داریم ؟ 
الویه |:
حالا چی میخوای ؟ 
ظرف بلور با خیار شورسینه ی مرغ با تخم مرغ /:
دیگه ی چی میخوای ؟ 
داری میبینی سیب زمینی حالا یه شیشه سس دلپذیر اگه بخوری نمیشی تو سیر |:

---

سلام جغد پیر ._.

وَ علیکـ سلامـ برادر ._.

نمازتو خوندی ؟ |:

.

دیروز 12 رکت خوندم واسه امروز و فردا ._.
شما چطور اخوی ._.

خُدا بِ تو تخفیف میده نه ؟ :v

خداوند مومنان را دوست دارد ._. :V

یسسس ._.

من برمـ :V

[hanie directioner]

آرمین :|
حدیثه
پیتبول
انریکه
امینم
:|

[sϻσκε ϐσψ]

درس خوندن با اهنگ زیبای مهستی :| -_- چه حالی میده

با اهنگ جنیفر درس بخون مغزت کتابو حفظ میکنه |: 
یدفه دیدی سر امتحان عکس امام خمینی رو تو بیکاری کشیدی |:

وقتی جنفیر میذارم :| اشک تو چشام جمع میشه نمیتونم درس بخونم 0.0

سخته -_-

چرا اشک |:
اهنگ های جنیفر شارژر مغز منه ._.
جمله سنگین بود :>
سه روز عزای همومی :>

یاد اون لحظه میوفتم که بانو اهنگ booty رو میخونه :| چه سختی کشید :v :v

[Mr.Robot]

بای ملت ._.

[hanie directioner]

نرو -_-

[Spell †]

نرو -_-

منو میگه   ^ـــــــ^ O.O

:||||||||||||||||

[hanie directioner]

نرو -_-

منو میگه   ^ـــــــ^ O.O

:||||||||||||||||

اوهوم :>>>


امیر میگم تو ام اگه میخای نرو
ولی صب باید ساعت 8 از خاب پاشی
باید 10 بری اونجا

---

آره خیلی دوست دارم
آره
خیلی زیاد
آره
تو ماله منی
آره
اگه دلت بخاد
آرههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

[Spell †]

وافعنی برمـ ._.

خدافسمـ ._.

[@@♡☆المیرا☆♡@@]

قدیما یکی تو زندگیم بود که همش بهم میگفت خانومم . . . . . . . . .
-
-
-
-
-
اونم ناظممون بود ...
هی میگفت: خانومم مقنعتو بکش جلو خانومم ناخناتو کوتاه کن خانومم شلوغ نکن خانومم نزن رو میز

اصن یاد این همه محبت که میفتم اشک تو چشام جمع میشه !!!