19-03-2015، 13:48
اعتراف میکنم که وقتی خالم پسر خاله ی کوچیکمو میذاشت خونمون من با کبوتر میترسوندمشو اونم گریه میکرد......بد بخت دل باد داد
|
اتـــــــــاق اعتراف.........بیاین اینجا راحت اعتراف کنید |
|||||||||||||||||||||||
19-03-2015، 13:48
اعتراف میکنم که وقتی خالم پسر خاله ی کوچیکمو میذاشت خونمون من با کبوتر میترسوندمشو اونم گریه میکرد......بد بخت دل باد داد
19-03-2015، 13:50
اعتراف می کنم یه ماهی داشتیم .ماهی سفید قشنگ ولی من خیال می کردم بزرگ بشه میشه کوسه بعد هر وقت وقت گبرم میومد از گلدون یه مشت خاک میریختم تو اکواریوم هیچی دیگه ماهیه مرد
19-03-2015، 13:51
اعتراف میکنم یه بار کاسه مربارو شکوندم و به کسی نگفتم
![]()
19-03-2015، 13:53
اعتراف میکنم دیووووسم
19-03-2015، 13:58
اعتراف میکنم یکیو دوست دارم
19-03-2015، 14:03
اعتراف میکنم ی بار ک خاله هام بچه هاشونو گذاشته بودن خونمون تا نگهشون دارم ک خودشون با مامان و ابجیام برن بازار منم لجم گرفت رفتم چند تا پفک خریدم پفکارو دونه دونه میزدم تو فلفل و ب بچه ها میدادم اونا هم میخوردن حتی به بچه 7 ماهه هم دادم صورتاشون همه سیاه شده بود ولی خیلی کیف داد چن از اون روز ب بعد دیگه بچه هاشونو نیاوردن ک من نگهشون دارم
![]() ![]() ![]()
19-03-2015، 14:20
اعتراف میکنم بنده به طوطیمون یاد دادم به همه بگه اسکل
کلا ما عتراف نداریم
مثبتیم ولی .... ولی اعتراف می کنم که ... بچه حالا خوبه گفتم اعتراف ندارم ها
19-03-2015، 14:51
(آخرین ویرایش در این ارسال: 19-03-2015، 14:51، توسط سارا بهرامپور.)
اعتراف میکنم یه بار با دمپایی لا انگشتی رفتم مدرسه ( اول دبستان )
30-06-2015، 10:34
من اعتراف میکنم که یکی از بچه های مدرسمونو با یکی از دوستام تا حد مرگ ترسوندم بعد یه نامردی لومون داد و ما هم تا مرز اخراج رفتیم
| |||||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|