22-09-2013، 10:33
سلام دوستان خوبید خوشید سلامتین امیدوارم که باشید
خب دوستان امروز واستون لطیفه اوردم امیدوارم خوشتون بیاد.
یه روز تو یه سلمونی وقتی که صاحب سلمونی داشت موهای مشتری رو کوتاه می کرد یه گربه میاد تو سلمونی اون قدر سرو صدا می کنه تا اینکه صاحب سلمونی میاد گوش مشتری رو می بره می ندازه طرف گربه.گربه گوش مشتری رو برمی داره و میره که ناگهان مشتری اصبانی میشه و کلی سر صاحب سلمونی داد می زنه صاحب سلمونی میگه آقا ولم کن صدای گربرو قطع کردیم صدای تو در آمد
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
به ترکه میگن معجزه کن میگه ق
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
یه روز اصفهانیه آب معدنی می گیره به زنش می گه آب قاطیش کن خیلی غلیظه!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
یه روز یه زنه میره لوازم خوانگی تا یه یخچال بگیره.خلاصه یخچالو می گیره فروشنده یخچال به زنه می گه:خانم نمی خواین یخچالو براتون جایی بفرستم؟زنه می گه:می شه یخچالو به قطب شمال بفرستید آخه شوهرم اون جاست میگه هوای اون جااز یخچالم سرد تره بخاطر همین من می خوام واسش یخچال بفرستم تا تو اون بخوابه!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
یه روز یه مرده داشت پشت اتاق عمل برای زنش انتظار می کشید که بفهمه نتیجه چیه که یکدفعه دکتر اومد گفت آقا شما پیش گوشتی دارین؟ مرد می گه نه دوباره مرده داشت فکر با خود فکر می کرد که دکتر اومد گفت آقا انبر دست دارین مرده گفت نه دکتر برای بار سوم گفت آقا شما چیزی دارین که در چیزی باز کنه؟ مرده که اینو شنید یقه دکترو گرفت گفت:با زن من چی کار کردی؟ دکتر می گه:یقمو ول کن آقا شیش ساعت می خوام در کیفمو باز کنم باز
نمی شه!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
یه روز معلم از دانش آموز پرسید:کیوان جان به نظرت غواص ها می توانند زیر دریا بستنی بخورند؟
کیوان جواب داد نه....نمی توانند...چون که کیف پولشان همراهشان نیست!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
سامان گفت:وقتی پدر من بازو می گیرد عضله هایش باد می کند....به اندازه ی 2 تا تخم مرغ درشت.
مجید گفت:بازو های پدر من هم باد می کند...به اندازه ی دوتا تخم مرغ نیمرو!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
معلم دفتر چه ی ریاضی دانش آموز را دید و گفت:بگو ببینم مادرت در حل این مسئله ها به تو کمک کرده؟
دانش آموز می گه:نه مادرم در حل این مسئله ها به پدرم کمک کرده!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
دوستای گلم امیدوارم خوشتون بیاد.
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
خب دوستان امروز واستون لطیفه اوردم امیدوارم خوشتون بیاد.
یه روز تو یه سلمونی وقتی که صاحب سلمونی داشت موهای مشتری رو کوتاه می کرد یه گربه میاد تو سلمونی اون قدر سرو صدا می کنه تا اینکه صاحب سلمونی میاد گوش مشتری رو می بره می ندازه طرف گربه.گربه گوش مشتری رو برمی داره و میره که ناگهان مشتری اصبانی میشه و کلی سر صاحب سلمونی داد می زنه صاحب سلمونی میگه آقا ولم کن صدای گربرو قطع کردیم صدای تو در آمد
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
به ترکه میگن معجزه کن میگه ق
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
یه روز اصفهانیه آب معدنی می گیره به زنش می گه آب قاطیش کن خیلی غلیظه!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
یه روز یه زنه میره لوازم خوانگی تا یه یخچال بگیره.خلاصه یخچالو می گیره فروشنده یخچال به زنه می گه:خانم نمی خواین یخچالو براتون جایی بفرستم؟زنه می گه:می شه یخچالو به قطب شمال بفرستید آخه شوهرم اون جاست میگه هوای اون جااز یخچالم سرد تره بخاطر همین من می خوام واسش یخچال بفرستم تا تو اون بخوابه!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
یه روز یه مرده داشت پشت اتاق عمل برای زنش انتظار می کشید که بفهمه نتیجه چیه که یکدفعه دکتر اومد گفت آقا شما پیش گوشتی دارین؟ مرد می گه نه دوباره مرده داشت فکر با خود فکر می کرد که دکتر اومد گفت آقا انبر دست دارین مرده گفت نه دکتر برای بار سوم گفت آقا شما چیزی دارین که در چیزی باز کنه؟ مرده که اینو شنید یقه دکترو گرفت گفت:با زن من چی کار کردی؟ دکتر می گه:یقمو ول کن آقا شیش ساعت می خوام در کیفمو باز کنم باز
نمی شه!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
یه روز معلم از دانش آموز پرسید:کیوان جان به نظرت غواص ها می توانند زیر دریا بستنی بخورند؟
کیوان جواب داد نه....نمی توانند...چون که کیف پولشان همراهشان نیست!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
سامان گفت:وقتی پدر من بازو می گیرد عضله هایش باد می کند....به اندازه ی 2 تا تخم مرغ درشت.
مجید گفت:بازو های پدر من هم باد می کند...به اندازه ی دوتا تخم مرغ نیمرو!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
معلم دفتر چه ی ریاضی دانش آموز را دید و گفت:بگو ببینم مادرت در حل این مسئله ها به تو کمک کرده؟
دانش آموز می گه:نه مادرم در حل این مسئله ها به پدرم کمک کرده!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
دوستای گلم امیدوارم خوشتون بیاد.
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥