30-04-2014، 18:36
(آخرین ویرایش در این ارسال: 30-04-2014، 20:04، توسط anika anti bieber.)
سلام به تمامی بچه های گل فلشخور که دلم به اندازه ی تمام علفای هرزه باغچه مدرسمون واسشون تنگ شده
خوبین ؟ خوشین؟ سلامتید؟
دماغه چاغه ! هههههه
دلم واسه دوستام خیلی تنگ شده بود
گرگین جون
نیکولاس جون
فقط تیلور
جاستین 1994
فرهاد 1370
Ascend
مستر بلک
وای وای صابر جون
Tarokh2.3
هلن پک
آتـوسا جون
درسا جون
فربد(هه*)
و................
خوب بریم سراغ داستانهای هه
دیشب تا ساعت 11.30 داشتم به دختر عمه ی عزیزتر از جانم
مثلثات یاد میدادم پدرمو در اورد!:tnp:
فک کن چه جوری باید به کسی که هنوز نمیفهمه
پی یعنی 180 و دو پی یعنی 360 مثلثات یاد داد!
خودمم که خیره سرم امتحان معرفی داشتم اونم ادبیات که از اول سال حتی به اندازه یه دونه کشمش هم چیزی نخونده بودم!
خلاصه این دختر عمه جون رو (سارا) تا0 11.3 راه انداختیم در آخر هم عمه خانوم با گفتن این جمله که: من که میدونم شما درس نمیخوندین و داشتین می خندیدین
به طلایی بودن این جمله که بشکنه دستی که نمک نداره پی بردم!
ساعت 11.30 فرزانگان رو خوندم اونم فقط 5 تا آزمون آخه شاملو (دبیر محترم) گفته بود فقط از تو فرزانگان میارم!:301:
تا صبح فقط خواب مثلثات ترکیب شده با داستان رستم و اسفندیار و ویس و رامین و قاضی بست و ..... میدیدم
صبح از خواب بیدار شدم . آماده شدم و به سمت مدرسه رفتم
به مدرسه که رسیدم گفتن بریم نماز خونه ایرانی جون که مدیر محترمه مدرسس قراره حرف بزنه
!
دفعه های پیش با سیمین و شکوفه میپیچوندیم و میرفتیم سالن مطالعه
ولی حالا نکه ما 3 نفر شدیم بازیگر نقش اول تو مدرسه و به عبارتی بز پیشونی سفید چیز ببخشید گاو پیشونی سفید! :hiccp:باید در محضر ایرانی حتما حضور عینی و فعلی و جسمیو روحی و ..... نشانی میدادیم
و عرض اندامی میکردیم ! :491:
خلاصه بعد از کلی بدو بیراه گفتن به برخی کودکان ناسپاس پایه سوم یکم راجب امتحان نهایی و ...... صحبت کرد
مثه اینکه دیشب یه نگون بخت رو با بوی فرندش تو خیابوون دیده بود و کلی هم راجب این موضوع حرف زد
و خودشو در آخر قهرمان داستان معرفی کرد.
ایرانی رو به ما:
- نمیدونید دیشب چی دیدم؟
دخترو دیدم با دوس پسرش
شونه به شونه هم راه میرن
رفتم پیشش میگم خانوم محترم
میگه :
- واییییییییییی خانوووووووم ببخشید (میتونم حال اون دختره بدبخت رو بفهمم فک کنم داشته از پاچش میریخته!)
- بهش گفتم خانومه من اگه این طرف شمارو میخواد خوب از راهش
با گوشیم زدم به کمره پسره بهش گفتم برگرد
برگشته میگم
اهههه
شما که پارسال دوس پسر یکی از بچه ها بودی!:angry2: (بیچاره پسره خوب تنوع که عیبی نداره داره؟)
در آخر هم مدرسه رو واسه این پنجشنبه و هفته بعد تعطیل کرد......
خلاصه این در آخر به درد خورد...........................
وجدان: این به درخت میگن
من اوکی.
خانوم محترم مدیر خخخخخخخ
زنگ بعد دوباره با جنیفر لوپز ( مستر عباسی دبیر زبان د اشتیم!*)
یکم شر و ور گفت و خندید و رفت
زنگ بعد امتحان ادبیات داشتیم و جناب پردلی هم مراقب بود خدایی نمیشد یه اسکلی مثه آقای پورمند به ما میدادی واسه مراقبت
راستی یه خبر خوب من و شکوفه و سیمین دیروز یاد گرقتیم تقلب کنیم اونم یه تقلب تپل مپل!5B:
ولی امروز مثه اینکه پردلی یه چیزیش میشد ها چون زوم کرده بود رو من و سیمین و شکوفه
چیه مرتیکه هیز خوشکل ندیدی!
شایدم فهمیده ما دیروز تقلب کردیم ای پورمند دهن لق مارو به یه بیگانه فروختی
خدا ازت نگذره!
پردلی رفت و معاون گل گلاب خانوم فارسی فرشته همه ی بچه های دبیرستان دا.......
اومد عجب دافیه ها خدایی من اگه پسر بودم باهاش مزدوج میشدم مگه نه غلامحسین(شکوفه) (خخخخخ)؟
خلاصه اومدن خانوم فارسی همان شد و تقلبای ما هم همان!
سر امتحان یه سوسک وارد کلاس شد و درست زیر ردیف ما جا گرفت
وقتی بهناز راشیتیسمی داد زد سوسک بنده که یه 7
8 متری از لایه اوزن بالاتر رفتم و شدم سوژه بچه ها
:cool::cool:
و در آخر هم شعر حفظی رو به همت نجمه کره ای و نیلوفر متقلب نوشتم و لی خوب وقتی داشم به نجمه یه چیزی میرسوندم خانوم فارسی دید وگفت نسسسسسسسسسسسسستتتترررررررررررررررررررن؟
از تو بعیده
منم به تریپم و مرامم و مردونگیمو و کلا همچیم برخورد و برگمو دادم!
کلا این امتحان هم به همت من و شکوفه و سیمین به گند کشیده شد
سیمین هههههههه
یادم اومد جدیدا با یه اسم تو فلش عضوه و این چند وقته که من نبودم شکوفه رو اسکل کرده و منم تو مدرسه اسکل کرده ( کشااااااااااااااافت!:bighug::bighug:
زنگ آخر هم با امین جون داشتیم
امروز روز آخر ی بود که با امین کاظمی داشتیم
و من فوق ا لعاده این چند وقته عاشقش شدم و اونو به لیست سیاه عشقایی که بهشون نمیرسم افزودم!
در آخر هم رفت و منو بایه عالمه اندوه به جا گذاشت
یه بازی جرئت یا حقیقت هم داشتیم که
این سیمین عشق مسی هم الاخره تونست در هفته گذشته به امین کاظمی بگه شما شبیه مسی هستین و چون بهش بر خورد گفت شما شبیه تام کروزین
اونم که اصلا تام کروز نمیشناخت گفت: تام کوز کیهتو کدوم تیم بازی میکنه!
منم به اصرار سیمینو شکوفه به مسی ( مسافر) خبرکش گفتم عاشقتم و از اون روز به بعد مسی فک میکنه من یه رومئو واقعیم!
شکوفه هم که هنوز عاشقه
مثه این که این شکوفه و نیکولاس دوباره با هم خوب شدن
خدارو شکر
همینش خوبه دوری و دوستی
خوب این بود هه 11 شاد باشید
خوبین ؟ خوشین؟ سلامتید؟
دماغه چاغه ! هههههه
دلم واسه دوستام خیلی تنگ شده بود
گرگین جون
نیکولاس جون
فقط تیلور
جاستین 1994
فرهاد 1370
Ascend
مستر بلک
وای وای صابر جون
Tarokh2.3
هلن پک
آتـوسا جون
درسا جون
فربد(هه*)
و................
خوب بریم سراغ داستانهای هه
دیشب تا ساعت 11.30 داشتم به دختر عمه ی عزیزتر از جانم
مثلثات یاد میدادم پدرمو در اورد!:tnp:
فک کن چه جوری باید به کسی که هنوز نمیفهمه
پی یعنی 180 و دو پی یعنی 360 مثلثات یاد داد!
خودمم که خیره سرم امتحان معرفی داشتم اونم ادبیات که از اول سال حتی به اندازه یه دونه کشمش هم چیزی نخونده بودم!
خلاصه این دختر عمه جون رو (سارا) تا0 11.3 راه انداختیم در آخر هم عمه خانوم با گفتن این جمله که: من که میدونم شما درس نمیخوندین و داشتین می خندیدین
به طلایی بودن این جمله که بشکنه دستی که نمک نداره پی بردم!
ساعت 11.30 فرزانگان رو خوندم اونم فقط 5 تا آزمون آخه شاملو (دبیر محترم) گفته بود فقط از تو فرزانگان میارم!:301:
تا صبح فقط خواب مثلثات ترکیب شده با داستان رستم و اسفندیار و ویس و رامین و قاضی بست و ..... میدیدم
صبح از خواب بیدار شدم . آماده شدم و به سمت مدرسه رفتم
به مدرسه که رسیدم گفتن بریم نماز خونه ایرانی جون که مدیر محترمه مدرسس قراره حرف بزنه
!
دفعه های پیش با سیمین و شکوفه میپیچوندیم و میرفتیم سالن مطالعه
ولی حالا نکه ما 3 نفر شدیم بازیگر نقش اول تو مدرسه و به عبارتی بز پیشونی سفید چیز ببخشید گاو پیشونی سفید! :hiccp:باید در محضر ایرانی حتما حضور عینی و فعلی و جسمیو روحی و ..... نشانی میدادیم
و عرض اندامی میکردیم ! :491:
خلاصه بعد از کلی بدو بیراه گفتن به برخی کودکان ناسپاس پایه سوم یکم راجب امتحان نهایی و ...... صحبت کرد
مثه اینکه دیشب یه نگون بخت رو با بوی فرندش تو خیابوون دیده بود و کلی هم راجب این موضوع حرف زد
و خودشو در آخر قهرمان داستان معرفی کرد.
ایرانی رو به ما:
- نمیدونید دیشب چی دیدم؟
دخترو دیدم با دوس پسرش
شونه به شونه هم راه میرن
رفتم پیشش میگم خانوم محترم
میگه :
- واییییییییییی خانوووووووم ببخشید (میتونم حال اون دختره بدبخت رو بفهمم فک کنم داشته از پاچش میریخته!)
- بهش گفتم خانومه من اگه این طرف شمارو میخواد خوب از راهش
با گوشیم زدم به کمره پسره بهش گفتم برگرد
برگشته میگم
اهههه
شما که پارسال دوس پسر یکی از بچه ها بودی!:angry2: (بیچاره پسره خوب تنوع که عیبی نداره داره؟)
در آخر هم مدرسه رو واسه این پنجشنبه و هفته بعد تعطیل کرد......
خلاصه این در آخر به درد خورد...........................
وجدان: این به درخت میگن
من اوکی.
خانوم محترم مدیر خخخخخخخ
زنگ بعد دوباره با جنیفر لوپز ( مستر عباسی دبیر زبان د اشتیم!*)
یکم شر و ور گفت و خندید و رفت
زنگ بعد امتحان ادبیات داشتیم و جناب پردلی هم مراقب بود خدایی نمیشد یه اسکلی مثه آقای پورمند به ما میدادی واسه مراقبت
راستی یه خبر خوب من و شکوفه و سیمین دیروز یاد گرقتیم تقلب کنیم اونم یه تقلب تپل مپل!5B:
ولی امروز مثه اینکه پردلی یه چیزیش میشد ها چون زوم کرده بود رو من و سیمین و شکوفه
چیه مرتیکه هیز خوشکل ندیدی!
شایدم فهمیده ما دیروز تقلب کردیم ای پورمند دهن لق مارو به یه بیگانه فروختی
خدا ازت نگذره!
پردلی رفت و معاون گل گلاب خانوم فارسی فرشته همه ی بچه های دبیرستان دا.......
اومد عجب دافیه ها خدایی من اگه پسر بودم باهاش مزدوج میشدم مگه نه غلامحسین(شکوفه) (خخخخخ)؟
خلاصه اومدن خانوم فارسی همان شد و تقلبای ما هم همان!
سر امتحان یه سوسک وارد کلاس شد و درست زیر ردیف ما جا گرفت
وقتی بهناز راشیتیسمی داد زد سوسک بنده که یه 7
8 متری از لایه اوزن بالاتر رفتم و شدم سوژه بچه ها
:cool::cool:
و در آخر هم شعر حفظی رو به همت نجمه کره ای و نیلوفر متقلب نوشتم و لی خوب وقتی داشم به نجمه یه چیزی میرسوندم خانوم فارسی دید وگفت نسسسسسسسسسسسسستتتترررررررررررررررررررن؟
از تو بعیده
منم به تریپم و مرامم و مردونگیمو و کلا همچیم برخورد و برگمو دادم!
کلا این امتحان هم به همت من و شکوفه و سیمین به گند کشیده شد
سیمین هههههههه
یادم اومد جدیدا با یه اسم تو فلش عضوه و این چند وقته که من نبودم شکوفه رو اسکل کرده و منم تو مدرسه اسکل کرده ( کشااااااااااااااافت!:bighug::bighug:
زنگ آخر هم با امین جون داشتیم
امروز روز آخر ی بود که با امین کاظمی داشتیم
و من فوق ا لعاده این چند وقته عاشقش شدم و اونو به لیست سیاه عشقایی که بهشون نمیرسم افزودم!
در آخر هم رفت و منو بایه عالمه اندوه به جا گذاشت
یه بازی جرئت یا حقیقت هم داشتیم که
این سیمین عشق مسی هم الاخره تونست در هفته گذشته به امین کاظمی بگه شما شبیه مسی هستین و چون بهش بر خورد گفت شما شبیه تام کروزین
اونم که اصلا تام کروز نمیشناخت گفت: تام کوز کیهتو کدوم تیم بازی میکنه!
منم به اصرار سیمینو شکوفه به مسی ( مسافر) خبرکش گفتم عاشقتم و از اون روز به بعد مسی فک میکنه من یه رومئو واقعیم!
شکوفه هم که هنوز عاشقه
مثه این که این شکوفه و نیکولاس دوباره با هم خوب شدن
خدارو شکر
همینش خوبه دوری و دوستی
خوب این بود هه 11 شاد باشید