ارسالها: 3,063
موضوعها: 2,222
تاریخ عضویت: Dec 2013
سپاس ها 20962
سپاس شده 28991 بار در 12934 ارسال
حالت من: هیچ کدام
ی بـآر تو کلاس زیان داشتم ی متنـی رو میخـوندم ، رسید ب ساعتش |:
ب جا اینکه بگم Five minutes to two برگشتم گفتم 5 دقیقه به دو |:
فک کن ! دارم متنُ انگلیسی میخونم بعدش ساعتشو فارسی گفتم ! |:
کلاس رفته بود رو هـوا ینی ... ! :|
شما نه جنگیدینو بردین
ما جنگیدیم و باختیم ..
ارسالها: 2,146
موضوعها: 693
تاریخ عضویت: Oct 2013
سپاس ها 24578
سپاس شده 28011 بار در 12029 ارسال
حالت من: هیچ کدام
کلاس تقویتی داشتیم معلم نیومده بود هنو !
من رفتم بیرون آب بخورم :|
بعدش اومدم تو کلاس پامو کوبیدم به در در واشد گفتم [ نوشا ی ت*م سگ :| بیا بریم پایین دفتر من پول کلاس رو بدم تا این معلم توله سگ نیومده :| ]
تازه فهمیدم معلم پشتم نشسته :|
من ---> .__.
معلم---> ×_×
نوشا---> T_T
کل کلاس ---> :|
ارسالها: 1,188
موضوعها: 414
تاریخ عضویت: Nov 2013
سپاس ها 15828
سپاس شده 15330 بار در 6387 ارسال
حالت من: هیچ کدام
24-06-2014، 9:39
(آخرین ویرایش در این ارسال: 24-06-2014، 9:45، توسط † αƖιєη †.)
هـآع :|
یـه روز ما تو مدرسه زنگ اخر معلم نداشتیم ! ._.
پاش شکسته بود طفلکی کلاسم رو هوا بود یه جورایی طویله بود ._.
من و رزینـآ از کلاس اومدیم بیرون ._.
تو راهرو قدم میزدیم رزینا گفت بریم جلو اینه موهامو درس کنم ._.
گفتم باشه ._.
رفتیم جلو ا، ده دیقـه جلو اینه بودیم فقط ! ._.
بعد من به رزینا گفتم رز اگه این قصدیان جـنـ*ع بیاد بالا ما رو ببینه یعنی پـ*ـآره هــآآآ :|
گفت اره حرومــ*ـزآده ، پاشو بریم :|
ما که جلویه اینه بودیم ، .. ._.
یهو تو اینه دیدیم قصدیان اومده بالا پشتمونه :|
من ==> :|||||||||||||||||||||||||||||
رُز ==> -_- ( سکتـه نـآقـص ، بدبـخت ) ._.
قصدیـآن ==> >____________________________<
یه سری از بچه ها که تو راهرو بودن ==> 0_O ، ._.
آقـآ یکی دیـگـه هـم بـگـم ! ._.
یه روز یـه پـسـره گـفـت چـقـدر کــَــفـشـِـــت قـشنـگـه ! (:
گفـتـم مرسـی ! تـوهـم چـقـدر کـفـشــَــم قـشـنـگـه ! :|
._.
ارسالها: 3,063
موضوعها: 2,222
تاریخ عضویت: Dec 2013
سپاس ها 20962
سپاس شده 28991 بار در 12934 ارسال
حالت من: هیچ کدام
ی بار داشتم ی چی ب مامانم میگفتم بعدش" فُرغــون" رو گفتم [فِـــرغَـــون] !
خـودتون تـآ تَهِـــش برید ! :|
شما نه جنگیدینو بردین
ما جنگیدیم و باختیم ..
ارسالها: 2,028
موضوعها: 468
تاریخ عضویت: Mar 2014
سپاس ها 3644
سپاس شده 11903 بار در 4416 ارسال
حالت من: هیچ کدام
یه هم کلاسی داشتم توی ابتدایی فامیلیش تخمه خر بود معلم اومد تو کلاس گه گاهی فامیلی هر کسی رو میخوند یه سوال میکرد مثلا فامیلی یکی از بچه چای چی بود گیر داده بود که شما چایی میفروشین یا نه بعد رسید به این بچه اسمشو خوند گفت پسرم بابا بزرگت تخمه خره یا بابات تخمه خره یعنی کلاس کلا منفجر شد !!!!!
Би садар эм нь бэлгийн хавьталд орсон
Тэр ... нэртэй байсан
ارسالها: 1,428
موضوعها: 174
تاریخ عضویت: Sep 2013
سپاس ها 14100
سپاس شده 15118 بار در 7539 ارسال
حالت من: هیچ کدام
زنگ زدم خونه دوستم،خواهرش برداشت،نفهمیدم...
دوساعت خواهرش سرکارم گذاشت و با هم حرف زدیم،اخرش دیدم خندید داد دست دوستم|:
داشتن هار هار هار میخندیدن|:
ارسالها: 1,188
موضوعها: 414
تاریخ عضویت: Nov 2013
سپاس ها 15828
سپاس شده 15330 بار در 6387 ارسال
حالت من: هیچ کدام
مامانم بهم میگه :
بیا اینو بچش ببین شوره یا نمکش کمه ؟ :|
اخه خودش روزه بود من نبودم :|
منم از شوری و بی نمکی هیچی نمی فهمم :|
گفتم ==> اوووف :/ شوره :|
گف اععع ؟! o_O
ولی من که نمک نریختم :|||||||