ارسالها: 380
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
سپاس ها 339
سپاس شده 402 بار در 270 ارسال
حالت من: هیچ کدام
کلید اسرار /این قسمت ... ثواب
((ما تو ژاپن یه ضرب المثل داریم که میگه ... دو جور اسگل داریم
اونا که خیلی ساده ان .. و اونایی که فک میکنن خیلی زرنگن))
یروز مادرمو داشتم میبردم شمال. خاستم مثلا یجوری زیدم هم با خودمون ببرم.
یجا باهاش سره جاده چالوس قرار گذاشتم .. از شانس بارونم میبارید
مادرم تا اینو دید گفت کیوان جان ببین کجا میره تا یجایی ببیریمش " ثواب " داره...
منم که اصن دیوونه کارای ثواب ... خلاصه
نشست عقب دیدم یا ابل فض ... تمام روکشای ماشین خیس شد ...
اسمش رویا بود ..ینی چنان خشمی تو چشاش بود که گفتم این
عمرا نذاره تواین سفر باهم ثواب کنیم
قبل مرزن آباد کناره یه باغه تک و خلوت زدم کنار.. گفتم یه چایی بخوریم
دیدم باغبونه اومد جلو در باغ
ینی تا دیدمش گفتم .. عااااها
داداکیوان این باغبون نیس .. فرشته س ..
. پیاده شدم سه شماره رفتم تو مخش ... گفتم حقیقتش من با زیدم میخاستیم اگه اجازه بدی یه قدمی تو باغتون بزنیم
گفت خاهش میکنم ... قدم چیه اون گوشه باغ یه آلاچیق هست که در داره .. اونجا برید راحت حرفاتونو بزنید
گفتم.. عاره ... مابریم حرف بزنیم ..
اومدم توماشین گفتم مامان یه چایی هم واسه این حاج عاقا بریز .. بعد روبه رویا گفتم .. منم میرم یه قدمی تو باغ بزنم
خلاصه پشت سرم اومد .. رفتیم تو آلاچیق ..ینی چشمتون روز بد نبینه یه رب داشت توضیح میداد چطور ماشینا میافتادن تو چاله آب و این کناره جاده گلی میشده ... خلاصه نیم ساعت طول کشید تا
آروم شه .... تازه میخاستم به امور ثواب بپردازیم دیدم یکی داره محکم میکوبه به در ...
درو باز کردم دیدم باغبونس ... با لحجه ملایم شمالیش گفت
ای عاقا پس چه کار میکنی دوساعته این تو
اومدم بیرون و خیلی جدی بهش گفتم
چیکار کنم خیلی ناز میکنه .. راه نمیده لامصب ....
برگشت گفت ....
شما بچه تهرانیا فقط اسمتون بد درفته . من یه رب پیش مخه مادرشو زدم .. تو یه الف بچه را نمیتونی رام کنی ...
من? ..مادرش؟
مادره کی؟
---- نه !!!
مادرش!!!!!?
یهو پشت سرم آلاچیق منفجر شد ...
رفتم تو دیدم رویا داره وسط قل میخوره ...
رفتم سمت ماشین دیدم .............. به به
مامان خانوم یه موشما پره میوه کنارشه .. داره پوس میگیره
تو راه هی مامان میگفت خیلی عاقای مهربونی بود ... هی رویا بی صدا غش میکرد کفه ماشین..
منم که کفری شده بودم میگفتم فقط مهربون بود ؟ یا اهل ثوابم بود .????
ارسالها: 332
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2015
سپاس ها 788
سپاس شده 251 بار در 149 ارسال
حالت من: هیچ کدام
یه روز ساعت استراحت رفتم توکلاسمون دیدم بچه ها دارن میرقصن{همون دیوونه بازی}منم رفتم وسط
چشمتون روزه بدنبینه بااولین بالاپریدن افتادم پام پیچ خورد
تا2هفته توگچ بود.
Msle matroke trin halt yk
Shahr shodeam k dr an
Hst sdaei v ksi nist vli
ارسالها: 421
موضوعها: 101
تاریخ عضویت: Jul 2014
سپاس ها 1414
سپاس شده 2296 بار در 566 ارسال
حالت من: هیچ کدام
24-08-2015، 17:15
(آخرین ویرایش در این ارسال: 24-08-2015، 17:19، توسط ραяα∂ιѕє-.)
رفتم مغازه گفتم سلام
این دوغا گازدارن
بی گوزشون کجاست
بعدم با اعتماد به نفس اومدم بیرون-_-
مرده :|
هر هر هر *یر میدونم جالب بود
ارسالها: 4,550
موضوعها: 3,283
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 9636
سپاس شده 15025 بار در 6942 ارسال
حالت من: هیچ کدام
به رفیقم زنگ زدم باباش برداشت گوشیو گفتم ببخشید فلانی هست ؟ گفت نه
منم گفتم پس هر وقت اومد گوشیو بدین بهش |:
منـ دیگـر به گذشتهـ نگاهـ نمیکنمـ. پشیمانـ نیستمـ. منـ بهـ آیندهـ نگاهـ میکنمـ. همهـ چیز بهـ یکدیگر متصـلـ هستند و منـ از آنـ برایـ افشاگریـ استفادهـ میـ کنم، برایـ محافظتـ و اگر لازمـ شد ... برایـ مجازاتـ.
(Aiden Pearce)
ارسالها: 22
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Mar 2015
سپاس ها 23
سپاس شده 43 بار در 17 ارسال
حالت من: هیچ کدام
26-08-2015، 11:46
(آخرین ویرایش در این ارسال: 27-08-2015، 11:28، توسط اتیش 18.)
همین الان میخواستم بگم نامردی کرد گفتم نامریی کلد :cool: خخ