✘♥ بُغــض قلــم ✘ ♥ نُـωـخـــہ پنجُــــم ♥ ✘

[Dead Silence]

نذار بفهمن ناراحتی (: ..

[Apathetic]

برای همون ذره مقداری که از عمرم مونده باهات میمونم
و برات محکم وایمیسم
تا پایان این زندگی
برای تو میمونم .. چون دوستت دارم !
[ ترجمه ی کوتاهی از بخشی از اهنگ for the rest of my life به قلم خودم ._. ]

[Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ]

آدم های دیار من

پاییز را دوست دارند

پاییز ...

زمستانی است که تب کرده

تابستانی است که لرز کرده

بغضی است که رسوب کرده

حرفی است که سکوت کرده

من ...

سکوت رسوب کرده

در تب و لرز پاییز را می پرستم

پاییز ...

عروس تمام فصل های زندگی است

یادم باشد

پاییز که رسید

له نکنم

برگ هایی را که روزی هزاران بار

نفس ارزانی ام می کردند.

پاییز مبارک....

[Apathetic]

مهشید عاشق پاییز هستیا ! D:
اکثر پستات راجع به پاییز و عشق به پاییزه ._.
_________
یه چیزایی هم از این زندگی سخت و بی رحم یاد گرفتم!
یاد گرفتم سنگ باشم؛ که همه منو به عنوان سرسخت ترین و قوی ترین فرد بشناسن
یاد گرفتم مثل باد باشم؛ گاهی اوقات طوفانی حمله کنم و قدرتم رو نشون بدم و گاهی اوقات هم مثل یک هوای آرام و صاف همه جارو مخفیانه بگردم بی انکه کسی بفهمد
یاد گرفتم مثل کلاغ باشم؛ که با وجود ظاهر و باطلی که تعریفی نداره و هیچکس دوسش نداره سر زبون همه افتاده که همه از روش زندگیش درس بگیرن
یاد گرفتم مثل گل یخ باشم؛ نه کسی دوسش داره و نه کسی راجع بهش حرف میزنه ولی تنها گلی هست که تو سرما و یخ به بقیه گلها پوزخند میزنه و میگه هاها این منم که قوی هستم ولی شما فقط اعتماد به سقف دارین
یاد گرفتم مثل عقاب باشم؛ که حتی از بارون و برف هم وحشتی نداشته باشم و بالای ابرها برم جایی که بارون نتونه خیسم کنه .. جایی که بتونم اقتدارم رو به همه نشون بدم
یاد گرفتم یاد گرفته هام رو به هرکسی نگم
یاد گرفتم احساساتم رو بیان نکنم
یاد گرفتم که فقط از زندگی یاد بگیرم؛ نه کار دیگه
یاد گرفتم دنیا واقعی نیست و فقط یه بازی طولانیه
خیلی چیزای دیگم یاد گرفتم؛ منتها دیگه جاش نی ...

[Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ]

پاییز خوبه خب ..


➿به احـْمَقانِه تــًًَـرین شٍٍٍـِکـْل مُـٌُُمکن ➿

ـدٓʘ͜͡ʘَــََََتنگ کًًــسی هًًــْستًًم➰

➿ ڪـــٌٌٍٍ҉ًٍـٍـٰٓـہ هیْچ خیــ ـْـابــْْْ ْْْـانـٍٍٍـی را ➿

➿با او قــًًًدم نـــًًزدٍه ام ➿

➿ امٍـٍٰٓـٍٰٰٰٓٓٓـعٍٰٰٓٓٓʘ͜͡ʘَـٍٰٓـْٰٓٓا ➿

➿ او دََر تَـًًًمْـْْْــام خــْاطٍٍِــراتـْـ مًًن راه
می رود

[Apathetic]

زیر بارون قدم میزنم و همش دورو ورمو نگاه میکنم...

تو این هوا واقعا جای خالیت رو حس میکنم...

دیوونت بودم و هیچوقت نفهمیدی منو...

ولی حالا که پاییز شده دیگه نمیخواهم بهت فکر کنم...

منو بارون و پاییز و برگهای زرد که باهم باشیم، دنیا ماله ماس!


مهشید ^_^

[sober]

بعضی وقتا قهر نمیکنی که بری .......
قهر میکنی تا ببینی چقدر واسه طرفت ارزش داری !...
تا وقتی میاد و از دلت در میاره......
علاقت بهش دو برابر بشه ........
اگه همه اینو میفهمیدن......
شبا هیچکس باغصه نمیخوابید .......

اما حيف...

اینجـــــــــا زمین است،قیمت یک عــــــــــــــشق تا عــــــــــــشق دیگر...
یـــــــــــک قهر ساده است..........!
همیــــــــــــــــــــــن....

[sober]

من ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺘـــﻢ ﺑﮕـﻮﯾـــــــﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
..اما ..ﺍﻣـــــﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭼﺸـــــــم هــــا،
ﺍﯾﻦ ﭼﺸـــــــم هــای ﺩﻫــﻦ ﻟـــﻖ!

[Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ]

رفت
دَلــــــَمْ نَیُوْمَدْ بَگَمْ: دَمـــِتْ گَرْمْ گَــــنْدْ زَدٓیْ بَهْ تَمٰامْ بٰاوَرْهٰایَمْ!

حَسَهْ لــــَجْبٰازٓیمْ نَزٰاشْتً بـــِگَمْ "بـــِبَخْشَمْ"

غُـــــرُرَم نــــزٰاشْتّ بــــِگَمْ: "نـــــــَرُو" بــــِمُونْ کِنٰارَمْ !

دِلـــــَمْ نِمٌیزٰازِه فَرٰامُـــــوُشِشْ کُنَمْ!

عــــــَقْلَمْ نَمٌیزٰازِه بِگَمْ "بــــَرْگَرْدْ"

خـــــٰاطِرٰاتِشْ نـــــِمٌیزٰازِهْ "نـــــــَفَسْ"بِکِشَمْ!

"قــــــِسْمَتْ" نـــــِمٌیٌزٰارِه دَسٌتْهٰامْ حَتٰی بَه روُیٰایِ دٰاشـــــْتَنِِشْ بِرِسِه!

وَ اٌینْ وَسَطْ "خــــــــُدٰا" بٰا اٌینْ هَمِه بــــــُزُرْگٌیٌشْ فَقَطْ

نِگـــــــــٰاهْ کَرٌدْ هــــــــــــ‌ٌیٌچٌ نَگُفْت

[ḲℑℳℐÅ]

‏" ﺳﻼﻣﺘﮯ "ﺭﻭﺯﮮ ڪه"ﻣﻦ ⇜ ﺧﺎڪ ﭘﺎﮮ ⇝"ﻫﻤﮧ " ﺑﺎﺷﻢ ﻭ. . . "همہ "⇠ ﭘﺎﮮ, ﺧﺎڪ ﻣﻦ ⇢:-(