امتیاز موضوع:
  • 13 رأی - میانگین امتیازات: 3.62
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بغض قلم ❥ ..

ﺳﺨﺘﻪ ...
ﺍﻣﺎ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﺲ ...
ﺍﻭﻧﯽ ﮎ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺟﺎ ﺑﺰﺍﺭ ...
ﺑﯿﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﯾﻨﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ...
 سپاس شده توسط Đęąđ.ğïřł ، ❤nila❤ ، ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، Dead Silence ، Faust ، royayebarfi
آگهی
گاهگاهی که دلم می گیرد ،به خودم می گویم :دردیاری که پر از دیوار است به کجا باید رفت؟ به که باید پیوست؟به که باید دل بست؟
حس تنهای درونم گوید: چه سوالی داری ؟ تو خدارا داری،بشکن دیواری که درونت داری وخدا اول وآخر باتوست.....
خسته کننده‌ترین برنامه کهکشان راه‌شیری:"انسان (زنده)، تکرار: هرروز"
 سپاس شده توسط Đęąđ.ğïřł ، pesarebaad ، ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، Faust
زندونی یه کوه درده زندونی ساکتو سرده
 
زندونی امید نداره توی سلول چشم به راهه
 
هرلحظه یکی بیادو حکم مرگشو بیاره
 سپاس شده توسط ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، ⓩⓐⓗⓡⓐ
ﯾﮑـــــﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﻪ !!
ﯾﮑـــــﯽ ﮐﻪ ﺁﺩﻣﻮ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﻪ ،
ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﮐﻮﭼــﯿﮑﺶ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﻪ .. .
ﯾﻪ ﺟــــــﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﺩﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺏ ﮐﻨﻪ ؛
ﯾﻪ ﺟـــــﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭽــــﮑﺲ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻠﺪ ﻧﺒــﺎﺷﻪ …
ﯾﮑــــــﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺩﻡ ﺭﻭ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﻪ !
 سپاس شده توسط ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، _ƇRAƵƳ_ ، pesarebaad
↯↯هــــــــــی روزگـــــار نامــــــــــرد یــــَــــــواش↻rn✓دل مــــــــــا بــــــــ تنهایـــــے عادتـــــ نداشــــــــــت✓rnسپـردیمون دسـت آدم بـــــَـــــداش↯↯↯rnولــــــــــے خـــُـــــــب دارم بــَـــراش
 سپاس شده توسط Đęąđ.ğïřł ، _ƇRAƵƳ_ ، pesarebaad
نگاه تو مانند باران است
یک دیوانه است که فقط قدر آن را میداند
بیا
کمی نزدیکتر شو،دیوانگی تو هم از دور پیداست
بیا ببین چقدر روی چشمانت حساس شده ام
همه ی دنیایم را چشمانت زیرو رو کرده
شاید دل من هم با آن خوی گرفته
حتی خداوند هم برای مادوتا امشب خوبی هایش را آرزو کرده است
تودرکنار من که باشی یعنی خوشبختی من هم اینجاس
دلیل زنده بودم من بودن توست به غیر از این نبود من حتمی است
باتو به جایی خواهم رسید که دیگر راهی نباشد برای برگشتن از عشقت که برایم شده اشت عشقی رویایی
 سپاس شده توسط ❤nila❤
یکرنگ که باشی ، زود چشمشان را میزنی …
خسته می شوند از رنگ تکراریت ، این روزها دوره ی رنگین کمان هاست …
 سپاس شده توسط ❤nila❤ ، pesarebaad
در دادگـــــاه عشـــــق تــــــو...
" قلب من"متهم است

اما من شاهدانی دارم که مرا از اتهام تبرئه خواهند کرد.

"شاهد من"
غرش آسمان و رعد و برقی ست که هنگام حضور من و تو
 سکوت مرا با فریادش معنا کرد...

"شاهد من"
هوای بارانی و نم نم بارانی ست که مرا هنگام عبور از کنارتو همراهی کرد...

"شاهد من"
همان تاب و سرسره و الاکلنگی ست که
بعد از سالها تو باز روی آن نشستی و نگاهت به سمت من برگشت ...

"شاهد من"
کاغذهایی هستند که هرگز خوانده نشدند...
همان حرف هایی هستند که هرگز گفته نشدند...

شاهد من
"شاهد من خداست"

وقتی که شوق مرا دید و سکوت تو را

اشک مرا دید و خنده ی تو را

تب چشم مرا دید و سوز چشم تو را

آری خدا شهادت خواهد داد به عشق من

 وقتی گلایه ی تو را پیش او می کردم...

وقتی دعای وصال تو را به درگاه او می بردم...

نگرا ن نباش
اگر هم بروی
نفرینت نمی کنم
اما بدان
آهم دامنگیرت خواهد شد...
 سپاس شده توسط pesarebaad
من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم :
هر دو شکستیم ؛ تو قلب مرا ، من غرورم را
هر دو رقصیدیم ؛ تو با دیگری ، من با سازهای تو
هر دو بازی کردیم ؛ تو با من ، من با سرنوشتم
و در آخر هر دو پی بردیم
تو به “حماقت” من ، من به “پست” بودن تو
آری ، این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر میشود
 سپاس شده توسط ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، ❤nila❤
هنگامیکه زمانه به کام تو نمیگردد٬
سهل است که نومید شوی ٬
وبیندیشی : «که نمیتوانم پس چرا بکوشم؟؟»
مهم این است که چقدر از اشتباه خود بیمناکی٬
یا چقدر از ان مایوس شده ای ٬
زیرا ...
اگرباز نکوشی و به جستوجوی انچه در زندگی٬
خواهان انی ادامه ندهی٬
به سویت نخواهد امد٬
وسرانجام میپذیری که بهتر از این نیز میتوانست باشد.
پیروزی با برد وباخت تو سنجیده نمیشود.
هر شکستی همیشه با قدری پیروزی همراه است.
انچه مهم است احساس بهتری است که نسبت به خود بیابی.
احساسی که متکی به استدلال ساده ای است.
تو سعی خود را کرده ای.
 سپاس شده توسط Đęąđ.ğïřł ، ❤nila❤


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان