امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستانه کودک

#1
تر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد.
بعد از ظهر که شد، ‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت.

مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیل بدنبال دخترش برود. با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد.

اواسط راه، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده میشد ، او می‌ایستاد ، به آسمان نگاه می‌کرد و لبخند می زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می‌شد.

زمانیکه مادر اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار می‌کنی؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟

دخترک پاسخ داد: من سعی می‌کنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می‌گیرد!

باشد که خداوند همواره حامی شما بوده و هنگام رویارویی با طوفان‌های زندگی کنارتان باشد. در طوفانها لبخند را فراموش نکنی
دنیا زیباست وتا وقتی هستی لذت ببر قدر این زیبای را بدونHeartSmile
پاسخ
 سپاس شده توسط دلشكسته ، lady snow white ، zeinab ، Apathetic ، mehrasa2012 ، Snow-Girl ، دختر شاعر
آگهی
#2
خیلی قشنگ بود ممنونSmileSmile
امروز معلم عشق گفت : دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند ! مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند . گفتم : من خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم ؟ لبخند تلخی زد و گفت : شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد ..Sadcrying
پاسخ
 سپاس شده توسط دلشكسته ، Apathetic ، Snow-Girl ، دختر شاعر
#3
زیباست
ولی باید تو بخش رمان باشه
خوب، ولی اشتباه...
پاسخ
 سپاس شده توسط Snow-Girl
#4
عالی بود
ایــــنا رو نمیــــگم کــه بگـــی نا امیـــدی حتــی اگــه یــه روز خـــوش ندیــدی
فقــط تـویی تـویی که فــردا تو میــسازی تــو رئیس خودتـــی واس خودت ســربازی
پاسخ
 سپاس شده توسط دلشكسته ، Apathetic ، Snow-Girl
#5
خیلی قشنگ بودHeartHeartHeartHeart
خیلی خیلی قشنگ بودHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeart
اسپم هم نیستBig Grin
پاسخ
 سپاس شده توسط دلشكسته ، Apathetic ، Snow-Girl
#6
ای جان!من شیفته ی اون تصورات بچگانه تمTongue
بعضیام مارو مثل قرقره میبینن...
می خوان با ما باشن که پرچمشون بره بالا...:ngh:
پاسخ
 سپاس شده توسط دلشكسته
#7
عالي بودHeart
سرد بودنم را بگذار به حساب گرم بودنت با دیگران . . .
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  امی کودک کهکشانی
Smile کودک سفیدپوست$!@
Tongue کودک شش‌ماهه&^_
Heart (یه داستان جالب درباره ی وان دایرکشن)(داستانه جالبیه)
  داستانه جالب و قشنگیه بیا ضرر نمیکنی!
Star روحانی و کودک داستان
Heart داستان کوتاه دسته گل پیرمرد، مداد سفید، فرق عشق با ادواج، گفتگوی کودک و خدا، استجابت
  تیزهوشی کودک (حکایت)
  بهای یک کودک.......
  داستان کوتاه کودک قهرمانی که یک دست نداشت*بسیارآموزنده

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان