08-04-2014، 11:52
پسره به دختره که تازه باهاش دوست بود
میگه : امروز وقت داری بیایی خونمون
دختره میگه : مامانم نمیزاره با چه بهونه ای بیام!!!
پسره : بگو میخوام برم اسنخر
دختره اومد خونه دوست پسرش
پسره : تو که اومدی استخر باید موهات خیس باشه
برو تو حموم موهاتو خیس کن
وقتی میره حموم پسره به دوستاش زنگ میزنه
پسره و دوستاش یکی یکی
این آخریه رفت حموم نه 1 ساعت نه 2 ساعت موند تو حموم
دیدن این دیر کرد رفتن حموم
و یهو دیدن پسره و دختره رگ دستشونو با هم زدند
و گوشه حموم افتادن و روی دیوار حموم
نوشته : نامردا خواهرم بود....
نفرین به تمام نامردای روزگار ...