امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان جنی قسمت (1)

#1
Thumbs Up 
زن جوان وقتی پس از ماهها آزار واذیت توسط جن ها ناچارشد تن به خواسته های
آنها بدهد با چشمانی اشکبار در دادگاه کرج حاضر شد. این زن و شوهر جوان پس از
چند سال زندگی برای اینکه زن جوان از شکنجه های و آزار واذیت جن ها نجات یابد
طلاق گرفت . 21 تیر ماه سال 83 زن وشوهر جوانی در شعبه 17 دادگاه خانواده کرج
حاضر شدند و درخواست شان را برای طلاق توافقی به قاضی اکبر طالبی اعلام کردند
. شوهر 33 ساله این زن به قاضی گفت : من وهمسرم از اول زندگی مان تا حالا با
هم هیچ مشکلی نداشتیم ولی حالا با وجود داشتن دو دختر 10 و2 ساله به خاطر
مشکلاتی که همسرم به آن مبتلا شده است ناچار شده ایم که از هم جدا شویم. مرد
در ادامه حرفهایش گفت : هر شب جن ها به سراغ زنم می آیند واو را به شدت آزاز
واذیت می کنند من دیگر نمی توانم زنم را در این شرایط ببینم . زن جوان به
قاضی گفت : 13 ساله بودم که در یک محضر در کرج مرا به عقد همسرم که 9 سال از
من بزرگتر بود در اوردند . درست یک هفته بعد از عقدمان بود که خواب های عجیبی
را دیدم در عالم کودکی بودم و معنای خواب ها را نمی فهمیدم ولی اولین خوابم
را هرگز فراموش نمی کنم . آن شب در عالم رویا دیدم که چهار گربه سیاه و یک
گربه سفید در خانه امان آمده اند گربه های سیاه مرا به شدت کتک می زدند ولی
گربه سفید طرفداری مرا می کرد و از آنان خواست که کاری به من نداشته باشند از
خواب که بیدار شدم متوجه خراش ها و زخمهایی روی بدنم شدم که به آرامی از ان
خون بیرون می زد . دیگر ترس مرا برداشته بود حتی روزها وقتی جلوی آینه می
رفتم گربه ها را درچشمانم می دیدم . از آن شب به بعد جنگ وجدال های من با چند
گربه ادامه پیدا کرد در این مورد ابتدا با هیچ کس حرفی نزدم وتنها خانواده من
و خانواده او جای زخمها را می دیدند دوران عقد 9 ماه طول کشید چون این شکنجه
ها ادامه داشت خانواده ام مرا نزد یک دعانویس در ماهدشت کرج بردند او در کاسه
آبی دعا خواند و بعد کاسه را کنار گذاشت به آینه نگاه کردم گربه ها را دیدم
آن مرد دعانویس دست وپای گربه ها را با زنجیر بسته بود بعد از آن به من گفت
باید چله نشینی کنی وتا چهل روز از چیزهایی که از حیوانات تولید شده استفاده
نکنی تا چند روز غذا رشته پلو و عدس پلو می خوردم و این مساله و دستوراتی را
که او داده بود رعایت کردم اما روزهای بعد پدر شوهرم که خسته شده بود اجازه
نداد که این کار را ادامه بدهم . بعد از جشن عروسی ما آن گربه ها رفتند جای
دیگر یک گربه سیاه با دوغول بیابانی که پشت سر او حالت بادی گارد داشتند
سراغم آمدند . غولها مرا می گرفتند و گربه سیاه مرا می زد . من با این گربه 5
سال جنگیدم تا اینکه یکی از بستگانم ما را راهنمایی کرد تا مشهد نزد دعانویسی
برویم دعانویس مشهدی از ما زعفران - نبات -پارچه و کوزه آب ندیده خواست او به
کوزه چاقو می زد زمانیکه ما از خانه او خارج می شدیم ناگهان کوزه را پشت سرم
شکاند و من ترسیدم او گفت جن ها را از بین برده است . همان شب گربه بزرگ سیاه
در حالیکه چوبی در دست داشت به همراه 13 گربه کوچک سراغم آمدند و مرا به شدت
کتک زدند حال یک گربه تبدیل به 14 گربه شده بود .باز بستگان مرا راهنمایی
کردند سراغ دعانویس های دیگری برویم در قزوین پیر مردی با ریش های بلند در
چالوس پیر مردی در روستای خاتون لر در تهران و.... برای دیدن بقیه داستان ب قسمت 2 بروید
داستان جنی قسمت (1) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط ☆รคђคг★ ، BlAcK dAy ، فاطمه:ef ، پری خانم ، hokm ، bahar labeouf ، இFATEMEHஇ ، hhgh ، مریم2222
آگهی
#2
ممنون داداش.
پاسخ
 سپاس شده توسط ✘PETER✘ ، فاطمه:ef
#3
(18-04-2014، 13:47)Ashkan Fadaei نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
ممنون داداش.

اگه خوشت اومد داداش برو بقیه رو هم بخون 3 قسمت کردم ک خسته کننده نباشهHeart
داستان جنی قسمت (1) 1
پاسخ
#4
جالب بود (=
پاسخ
 سپاس شده توسط ✘PETER✘
#5
ممنون!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان جنی قسمت (1) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط ✘PETER✘ ، فاطمه:ef
#6
خوب بود .  سپاس..Tongue
و زندگی طراوت یک سیب سرخ
                                         در دستان کودک باورمن
تا گاز می زنم . سیر می شوم...Smile
پاسخ
 سپاس شده توسط ✘PETER✘
آگهی
#7
مرسیTongueSmile
پاسخ
 سپاس شده توسط ✘PETER✘
#8
چرا کپی میکنی؟این مال انجمن ت ر س و هس
خشت خشت خشت
(صدای امضا کردن)

DodgyDodgy


چی انتظار داشتی؟؟؟؟
پاسخ
 سپاس شده توسط ✘PETER✘
#9
داستانش واقعی بود؟؟؟
داستان جنی قسمت (1) 1
به سلامتیه رفقای قدیم
که شدن ..... های جدید
پاسخ
 سپاس شده توسط ✘PETER✘
#10
حآلش نیست بخونـم !
|:
پاسخ
 سپاس شده توسط ✘PETER✘


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان