امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رسم جوانمردی ( داستان ) بیا خیلی جالبه

#1
Heart 
رسم جوانمردی ( داستان ) بیا خیلی جالبه 1 یک روز مردی قصد سفر کرد، دختر مجردی هم داشت که امکان بردن وی نبود، با خودش گفت دخترم را نزد امین مردم شهر می برم و بعد عازم سفر خواهم شد. دختر را نزد شیخ برد و ماجرا را برایش توضیح داد و شیخ هم قبول کرد. شب شد و دختر دید شیخ هوس شوم به سرش برده است، دختر با زحمت فراوان توانست فرار کند، هوا خیلی سرد بود، دختر بعد از فرار هیچ لباس گرمی بر تن نداشت، در راه دید که چند نفر، گرد آتش جمع شده اند و مستانه مشغول نوشیدن شراب هستند، با خودش گفت آن امین مردم بود و قصد شوم کرده بود، مستان که جای خود دارند. یکی از آنها دختر را دید و به دوستانش گفت: که سرشان را به زیر بیندازند، در بین این صحبت ها دختر از شدت خستگی و سرما از حال رفت، یکی از آن ها دختر را به آغوش گرفت و در کنار آتش قرار داد تا گرمش شود، مدتی بعد دختر بهوش آمد دید که سالم و گرم است و آنها هم کاری به او ندارند، در آن لحظه گفت: یک پیک هم مرا مهمان کنید و بعد از آن این شعر را سرود:
از قضا روزی اگر حاکم این شهر شدم
خون صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد
ترک تسبیح و دعا خواهم کرد
وسط کعبه دو میخانه بنا خواهم کرد
تا نگویند که مستان ز خدا بی خبرند


.......................................................................

نکته: مفهوم داستان، مجازات کردن شخص یا افراد خاصی نیست یا اینکه چه کسی درستکار است، بلکه مفهوم، انسانیت این افراد است، و مطمئنن کسانی که گناهی انجام داده و به خود ظلم کرده اند هیچگاه از رحمت خداوند به دور نیستند و کسانی هم که یک عمر دم از بندگی خداوند می زنند امکان لغزششان در هر لحظه هست و خوب بودن به بسیاری روزه و نماز نیست.
پس هر کسی که هستیم باید در همه جا مواظب کردارمان باشیم و قبل از هر کاری رسم جوانمردی و انسانیت پیشه کنیم.
رسم جوانمردی ( داستان ) بیا خیلی جالبه 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Hesam88 ، hhgh
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان کوتاه عاشقانه
  بار کج هیچ گاه به مقصد نمی رسد: داستان الاغ سخت کوش و بز حسود
  داستان اموزنده به خدایت نگو چرا
  اگه یه زمانی یه جن خیلی ترسناک دیدی چیکار میکنی. خاطراتتون اگه جن یا روح دیدید هم بگی
  داستان عشق مرا بغل کن
  این شخص دختره یا پسره (جالبه) !!!!
Book داستان ترسناک
  داستان وحشتناک(یکمی)
  داستان خنده دار و طنزی
  داستان به دنیا اومدن سید پوتین

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان