امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مشاهدات عايشه در آخرين لحظات عمر پيامبر(ص)

#1
عن عائشة ان رسول‏اللَّه (ص) دعا فاطمة ابنته فسارها فبكت، ثم سارها فضحكت، فقالت عائشة: فقلت لفاطمة: ما هذالذى سارك به رسوله اللَّه (ص) فبكيت ثم سارك فضحكت؟ قالت: سارنى فاخبرنى بموته فبكيت، ثم سارنى فاخبرنى انى اول من يتبعه من اهله فضحكت و فى رواية اخرى: ثم سارنى ثانية و اخبرنى انى سيدة نساء اهل الجنة فضحكت.(1)

عايشه مى‏گويد: رسول خدا در ساعات آخر عمرش حضرت فاطمه را به حضورش فراخواند و لحظاتى به نجوا و صحبت محرمانه پرداخت، من از دور ديدم كه فاطمه عليهاالسلام نخست گريه كرد و سپس خنديد. من از اين كار تعجب كرده و از دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پرسيدم: يا فاطمه! با پيامبر خدا چه صحبتى كرديد كه اول گريه كردى و سپس خنديدى؟

او از فاش كردن موضوع مذاكره خوددارى كرد، ولى پس از رحلت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله چون از وى دوباره خواستم كه آن را بگويد، فرمودند: پدرم در مرحله‏ى نخست، از رحلت خود به من خبر داد و لذا گريه كردم، ولى سپس به من فرمود: اولين كسى كه از خانواده‏ام به من ملحق مى‏شود تو هستى و لذا خنده نمودم.

و در يك روايت ديگر فرمودند: تو سيده و سرور زنان اهل بهشتى و از اين جهت خوشحال شدم.

رحلت نبى مكرم اسلام



بر طبق روايات مشهور ميان محدثين شيعه، رحلت رسول خدا (ص) در روز دوشنبه بيست و هشتم ماه صفر اتفاق افتاد، ولى مشهور نزد اهل سنت آن است كه آن مصيبت بزرگ در روز دوازدهم ربيع‏الاول واقع شد و در آن موقع شصت و سه سال از عمر شريف آن حضرت گذشته بود.

و چون اميرالمؤمنين (ع) طبق وصيت رسول خدا (ص) خواست بدن آن حضرت را غسل دهد فضل بن عباس را طلبيد تا به او كمك كند و بدو دستور داد چشمان خود را ببندد و آب به دست على (ع) بدهد، و بدين ترتيب على (ع) جنازه را غسل داد و حنوط و كفن كرد، سپس به تنهايى بر او نماز خواند، آنگاه از خانه بيرون آمده و رو به مردم كرد و گفت:


- همانا پيغمبر در زندگى و پس از مرگ امام و پيشواى ماست اكنون دسته دسته بياييد و بر او نماز بخوانيد، و پس از انجام اين كار عباس بن عبدالمطلب شخصى را به نزد ابوعبيده جراح كه براى مردم مكه قبر مى‏كند فرستاد تا او كار حفر قبر آن حضرت را به عهده گيرد و در همان اتاقى كه پيغمبر از دنيا رفته بود قبرى حفر كرده و همانجا آن حضرت را دفن كردند. و چون هنگام دفن شد انصار مدينه از پشت خانه صدا زدند: يا على براى خدا حق ما را نيز در اين روز فراموش نكن و اجازه بده تا يكى از ما نيز در دفن رسول خدا شركت جويد و ما نيز از اين افتخار سهم و نصيبى ببريم. على (ع) اجازه داد اوس بن خولى- كه يكى از شركت كنندگان در جنگ بدر و از بزرگان قبيله بنى‏عوف بود- در مراسم دفن آن حضرت شركت جويد و چون اوس بن خولى به داخل خانه آمد على (ع) بدو فرمود:


- تو در ميان قبر برو، و على (ع) جنازه‏ى رسول خدا (ص) را برداشته بر دست او نهاد و اوس جنازه را در قبر نهاد و چون روى زمين قبر قرار گرفت بدو فرمود: اكنون بيرون آى، سپس خود اميرالمؤمنين (ع) داخل قبر شد و بند كفن را از طرف سر باز كرد و گونه‏ى مبارك رسول خدا را روى خاك نهاد و لحد چيده خاك روى قبر ريختند و بدين ترتيب با يك دنيا اندوه و غم بدن مطهر رسول خدا (ص) را در خاك دفن كردند.

زمينه ‏سازى حوادث كربلا

مفضل بن حضرت صادق عليه‏السلام عرض كرد: اى مولاى من! اشك ريختن را چه ثوابى است؟" فرمود: "در صورتى كه به خاطر فردى بر حق اشك ريخته شود ثوابى بى‏شمار دارد." مفضل مدتى طولانى گريه كرد و گفت اى پسر رسول خدا، روز انتقام‏گيرى شما از روز سختى و اندوهتان بزرگتر است.

حضرت فرمود: "ولى هيچ روزى همچون روز محنت و اندوه ما در كربلا نيست هر چند روز سقيفه و سوزاندن در خانه اميرالمؤمنين عليه‏السلام و حسنين عليهم‏السلام و فاطمه عليهاالسلام و زينب و ام‏كلثوم و فضه و كشتن محسن با ضرب لگد بزرگتر و وحشتناكتر و تلخ‏تر است زيرا آن روز اصل و ريشه روز عذاب است." و حضرت فرمود: "در روز قيامت حضرت خديجه و فاطمه بنت اسد كه جده‏هاى محسن مى‏باشند او را در حالى كه خون‏آلود است با خود مى‏آوردند و به همراه آنان ام‏هانى و جمانه، عمه‏هاى او كه دختران ابوطالب مى‏باشند و اسماء بنت عميس فريادزنان و شيون‏كنان دستهايشان را بر صورتها كوبيده موهاى سر را پريشان مى‏كنند و فرشتگان انان را با بالهايشان مى‏پوشانند و مادرش حضرت فاطمه عليهاالسلام گريه مى‏كند و فرياد مى‏زند و مى‏گويد: هذا يومكم الذى توعدون.

(جبرييل از طرف) محسن فرياد مى‏زند و مى‏گويد: من ستمديده‏ام و يارى مى‏جويم. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله محسن را روى دست گرفته او را بالا به سوى آسمان نگه مى‏دارد و مى‏فرمايد: اى خداى من و اى مولاى من! ما به خاطر تو در دنيا صبر و بردبارى كرديم و امروز روزى است كه هركس هر كار خوبى را كه انجام داده حاضر و هر كار بدى را كه انجام داده، در مقابل خود مى‏بيند و آرزو مى‏كند كه اى كاش بين او و بين كار بدى كه انجام داده، فاصله‏اى بس دور مى‏بود (2)

در كتاب فرهنگ عاشورا در اين ارتباط چنين آورده است:
ديد جريان شناسانه در حوادث، ريشه حادثه عاشورا را در انحراف نخستين در رهبرى حكومت مى‏بيند كه در (سقيفه بنى‏ساعده) اتفاق افتاد. اگر جمعى از امت پيامبر، نيم قرن پس از رحلت رسول‏الله صلى اللَّه عليه و آله در كربلا فرزند رسول‏الله صلى اللَّه عليه و آله را شهيد كردند، زمينه آن حوادث گذشته و غصب خلافت و تصدى آل ابوسفيان نسبت به حكومت اسلامى و كنار زدن ائمه از ولايت و رهبرى بود. از اين رو در زيارت عاشورا كسانى لعن مى‏شوند كه آغازگر ظلم بر اهل‏بيت پيامبر و بنيانگذار ستم به ذريه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بودند، و نيز كسانى كه به آن ستم نخست راضى شدند، همكارى يا سكوت كردند و زمينه‏ساز آن بودند، تا آنجا كه براى جنگ با عترت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، تمكين كردند: لعن الله امة اسست اساس الظلم والجور عليكم اهل البيت و لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التى رتبكم الله فيها و لعن الله امة قتلتكم و لعن الله الممهدين لهم بالتمكين من قتالكم....

در ماجراى كربلا، همه آنان كه از آغاز، اهل‏بيت را از صحنه اجتماعى و سياسى امت كنار زدند و بر غصب حكومت اسلامى توطئه كردند، تا آنان كه بر كشتن او گرد آمدند و همراهى و متابعت كردند، شريكند. اين نكته در جاى ديگر زيارت عاشورا مطرح است:
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد و اخر تابع له على ذلك، اللهم العن العصابه التى جاهدت الحسين و شايعت و بايعت و تابعت على قتله، اللهم العنهم جميعا.
توطئه سقيفه، تلاشى از سوى شركت شكست خورده در جبهه‏هاى بدر و احد و حنين بود، تا دوباره به سيادت جاهلى خود برسند و سفيانيان كوشيدند انتقام كشته‏هاى خود را از آل پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، از طريق سلطه يافتن بر خلافت و تار و مار كردن بنى‏هاشم و عترت رسول بگيرند. طرح شورا و بيعت ساختگى سقيفه، ظاهرى فريبنده براى اعمال آن سياست بود. به قول نير تبريزى:

كانكه طرح بيعت شورا فكند -خود همانجا طرح عاشورا فكند
چرخ در يثرب رها كرد از كمان -تير كاندر نينوا شد بر نشان

هواداران سقيفه، در سپاه كوفه بودند. امام حسين عليه‏السلام روز عاشورا با بدن مجروح، آنان را (شيعيان آل ابى‏سفيان) خطاب كرد كه نه دين داشتند نه حريت. ابن‏زياد وقتى با سر بريده حسين عليه‏السلام در طشت طلايى روبرو شد، با چوبى كه در دست داشت بر لبهاى آن سر مطهر مى‏زد و مى‏گفت: يوم بيوم بدر يزيد بن معاويه نيز پس از كشتن امام و سرمستى از پيروزى بر آن حضرت، در پيش چشم فرزندان او كه به اسارت در كاخ او برده شده بودند، آرزو كرد كه كاش نياكان كشته شده‏اش در بدر، زنده بودند و به يزيد مى‏گفتند دستت درد نكند.

كشتن حسين عليه‏السلام و يارانش را در مقابل كشته‏هاى بدر دانست، نكر وحى و نزول جبرئيل شد و گفت اگر از آل ‏احمد صلى اللَّه عليه و آله انتقام نگيرم، از نسل خندف نيستم... حضرت زينب عليهاالسلام با خطاب يابن الطلقاء به يزيد، اشاره به نياكان مشرك او كرد، كه در فتح مكه، پيامبر آزادشان كرد. امام سجاد عليه‏السلام نيز به يزيد گفت: جد من على بن ابى‏طالب عليه‏السلام در جنگ بدر و احد و احزاب پرچمدار رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله بود اما پدر و جد تو پرچمدار كفار بودند. كربلا صحنه تجديد كينه‏هاى مشركان و منافقان بر ضد آل الله بود و همان قدرت سياسى را كه ميراث رسول خدا بود و غاصبانه به دست دشمن افتاد بر ضد عترت رسول به كار گرفتند و اين از شگفتيهاى تاريخ است.

سيدالشهداء عليه‏السلام در خطابه خويش در عاشورا به سپاه كوفه چنين فرمود: "شمشيرى را كه ما به دستتان داديم عليه ما تيز كرديد و به روى ما شمشير كشيديد و آتشى را كه بر دشمنان شما و ما افروخته بوديم بر خود ما افروختيد و با دشمنان خدا بر ضد اولياءاللَّه همدست شديد،" فشحذتم علينا سيفا كان فى ايدينا و حششتم علينا نارا اضرمناها على عدوكم و عدونا... و در نقل ديگر: سللتم علينا سيفا فى رقابنا و حششتم علينا نارالفتن... فاصبحتم البا على اوليائكم و يدا عليهم لاعدائكم. آيا اين همان سخن ابوبكر بن عربى نيست كه حسين عليه‏السلام به شمشير جدش كشته شد؟ ان حسينا قتل بسيف جده؟
تيرى را كه عمر سعد صبح عاشورا به سوى اردوى حسينى رها مى‏كند و تيرى را كه حرمله بر گلوى على اصغر عليه‏السلام مى‏زند تيرى نيست كه در سقيفه رها شد و بر قلب پيامبر نشست؟ و آيا آن تير، بر حنجره اصغر نشست يا بر جگر دين فرود آمد؟ چه خوب و عميق دريافته و سروده است مرحوم آيه‏اللَّه كمپانى:

فما رماه اذ رماه حرمله -و انما رماه من مهد له
سهم اتى من جانب السقيفه -و قوسه على يد الخليفه
و ما اصاب سهمه نحر الصبى-بل كبد الدين و مهجة النبى

اگر واقعه شوم سقيفه نبود هرگز جنايتهاى بعدى كه اوج آن در عاشورا بود پيش نمى‏آمد و مسير تاريخ اسلام و شيعه به گونه ديگرى بود.

پی نوشت

1_ صحيح مسليم، ج 16 به شرح نووى، ص 5- 6 و با مختصر تفاوتى كامل ابن‏اثير، ج 2، ص 323.
2_ فاطمه زهرا عليهاالسلام شادمانى دل پيامبر/ ص 698
3_ فرهنگ عاشورا/ جواد محدثى/ ص 289
مشاهدات عايشه در آخرين لحظات عمر پيامبر(ص) 1
پاسخ
آگهی
#2
خدالعنتش کنه
زان روزهاى خوب ، گویی هزار سال گذشته...
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  آيا انگيزه پيامبر (ص) در ازدواج با خديجه (س)، ثروت وی بود؟
  آيا قرآن در خواب و به صورت رويا بر پيامبر نازل شده است؟
Rainbow تفاوت امام و پيامبر در چيست؟
  حامي پيامبر كه قبرستاني در مكه به نام اوست
  فردي كه پيامبر را بسيار اذيت و مسخره مي‌كرد!
Rainbow شق القمر معجزه‏اى از معجزات پيامبر(ص)
Bug فریادرسانان لحظات وحشت در آخرت
  كدام پيامبر بود كه مردم به او ايمان نياوردند و او آن‌ها را نفرين كرد؟
  بشارت پیامبر به همسرش در آخرین لحظات
Heart بشارت پیامبر به همسرش در آخرین لحظات

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان