داستان کوتاه...شرط بندی عشق

[ⓕⓐⓚⓔ ⓛⓘⓕⓔ♰]

دختر : عشقم شرط بندی کنیم؟؟؟

پسر : باشه خانومم ... بکنیم ...

دختر : تو نمی تونی24 ساعت بدون من بمونی؟ ...

پسر : می تونم ...

دختر : می بینیم .....

24 ساعت شروع میشه و پسر از سرطان عشقش و اینکه

خیلی زود قراره بمیره خبر نداشته ...

24 ساعت تموم می شه و پسر میره جلوی در خونه ی

دختر .. در می زنه ولی کسی در رو باز نمی کنه ... داخل

خونه می شه و دختر رو میبینه که روی مبل دراز کشیده

و روش یه یادداشت هست ...

یادداشت : 24 ساعت بدون من موندی ... یه عمر هم بدون

من می تونی بمونی عشق من ... دوستت دارم ....

---

ی نظری ی سپاسی؟؟؟؟

[سوارخسته]

خیلی خیلی خیلی زیبا وگریه داربود

[Ayda khoshgele]

ههه
چه باحال و جالب

[نارین...]

خیلی گریه دار بووود

[سیما سارا]

من بدبخت دو ساله که از عشقم دورم و دیگه واقعا نمی تونم تحمل کنم
می دونم خیلیا اینجا عاشقننو درده منو می فهمن پس خواهش می کنم واسم دعا کنین تا منم نتیجه صبر و تحملمو بعد این مدت
بگیرم

[✖ƇRAzƳ ƤRιƝƇƐSѕ✖]

تکراری ولی مرسی

[αѕтer]

فیننننننننننننن
بهتره زود برم بیرون الآن گریم می گیره
پسرآ همیشه بی وفآن

3پآسیدم

[ک * ب * ر* ا]

ممنون

[funny girl...]

واییییییییییییییییییییییییی خدایا
خیلی سخته دور از عشقت باشی

[دریای بی موج]

اشکمو در اوررررررررررررررررررردی