12-06-2014، 14:02
آیدا وثوقی
سالهاست که در فضای بین مرکز ژرژپمپیدو و کلیسای مری در پاریس رهگذران و توریستها برای دقایقی مهمان فضای شاد و خیالانگیزی هستند که مجسمههای نصبشده در آبنمای استخر ایجاد کردهاند. این موجودات غریب مانند اعضای سبکسر و بیدغدغه کارناوالی هستند که از جایی ناشناخته و دور برای سرگرمکردن بینندگانشان آمده و درون استخرجای گرفتهاند. این مجسمهها درواقع فوارههایی هستند که زوج هنرمند٬ «نیکی دوسنفل» و«ژان تنگلی» به سفارش وزارت فرهنگ فرانسه٬ مرکز ژرژپمپیدو و شهرداری پاریس٬ طراحی و اجرا کردند. این اثر درسال۱۹۸۳ ٬ در زمان ریاست ژاک شیراک بر شهرداری پاریس به یاد آهنگساز مشهورروسی«ایگور استراوینسکی» و به مناسبت افتتاح مرکز هنری ژرژپمپیدو رونمایی شد. این هنرمندان علاقه زیادی به کار در فضاهای عمومی داشتند و در نقاط مختلف دنیا آثاربدیع و خلاقانه آنها را در فضاهای شهری و محیطهای عمومی یا درطبیعت میتوان مشاهده کرد٬ هرچند حمایتهای دولتی و بودجههای کلانی که نهادهای خصوصی دراختیارآنان قرارمیدادند نمیتوان نادیده گرفت. این هنرمندان که به درک عمیقی از روحِ زمانه خود دست یافتهبودند و- در میانه رقابت برای کسب شهرت و قدرت- میکوشیدند شیوه تفکر و جهانبینیشان را با مردم سراسرجهان قسمت کنند.
سالهای میانی قرن بیستم دورانی سرنوشتساز و تعیینکننده برای تاریخ هنر بهشمار میرود؛ افسردگی و فقر بعداز جنگ٬ مهاجرت وروند تهدیدکننده دنیای صنعتی٬ گسترش زندگی شهری و زوال منابع طبیعی٬ رویکردهای جدید بیان هنری را در واکنش به شرایط روز جامعه موجب شدهبود. هنرمندان تبدیل به معترضان و منتقدان سرسخت شرایط اجتماعی شده بودند و برای بیان ایدههایشان روشهای جدید را میآزمودند. از سوی دیگر هنر آمریکایی که- به گواه تاریخ هنر- برای نخستین بار در تاریخ فرصت عرضاندام یافتهبود٬ با قدرت تمام مشغول درنوردیدن مرزها و فتح قلههای هنری اروپای خسته و ورشکسته بود.
در سال ۱۹۵۹ نمایشگاهی از آثار اکسپرسیونیستهای آمریکایی و هنرمندان کنشمحور در پاریس برگزار شد. این نمایشگاه بحثها و واکنشهای متنوعی را در میان طیف وسیعی از هنرمندان٬ منتقدان و روشنفکران فرانسوی برانگیخت. در این نمایشگاه «نیکی دو سَنفًَل» (۱۹۳۰-۲۰۰۲)هنرمند خودآموخته و پرشور فرانسوی٬ که سالهای کودکی و نوجوانی خود را در آمریکا سپری کردهبود٬ به شدت تحتتاثیر عظمت بومهای این هنرمندان و همچنین شیوه نقاشی کنشیِ آنها قرار گرفت. در سال بعد بهواسطه «ژان تَنْگلی» با هنرمند پیشروی فرانسه «ایو کلین» معاشر شد و از این طریق با اندیشههای دادا آشنایی پیدا کرد.
در فاصله سالهای ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۰ سنفل با استفاده از کلاژ٬ رنگروغن و پاپیهماشه نقاشی و مجسمههایی کوچک با رویکرد فیگوراتیو خلق میکرد. این نقاشیها و مجسمهها زنانی شاد و عمدتاً در حال رقص را بازنمایی میکردند که با نقوش و رنگهای تزئینی پوشیده شدهبودند. اما آثاری که از ابتدای دهه ۶۰به خلق آنها پرداخت نمایانگر تاثیر او از هنرمندان کنشمحور آمریکایی هستند. این آثار با شلیک مستقیم تیر توسط مخاطب به تابلو تکمیل میشدند. در کارگاهش هم گاهوبیگاه به این کارها شلیک میکرد و درواقع این تخریب و ویرانگری ساختار اصلی کارش محسوب میشد. این بومها که با نام«نقاشیِ هدف» معروف شدند شامل سطحی بافتدار متشکل از اشیاءِ استفاده شده٬ پسماندههای خوراکی٬ چسب و رنگ سفید بودند. پشت این لایه نامسطح کیسههای رنگ مایع قرار داشت که شلیک گلوله باعث جاریشدن رنگ روی سطح بوم شده و تصویری آبستره را شکل میداد. خودش درباره این کنش میگوید:«تصویر یک حریف بود٬ اما تصویر٬ چه کسی بود؟ پدر؟ همه مردان؟ مردان کوچک؟ مردان بلند قامت؟ مردان بزرگ؟ مردان چاپلوس؟ مردان؟ برادرم٬ جان؟ یا خودم؟(…)من به خودم شلیک میکردم. من به جامعه بیعدالت شلیک میکردم. به کنش خشونتآمیز خودم و به خشونتِ زمان شلیک میکردم. با واداشتن خودم به شلیک٬ دیگر لازم نبود چون باری سنگین آنرا بهدوش کشم. در طول سالهایی که شلیک میکردم٬ حتی یک روزهم بیمار نبودم. برای من مداوای فوقالعادهای بود.»
این آثار که بین سالهای۶۰ تا ۶۳ خلق شدند درواقع ادامهدهنده ایده اثری بودند با عنوان«سن سباستین یا چهره خاطرخواهِ من» که درنمایشگاهی از نئورئالیستها با عنوان «چهل درجه بالاتر از دادا» در ۱۹۶۱بهنمایش درآمد . در این اثر سنفل کراوات و پیراهن مردانهای را روی تخته چسبانده بود. به جای سرِ فیگور یک هدفِ تیراندازی قرارداشت و بازدیدکنندگان به هدف( سرِکسیکه عاشق سنفل بوده) تیراندازی کردند. این اثر را ابتدا برای سرگرمی خود در کارگاهش قرار دادهبود و با پرتاب دارت به سوی هدف خشم و کینه خود را نسبت به خاطرات آزاردهنده ابراز میکرد. ارائه این کار در نمایشگاه و مشارکت بازدیدکنندگان در تکمیل آن نشان از خون تازهای داشت که در کالبد آثارش بهجریان افتادهبود. سنفل که درسالهای دهه ۵۰ از بیماری روحی رنج میبرد٬ خلاقیتش را برای ابداع شیوههای گوناگون خودکشی بهکارمیبست. در این زمان بهتوصیه پزشکان نقاشی و مجسمهسازی را بهعنوان یک روش درمانگر بهکار میبرد اما گویی بعد از سالها تحمل سختی و تلخی٬ عاقبت٬ جوهرگرانبهای زندگیش را یافتهبود وخلاقیتِ جنونآمیزش او را به سمت ایدههای بدیع و شگفتانگیزهدایت میکرد. علیرغم اینکه هنوز بهطور رسمی به عضویت گروه نئورئالیستها درنیامدهبود٬ حضور او در این نمایشگاه بهدعوت«پییر رِستانی»-منتقد و تئوریپردازِ حامی گروه- مهر تاییدی بود بر تاثیرپذیری او از این جریان.
نئورئالیسم از گرایشهای پساز جنگ جهانی در اروپا و مبتنی بر درک و دریافتی نوین از«واقعیت» بود. رویکرد این گروه بهجای «واقعنمایی» در اثر هنری معطوف به مفهوم واقعگرایی بود. هنرمندان نئورئالیست بهلحاظ خاستگاه فکری نزدیکی زیادی با نئودادائیستها و همتایان انگلیسی-آمریکایی خود ٬یعنی هنرمندان منسوب به جریان هنری پاپ٬ داشتند. پییر رستانی نئورئالیسم را بیان غیرجنجالی و مبتنی بر نگاه جامعهشناختی به واقعیت تفسیر میکند. بیانیه نئورئالیسم توسط پییر رستانی و ایوکلین در اکتبر ۱۹۶۰ تنظیم شد و به امضای ۹ هنرمندی که حلقه اولیه گروه را تشکیل داده بودند رسید. این هنرمندان عبارتبودند از: ایوکلین٬ مارشیال ریسه٬ آرمان٬ دنیل اسپوئری٬ ژان دولا وییگله٬ ریموند هنس٬ فرانسوا دوفرن٬ گروه اولترا لِتریستها و ژان تنگلی.
ژان تنگلی (۱۹۲۵-۱۹۹۱) هنرمند سوییسی بود که در دهه۵۰ بههمراه همسر هنرمندش«اِوا اَپِلی» به فرانسه نقلمکان کرد و در آنجا با سنفل آشنا شد. تا سالهای قبل از ۱۹۶۰تنگلی روی مجموعهای از مجسمه/ماشین کارمیکرد باعنوان«متاماتیک» و«متامکانیک». این مجموعه کارها گویای قرابت فکری او با هنرمندانی نظیر دوشان و کالدر بود. علاوه براین هنرمندان و روشنفکران٬ تنگلی در دهه ۵۰ با آنارشیستها هم احساس نزدیکی میکرد و درجلساتشان حاضرمیشد. درسال ۱۹۵۵ تنگلی با همین آثار در نمایشگاهی بهنام «جنبش» در کنارهنرمندان تاثیرگذاری چون وازارلی٬ سوتو٬ دوشان٬ کالدر و پل بِِری٬ شرکت کرد. این مجسمهها در واقع سرآغاز کارهای عظیم و پیچیدهای بود که او در سالهای بعد خلق کرد. در دهه ۶۰ تنگلی هنرمند پیشرویی بود که بهواسطه رویکرد«ضدهنری» و مجسمه/چیدمانهای خودویرانگرش به شهرت رسیدهبود. آثار تنگلی عبارت بودنداز ماشینهای عظیمی که با محاسبات دقیق از فلزات٬ چرخها و اشیاء مصرفشده ساختهمیشدند. اغلب کارهای تنگلی با این هدف طراحی میشد که طبق زمان بندی دقیق٬ اثر٬ خودش را نابود کند؛ آثار او ماشینهایی عظیم و غولپیکر بودند که چیزی جز ویرانی تولید نمیکردند. از معروفترین کارهای تنگلی چیدمانی بهنام«بزرگداشت نیویورک» است که در سال ۱۹۶۰ به سفارش موزه هنر مدرن نیویورک و در حیاط این موزه اجرا شد و ۲۷ دقیقه بعد تخریب شد و از بین رفت.
در۱۹۶۲ تنگلی اثر دیگری ارائه داد اینبار در صحرای نوادا٬ جایی که تصاویرش در رسانههای آن زمان بهواسطه آزمایشهای اتمی دولت آمریکا تکرار میشد. نام اثر«مطالعه درباره پایانی برای جهان. شماره۲» بود. گروهی متشکل از مهندسان ومتخصصان و دستیاران بههمراه تنگلی راهی نوادا شدند٬ برای ساختن سازه عظیمی که دقایقی بعد از آمادهشدن خودش را نابود میکرد. روی نمای بیرونی این سازه اشیایی مصرفشده نصب شدهبود٬ همچنین عروسکهای رنگی ارزان قیمت و کالاهای مصرفی که همه نشانههای شیوه زندگی آمریکایی بودند. بمبها و دینامیتهای کارگذاشتهشده در اثر٬ ۲۰ دقیقه بعد از تکمیل سازه شروع به انفجار کردند. تانکر آبی که در آن تعبیه شدهبود با صدای مهیبی منفجر شد ٬دود غلیظی بههوا برخاست و آب آلوده و لجن٬ مانند آبفشان٬ در هوا پراکنده شد. ساعتی بعد کل اثر در آتش سوخته و نابود شدهبود. خوشبختانه بهواسطه حضورعکاس مجله لایف درآن محل تصاویر این اجرا ثبت شد.
در خلال این سالها نیکیدوسنفل با مجموعه «تصاویر هدف» به شهرت جهانی رسید. و بازدیدکنندگان موزهها و گالریهای معتبر دنیا در نمایشگاههای متعدد به نقاشیها و مجسمههایش شلیک کردند. اما در سال ۱۹۶۳ ناگهان دست از ادامه این مجموعه پرطرفدار کشید. خودش دراینباره میگوید«به شلیک کردن معتاد شدهبودم مانند کسی که به مادهای مخدرمعتاد است٬ بنابراین تصمیم به توقف آن گرفتم ولی دلتنگ اجراها و هیجان و جادوی لحظات آن هستم».
پس ازآن سنفل مشغول کار روی پروژه جدیدی به نام«نانا» شد. این مجسمههای غولپیکر ابتدا با پاپیهماشه و بعدها با پلیاسترساخته میشدند. مجسمههایی از زنان رنگارنگ وشاد با شخصیت های سادهلوح و مهربان٬ حیوانات و شخصیتهای تخیلی در ابعادی بسیاربزرگ٬ بازیگوش و شوخطبع٬ که گویی فارغ از مسائل پیرامون٬ درجهانی فانتزی و شاد میزیستند. سنفل که درآغاز دوران جوانی دنیای مد را هم تجربه کردهبود٬ دراین آثار زیبایی شناسی رایج را که توسط رسانهها تکثیر میشد به چالش میکشید. مجسمههای زیبای او زنان شاد و گوشتالود با تنوع رنگ پوست را بازنمایی میکرد و ازاین جهت درنقطه مقابل کلیشه رایج زن سفیدپوست باریک اندام با موهای روشن قرارمیگرفت.
در سال۱۹۶۷ سنفل و تنگلی بهعنوان نمایندگان کشور فرانسه به جشنواره مونترال دعوت شدند. دراین جشنواره دو هنرمند پروژه مشترکی ارائه کردند باعنوان «بهشت خیالی». ۹مجسمه رنگارنگ ازمجموعه نانا های سنفل٬ بههمراه ۶مجسمه سیاه از ماشینهای متحرک تنگلی درکنار هم بهنمایش درآمد٬ اسباببازیهای غولپیکر با ظاهری متضاد اما رویکردی همسو؛ همه آنها سرگرم کارهای بیهوده و بیحاصل بودند.
برای جشن دومین سالگرد شکلگیری جریان نئورئالیسم٬ تنگلی اثری بسیار تند و رادیکال بهنام«فالوس» درابعاد بسیاربزرگ را مقابل کلیسای میلان اجرا کرد که این اثر هم بهآرامی خود را نابود کرد و از بین رفت.
پروژه مشترک دیگری که این دوهنرمند باهمکاری هم اجراکردند بازهم سازهای است عظیم اما اینبار اثر آنها ویژگیهای یک بنای معماری را هم دارد. بهعبارتی خصلت غافلگیرکنندگی اثر در ظواهر و مفاهیم خلاصه نمیشود بلکه مخاطب را به تعامل فرامیخواند و بیننده میتواند جهان درون اثر را هم کشف کند. «سیکلوپ» هیولاوارهای است با یک چشم که این هنرمندان باهمکاری گروه بزرگی از دوستانشان درسال۱۹۶۹ در جنگل میلی فرانسه اجرا کردند. این هیولا با سیصدوپنجاه تن وزن وحدود بیستوسه متر ارتفاع درمیان درختان پنهان شده تا غافلگیریِ هیجانانگیز و لذت کشفکردن نصیب مخاطب شود.
تنگلی در سال ۱۹۷۴ پروژه متحرک دیگری با نام«هرج ومرج» در شهرکلمبوس ایالت ایندیانا اجرا کرد. این اسباب بازیِ سه تُنی برای انجام سیزده حرکت همزمان طراحی شدهبود که این حرکتها بهکمک دوازده موتورممکن میشد. گاه سه یا چهار موتور همزمان بهکار میافتادند و گاهی هم همه موتورها باهم مشغول کار بودند. این ماشین هنگام ایجاد «هرجومرج» سروصدای فراوانی هم ایجاد میکرد.
تنگلی چندین فواره و آبنما هم با مجسمههای متحرکش درشهرهای مختلف اجرا کرد٬ از جمله «فوارهء کارناوال» در شهر بازل که بعدها درفضای پشت آن موزه تنگلی تاسیس شد. این آبنما متشکل از تعدادی مجسمه متحرک است که حرکتهای مکانیکی و مضحکشان بسیارآشنا و شبیه حرکتهای انسانیاست اما انسانهای مکانیکی که بیوقفه مشغول انجام حرکتهایی بیدلیل٬ بیحاصل و یکنواخت هستند.
در همین سال سنفل بهعلت بیماری ریوی ناشی از کار با پلیاستر در بیمارستان بستری شد. طی این استراحت اجباری او به ایده «پارک مجسمه» می اندیشید و رویای آنرا درسر میپروراند؛ ایدهای که دهه بعدی زندگیش را وقف اجرای آن کرد. پروژهای مشتمل بر بیستودو مجسمه شگفتآوروعظیم-براساس کارتهای تاروت- که درون مجسمهها هم فضایی طراحیشده وجود داشت. برای این پروژه دو تن از دوستان قدیمی سنفل باغی را در توسکانی ایتالیا دراختیار او گذاشتند. چندسال بعد و درپی تکمیل اولین مجسمه غولپیکر بهنام «ملکه» به آنجا نقلمکان کرد و بهمدت هفت سال از فضای درون مجسمه بهعنوان محل زندگی و کار استفاده کرد. پس از سالها کارِبیوقفه عاقبت در سال ۱۹۹۸ باغ تاروت افتتاح شد؛ تپهای سرسبز که مجسمههای غولپیکر رنگارنگ در میان انبوه درختان آشکارند. درست مانند شهرهای افسانهای در داستانهای خیالانگیز کودکان؛ مکانی سرزنده و فریبنده که کمترین شباهتی به محیطهای یکنواخت وکسلکننده شهری ندارد.
سنفل رویای ساخت پارک مجسمه در کالیفرنیا را هم در سر داشت و کارهای اولیه و طرحهای آن را هم براساس ذهنیتش از تاریخ آمریکا و حیاتوحش و…آماده کردهبود اما زندگیش این مجال را نداد و رویایش هرگز محقق نشد.
بهطور کلی این دو هنرمند-هریک بهشیوه خود- درزندگی حرفهایشان میکوشیدند اززیربار تلخی و سنگینی فضای زندگی معاصر شانه خالی کنند؛ یکی باخلق شخصیتهایی اغراقآمیز٬ شاد و رنگارنگ٬ و دیگری با ماشینهای غولپیکر و مضحک که کارایی جز بازی یا ویرانی ندارند.
این دو هنرمند در سال ۱۹۷۱ با هم ازدواج کردند و تا پایان زندگیشان باهم همکاری(وحتی رقابت) داشتند. سال ۱۹۹۱ زمانی که سنفل علیرغم بیماری رماتیسم مشغول کار در باغ تاروت بود٬ ژان تنگلیِ۶۶ساله در سوئد درگذشت. سنفل اثری متحرک بهنام«متا-تنگلی» به یاد او ساخت و چند سال بعد برای افتتاح موزه تنگلی در شهر بازل٬ پنجاهوپنج مجسمه ازبهترین آثارش را بههمراه آرشیوی از پیشطرحهای تنگلی به موزه اهدا کرد.
پساز مرگ تنگلی سنفل دوباره به کار پناه برد٬ مجسمه ساخت٬ فیلمنامه نوشت٬ نمایشگاه برگزار کرد٬ انیمیشن ساخت٬ چاپ سیلک کرد٬ پروژههای گوناگون را پذیرفت اما سال ۲۰۰۲ درمیانه اینهمه کارناتمام٬ درحالیکه۷۱سال سن داشت٬ چشم از جهان فروبست. در سالهای پایانی عمرش چنان غرق کار بود که تا چند سال پس ازمرگش پروژههایی که روبه اتمام داشت٬ توسط دستیارانش تکمیل و رونمایی میشد.
منابع:
۱-لوسی اسمیت٬ ادوارد٬ مفاهیم و رویکردها درآخرین جنبشهای هنری قرن بیستم٬ علیرضاسمیعآذر٬ نشرنظر٬ تهران۱۳۸۰ ,
E. Bruegel: Praxis Kunst
Zufallsverfahren,Hannover(Schroedel),2000
translated by Uwe Kurz
۳-Jean Tinguely museum website: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.tinguely.ch
۴- Niki De Saint Phalle official website: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.nikidesaintphalle.com