❞ گُـفتگـوی آزاد نسـخه 141 ❝

[!~IмДи~!]

رضآ به مآ مآزندارنیآ میگه رشتی ! ؟
تآزه بهشهر نزدیک گرگآنه اصلا ! :|
حشقش !


مآ اردو بودیم عبآس آباد 20 تآ اتوبوس دخترآ ترکمن دور مآ بودند ! :|

ما رو بردن میدان تیر عباس اباد . دختر بهشهریا دورمون بودن .. جیغ جیغ میکردن نفهمیدیم اسلحه ی کلاشینکفو چطور باز و بسته کنیم ....

ما رو دیده بود الِـلـِه شده بودن ..

اجــــــب مارو اردو بردم امل !! اجب جایی بود !! اشتباه رفته بودیم |: اون روز زنونه بود lo0o0o0l
انقد حــآل داد !! گیتار بردم تک دس خوندم دوسام دس میزدن !!
دخترا هم ک دور تا دورمون بودن همراهی میکردن |:
تا حالااینهمه جمعیت برام دس نزده بودن |:

تو هم رفتی خالی ببندی ؟؟؟


گیتـآر>؟ توی اردو ؟ ؟ دخدرایی که دور تو جمع شدن؟ تک دست ؟

من یه بار تیمپو بردم دریا زدن ترکوندنش . همون جا انداختنش تو اب .

نـــ بـــآو !! |: اصن منو خالی بستن =)))))
خخخ دادا میگم دیگه دکمه بالای هم مدیرای فلش بسه تاپیک مثبت 18 کجا بود =))))))))))

خخخخ اره اره جون تو .

این دست خط احمد رضاس . بچه بود معلما خیلی برای یاد گیریش زحمت میکشیدن اون نمیفهمید دیگه .