امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک رویداد و چند روایت

#1
سفر و سفرنامه نویسی از دیرباز با انسان همراه بوده است. اما وقتی سفر با آیین همساز شود، آهنگی دیگر می یابد و سفرنامه ای که از این منظر نوشته شود رنگ و لعابی متفاوت دارد. برای مسلمانان، حج بزرگترین آیین دینی است؛ آنان که تمایز دین و آیین را می دانند، این نکته را بهتر درمی یابند...


یک رویداد و چند روایت 1

یکسال و اندی پیش، برای من این فرصت پیش آمد که در موسم عمره، سفری به دو شهر مقدس مکه و مدینه داشته باشم و در خلال آن ازتجربه ای نو کسب کنم. از آنجایی که در این سفر به جاهایی سر زدم که کمتر زائری سراغ آن می رود لذا گزارشی از نوشته های وبلاگم را (اینجا و اینجا) به آن اختصاص دادم. در نخستین روزهای سال جاری دوست قدیمی ام سید مجید حسینی قصد عمره داشت، لذا خواندن آن گزارشها را به او نیز پیشنهاد کردم، غافل از آنکه وی خود تجربه ای بهتر در انبان دارد!

یک ماه بعد، زمانی که در پاریس بودم، ایمیلی از او دریافت کردم حاوی سفرنامه ای مفصل از دو سفر به عربستان. خواندن آن مرا از حال و هوای غربت به خاطرات خوش عمره برد. در مکاتبه ای کوتاه میان ما، قرار شد که چیزی درباره آن بنویسم و روی همین وبلاگ قرار دهم. لذا تصمیم گرفتم که به بهانه ایام حج متن سفرنامه او را (در اینجا) برای مخاطبانم منتشر کنم و چند سطری هم درباره اش بنویسم. البته پیشنهاد می کنم کتاب زیبای آن را که با نام «اعترافات شهر خدا» از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده بخرید و بخوانید!

سفرنامه او یک تمایز مهم با نوشته های من داردإ صرف نظر از کیفیت و گستردگی و سبک ادبی و... وی تلاش کرده تا سفرنامه ای در خور یک سفر معنوی بنویسد حال آنکه من در همه سفرنامه هایم، تجربه ای تکرارپذیر را گزارش می کنم تا مخاطبان راه و چاه سفر کردن را از خلال آن فراگیرند!

سفرنامه سیدمجید حسینی را می توان سه بخش کرد: یکم: تجربه معنوی او و احساسش از حج. دوم: مشاهدات وی در سفر به عربستان. سوم: تحلیل او از آنچه دیده است.

درباره تجربه معنوی او، چون متعلق به خودش است مانند تجربه هر فرد دیگری، نمی توان چیزی گفت. اما درباره مشاهدات وی، به گمانم چون عمر سفر کوتاه است حال و روز مسافر بی شباهت به حکایت فیل در تاریکخانه نیست. بدون شک اگر او نیز فرصت بیشتری داشت و چیزهای بیشتری در این سرزمین می دید بر سفرنامه اش اثر می گذاشت. اما روایت او از سفر به ریاض، چون برای کمتر کسی تکرارپذیر است بسیار جالب و خواندنی است.

لیکن درباره تحلیل وی، به نظر می رسد ـ چنانکه خودش هم اشاره می کند ـ با یک ذهنیت و پیش داوری پای در سفر گذاشته است، قضاوتی که کم و بیش اغلب مسافران ایرانی نسبت به عربستان و مردمش در ذهن دارند. اما برای من که به همراه فرزند و دخترم به عمره رفتم، این احساس متفاوت بود. من که نگاه مهربان و دست نوازشگر عرب عربستانی را در مواجهه با دخترک سه ساله ام می دیدم، او را مانند هر انسان دیگری در گوشه و کنار این کره خاکی یافتم که مشترکات و مشابهتش به من بیش از تمایزاتش است و اگر سایه سنگین سیاست بگذارد این نکته آشکارا خودنمایی خواهد کرد. البته وی تلاش کرده با روایت یکی دو حادثه از این فضا فاصله بگیرد لیکن این نگاه تا پایان نوشته با او همراه است و نهایتا وی را به این نتیجه گیری می رساند که «ظاهرگرایی» و دوگانگی رفتاری در این سرزمین آنقدر زیاد است که عربستان را کشور «ظاهر» نامیده و نام سفرش را: سفر به کشور «ظاهر». هرچند که من هم کم و بیش با این قضاوت موافقم (به ویژه با مسایلی که در مدینه دیدم) اما این موضوع را عارضه کشورهای در حال توسعه ای می بینم که برای تشبه به غرب، اسیر ظواهر شده اند و در این میان ایران عزیز را هم بی نصیب نمی دانم!

این چند سطر را به بهانه ایام حج و به عنوان مقدمه ای نوشتم تا خوانندگانم را به خواندن سفرنامه سیدمجید حسینی دعوت کنم.
یک رویداد و چند روایت 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  خاطرات سفر به لاهور به روایت تصویر
  مساجد «سیرالئون» به روایت تصویر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان