امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شب در خوابگاه

#1
Tongue 
در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)


میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.

مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!

میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!

آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...
مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

(در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)

میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا: استقلال همین الان دومیشم خورد!!!

مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه استقلالی ابکشه!!!

و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند.




شب – خوابـگاه دخــتـران

(دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم:ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)
شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟

لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)

شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!

شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد!دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)
شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!

فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!

شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.
(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.) TongueTongue
:29dz: حتما حتما حتما نظر بدین
پاسخ
 سپاس شده توسط any body ، hani eh ، ÐeaÐ GiЯl ، eagle2 ، pegiti ، bigbang ، shayesteh2012 ، best girl-shiva
آگهی
#2
واسه خنده با حال بود ولی همه ی دخترا اینجوری نیستن نمونشون خود من روزی 2 ساعت بیشتر درس بخونم گل کاشتم Smileدرسته پسرا اصلا درس نمی خونن ولی دخترام دیگه اونجوری نیستن . . .
بـــــهـ جــــــــا مـــــــــانده استـــــــــ ...
چیـــــــــــز ےِ  .. جــــایـــــــے .. کــــﮧ هیــــــــچ گاهــــــــ دیــــــگر ..
هیــــــــچ چیــــــــــــــز  ،
جــــــــــایش را  ُ پــــــــــر نخـــــــــــــــواهد کــــــــــــرد ...
پاسخ
 سپاس شده توسط shayesteh2012
#3
منم همین جورم واسه فاینال زبان فرانسم 1کلمه نخوندم واسه امتحانای پایان ترم هم این جوریه
پاسخ
 سپاس شده توسط daniyal mzx
#4
دیگه میخوای خالی ببندی اقلا یه جوری بگو که باورمون بشه ولی خوب بود خندیدمBig Grin
پاسخ
#5
من که تو خونه لای کتابو باز نمیکنم
اما بازم میرم بهترین نمره کلاسو میگیرم
شب در خوابگاه 1
پاسخ
 سپاس شده توسط daniyal mzx
#6
مقسیSmileSmileSmile
هیچ صدایی قشنگ تر از صدای یه گیتار نیست به جز صدای دو گیتار


پاسخ
آگهی
#7
من درسم عالیه ولی توی خونه لای کتابوبازنمیکنمBig Grin
:Laie_23:زندگی مثل یه جاده ای است من وتومسافراشیم قدرلحظه هاروبدون شایدفردانباشیم:Laie_23:
پاسخ
#8
قشنگ بود خندیدیمBig GrinBig GrinBig Grin
میدانی؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی
قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند!
دردم می آید، باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  تا حالا در مورد خوابگاه دانشجویی پسران چه تصوری داشتید؟؟!
  وضعیت پسران در دانشگاه و خوابگاه دانشگاه
  تمیز ترین خوابگاه دانشجویــــــــی تاریـــخ ...؟
  نظرات جمعی از دانشجویان خوابگاه در مورد سوسک (طنز)
Heart عکس هایی از داخل خوابگاه پسران (:
  واسه دانشجو های انجمن+عکس خوابگاه و...
  رضا عطاران و رضا شفیعی جم در خوابگاه دانشجویی (عکس)
  عکس هایی از خوابگاه پسرا!!!!
  در خوابگاه پسران...نیای نصف عمرت از دست رفته ..{حقیقت}دخترا بییییان
  مقایسه خوابگاه دختران وپسران در شب امتحان(طنز خیلی باحال)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان