14-08-2014، 14:31
خدایا اگر چه لیاقت بندگی و رزمندگی در راهت را ندارم، اما به این میدان نبرد با کفر آمده ام تا با آنان که مخالفت با دین تو می کنند بجنگم، آمدم با آنانی بجنگم که با تمام تجهیزانی که ابرجنایت کاران در اختیارشان گذاشتند؛ عزت و شرافت اسلام را مورد هجوم قرار داده اند.
خدایا : دوستان و عزیزانم همه رفتند من ماندم با روی سیاه وخجل، ای کسی که راه اسلام دینت را به ما نشان دادی، پایان راه را شهادت روزی ام فرما که سخت درفراق تو می سوزم.
شما ای دوستان و برادران : بدانید قیامتی هست : گناه نکنید، حساب و کتابی است. پیامبری و امامی هست، چرا گناه می کنید،چرا اهمیت نمی دهید به اسلام وامام؟ بدانید ما عاشقیم و در عزت و شرافت اسلام را مورد هجوم قرار داده اند؛ عشقمان پا برجا . ما با معشوق خود عهد نمودیم که وجودمان را بدهیم وعشقمان را به دنیا ثابت کردیم که عاشق حقیقی مائیم.
فرازی از وصیت نامه شهید حاج علی محمدی پور
اشاره
علی محمدی پور اولین فرزند خانواده بود. تحصیلات ابتدائی را در سه قریه از توابع رفسنجان شروع کرد. اما به علت دوری راه ومشکلات دیگر مجبور شد مدتی ترک تحصیل کند سپس به همراه دوستش به یزد آمد .
به زودی علی به مطالعه جدی کتاب های مذهبی روی آورد و با اوج گیری حرکت مردم در سالهای 55 و 56 به مبارزان مسلمان پیوست. شهرهای استان خوزستان و کرمان خاطرات زیادی از فعالیت های سیاسی ومسلحانه علی در سال های انقلاب دارند.
علی بعد از انقلاب عازم کردستان وسپس جبهه های جنگ جنوب شد از آن زمان تا آخر عمر پر برکتش همواره در جبهه بود.
ایشان در سال 63 در عملیات بدر فرمانده گروهان بود وسپس جانشین فرمانده گردان شد و تا عملیات والفجر 8 در این مسئولیت ماند.
در عملیات کربلای 5 علی فرمانده گردان 412 بود که هنگام عبور ازآب ونرسیده به دژ اول عراقی ها براثر ترکش از ناحیه سر مجروح شد. و دقایقی بعد در کنار همین دژ به آسمان پر کشید.