امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

فرق میان کاردستی و مستند تاریخی/ «من روحانی هستم» چه حقایقی را تحریف کرد؟

#1
مینا رستگاری: فیلم یا کلیپ «من روحانی هستم» واکنش‌های زیادی در عرصه سیاسی برانگیخته است؛ منتقدان دولت آن را مستندی واقعی می‌دانند که به نفع رئیس‌جمهور بوده و هواداران دولت هم آن را شبه مستندی مخدوش می‌بینند که در پی قلب واقعیت و تخریب چهره روحانی است. ظاهر ماجرا این است که چند جوان با نیت خیر و بدون حمایت مالی از هیچ ارگان و جناحی دور هم جمع شده‌اند و بر حسب اتفاق آرشیو خوبی هم از مستندات و سخنرانی‌ها داشته‌اند و دست بر قضا انتشار فیلم بی‌مجوز هم برایشان دردسری نداشته است.
 
وابستگی یا عدم وابستگی جناحی این افراد و قصد و نیت اصلی آن‌ها نکته‌ای نیست که بخواهیم به آن بپردازیم بلکه در این نوشتار صرفا ادعای اینکه «این مجموعه بر پایه مستندات و شواهد تاریخی جمع‌آوری شده است» را مورد تامل قرار می‌دهیم تا ببینیم آیا می‌توان با کنار هم قرار دادن چند عکس و چسباندن آن‌ها با صدای یک راوی، مستند تاریخی درست کرد؟ می‌توان از تمام خاطرات هاشمی فقط یک صفحه را خواند و بر مبنای یک جمله مبهم که هاشمی در صفحه بعد از آن منظور خود را روشن می‌کند ادعایی تاریخی مطرح کرد؟ چه چیزی مانع از ورق زدن کتاب خاطرات هاشمی توسط سازنده فیلم شده است؟ آیا می‌توان سخنرانی امام در سال ۵۷ را به ماجرایی که سال ۶۵ رخ داده چسباند؟ و روی موضع‌گیری امام درباره قضیه مک‌فارلین خط کشید؟ و نام تمام این کار‌ها را هم مستند‌سازی گذاشت؟
 
 
بازنده بازی مک‌فارلین که بود؟
 
در این مجموعه در گام اول سعی شده است تفسیر ویژه‌ای از ماجرای مک‌فارلین ارائه شود و بعد از پیش فرض قرار دادن مذاکره هیات ایرانی با آمریکایی به تخطئه کسانی پرداخته شود که در آن ماجرا شرکت داشته‌اند. به این صورت که ماجرای مک‌فارلین تلاش آمریکا برای ایجاد «وابستگی کدخدا - رعیتی» با ایران و از سرگیری رابطه با «ایرانی مطلوب آمریکا» معرفی می‌شود. راوی داستان در اینجا به سندی اشاره نمی‌کند و نمی‌گوید چرا در سال ۶۵ یعنی هشت سال بعد از انقلاب و هفت سال بعد از تسخیر سفارت آمریکا و قطع رابطه با آمریکا هیات آمریکایی سوار بر هواپیما فکر می‌کنند که می‌توانند به عنوان یک «کدخدا» در فرودگاه «رعیتشان» پیاده شوند؟
 
و البته باید به یاد داشته باشیم عبارت «کدخدا ـ رعیتی»‌‌ همان اتهامی است که گفتنش را یک سال است به روحانی منسوب کرده‌اند بی‌آنکه علاقه‌ای به یادآوری پاسخ وی به حداد عادل در مناظره‌های انتخاباتی سال ۹۲ داشته باشند [روحانی در مناظره ۱۷ خرداد در پاسخ به ابهام حداد عادل درباره کدخدا دانستن آمریکا گفت: سؤال این بود آیا مذاکره با آمریکا راحت‌تر است یا اروپا؟ و من گفتم آمریکا؛ چون کدخدای اروپاست. ۱۷ خرداد ۹۲]
 
در اثبات مضرت‌های ماجرای مک‌فارلین به جمله ریگان استناد می‌شود که «بعد‌ها ریگان درباره علت این سفر می‌گوید هدف اصلی ما از مذاکرات و ارسال سلاح به ایران ایجاد ارتباط مناسب با رهبران احتمالی آینده ایران بوده است.»
 
طالع‌بینی ریگان درباره رهبران آینده ایران و قرینه شدن ادعایش با نماد کلید روی کیک هیات آمریکایی یکی از لحظه‌های دراماتیک فیلم محسوب می‌شود به طوری که بیننده ۲۸ سال بعد از ماجرا با لحظه‌ای روبه‌رو می‌شود که پیش‌بینی ریگان درست از آب در می‌آید و یکی از ایرانی‌های درگیر در ماجرای مک‌فارلین جزو رهبران آینده ایران می‌شود و‌‌ همان نماد کلید روی کیک را هم نماد انتخاباتی خودش می‌کند.
 
در این کلیپ اساسا به ماحصل ماجرای مک‌فارلین برای ایران پرداخته نمی‌شود و به اینکه ایران موفق شد در جریان مذاکرات مک‌فارلین و درست در بحبوحه جنگ با عراق چه میزان اسلحه بخرد، اشاره‌ای نمی‌شود و گفته نمی‌شود که در جریان این مذاکرات چه میزان تسلیحات به دست ایران رسید.
 
 
میزان تسلیحات فروخته شده به ایران
 
به روایت اسناد منتشر شده در نیویورک تایمز و همچنین سایت فدراسیون علوم آمریکا در
 
۲۰ آگوست ۱۹۸۵: ۹۶ موشک ضد تانک تاو (بی‌جی‌ام - ۷۱ تاو)
 
۱۴ سپتامبر ۱۹۸۵: ۴۰۸ موشک ضد تانک تاو
 
۲۴ نوامبر ۱۹۸۵: ۱۸ موشک ضد هوایی هاوک (ام‌آی‌ام - ۲۳ هاوک)
 
۱۷ فوریه ۱۹۸۶: ۵۰۰ موشک ضد تانک تاو
 
۲۷ فوریه ۱۹۸۶: ۵۰۰ موشک ضد تانک تاو
 
۲۴ مه‌۱۹۸۶: ۵۰۸ موشک ضد تانک تاو و ۲۴۰ قطعه یدکی موشک‌های ضد هوایی هاوک
 
۴ آگوست ۱۹۸۶: قطعات یدکی موشک‌های ضد هوایی هاوک
 
۲۸ اکتبر ۱۹۸۶: ۵۰۰ موشک ضد تانک تاو به ایران فروخته شد.
 
اما در فیلم نشانی از این دستاورد نیست چرا که اولا این بخش از تاریخ با سناریوی اصلی فیلم همخوانی ندارد و دوم اینکه این سؤال را برای بیننده ایجاد می‌کند که رساندن اسلحه به رزمنده‌هایی که با دست خالی به جنگ متجاوزی مجهز به انواع سلاح‌ها رفته بودند چه ایراد و اشکالی دارد و بازخوانی‌اش چه مشکلی برای مذاکره‌کنندگان ایجاد می‌کند؟ حال نوبت به رو کردن مساله مهم‌تر می‌رسد و آن اینکه در این مذاکرات محرمانه برای ایجاد رابطه کدخدا- رعیتی چه کسانی حضور داشته‌اند؟
 
 
دکتر روحانی، مذاکره‌کننده با مک‌فارلین بوده یا نبوده؟
 
مطابق آنچه در این کلیپ نمایش داده شده روحانی یکی از کسانی بوده که روبه‌روی مک‌فارلین نشسته است ولی این ‌بار دیگر عکسی هم در بساط آن‌ها وجود ندارد به همین دلیل به مدد نقاشی و انیمیشن حضور دکتر روحانی و مک‌فارلین در یک جلسه اثبات می‌شود. باز با مراجعه به اسناد و شواهد تاریخی می‌توان این ادعا را رد کرد.
 
نخستین چیزی که سازندگان فیلم به آن استناد می‌کنند خاطرات هاشمی رفسنجانی است. راوی داستان می‌گوید: «هاشمی رفسنجانی که در آن زمان رئیس مجلس است، پیگیری قضیه را بر عهده گرفت. وی از حسن روحانی که در آن زمان یکی از نمایندگان فعال مجلس شورای اسلامی است، می‌خواهد برای کنترل سلاح‌های همراه و اداره مسائل سیاسی و مذاکرات همکاری کند.»
 
با رجوع به کتاب خاطرات هاشمی در روزهای مربوط به ماجرا به این جملات برمی‌خوریم: «قرار شد هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم و مذاکره را در سطح دکتر هادی و دکتر روحانی و مهدی‌نژاد مخفی نگه داریم و {مذاکرات} محدود به مساله گروگان‌های آمریکایی در لبنان و دادن قطعات هاک و چند قلم دیگر اسلحه باشد.» (هاشمی رفسنجانی: کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۵: اوج دفاع / به اهتمام عماد هاشمی. صفحه ۱۰۸. خاطرات روز یکشنبه چهارم خرداد ۱۳۶۵)
 
از این پاراگراف می‌توان برداشت کرد که:
 
۱- دکتر روحانی خود مذاکره‌کننده مستقیم با هیات آمریکایی بوده است.
۲- دکتر روحانی در جریان مذاکره قرار می‌گرفته است.
 
سازندگان «من روحانی هستم» گزینه اول را برداشت کرده‌اند در حالی که در صفحه بعد همین کتاب در خاطرات مربوط به روز دوشنبه پنجم خرداد ۱۳۶۵ خط اول هاشمی نوشته است: «در منزل بودم دکتر هادی و دکتر روحانی آمدند. پس از توصیه آن‌ها در مورد مسائل قابل بحث، قرار شد دکتر هادی با هیات آمریکایی مذاکره کند. عصر آمدند و گفتند مک‌فارلین ناراضی است و مدعی است به او توهین شده که چرا مقامات با او حرف نمی‌زنند و چرا هدیه‌اش را نمی‌پذیریم و می‌گوید اگر من برای خرید پوست گربه به روسیه بروم گورباچف در روز دو بار با من ملاقات می‌کند.» (همان کتاب، خاطرات روز دوشنبه پنجم خرداد. صفحه ۱۰۹)
 
چند صفحه بعد باز هاشمی رفسنجانی به این نکته که دکتر هادی مذاکره‌کننده بوده اشاره می‌کند و می‌نویسد: «عصر دکتر هادی آمد. گزارش مذاکره با مک‌فارلین را داد. مطلب مهمی نداشت. آن‌ها می‌خواهند گروگان‌ها قبل از تحویل سلاح آزاد شوند و ما برعکس؛ قرار شد فرمول تدریج را بگیریم.» (همان کتاب، خاطرات روز ششم خرداد. صفحه ۱۱۱)
 
هاشمی فردای‌‌ همان روز هم می‌نویسد: «در منزل بودم هنگام سحری خوردن دکتر هادی اطلاع داد که مذاکره با آمریکایی‌ها به بن‌بست رسیده است و آن‌ها عازم ترک ایرانند. پیش از آن آقای کنگرلو اطلاع داد که آن‌ها رفته‌اند.» (همان کتاب، خاطرات روز هفتم خرداد. صفحه ۱۱۱)
 
حال سؤال اصلی این است که اگر علاقه‌مندان ساختن مستند درباره رئیس‌جمهور با استناد به خاطرات هاشمی رفسنجانی ادعای حضور دکتر روحانی در مذاکرات به صورت مستقیم و درست روبه‌روی مک‌فارلین را دارند چرا این خاطرات را کامل نخوانده‌اند و خود را از مراجعه به یک صفحه بعد که هاشمی به روشنی طرف مذاکره‌کننده را مشخص کرده بی‌نیاز دیده‌اند؟
 
جالب است که در بقیه داستان حضور دکتر روحانی پیش فرض گرفته شده است. در انیمیشنی که قاعدتا نه سند است نه شاهد تاریخی، عکس یک روحانی که در حسن روحانی بودنش شکی ندارند نقاشی شده است و بقیه داستان با اتکا به همین انیمیشن جلو می‌رود. مک‌فارلین حذف می‌شود و دکتر روحانی همچنان روبه‌روی صندلی خالی او نشسته است.
 
 
حذف دفاع امام از مذاکره‌کنندگان
 
درست پیش از تعریف ماجرای مک‌فارلین و بعد از افشای نیت مذاکره‌کنندگان آمریکایی این جملات امام پخش می‌شود: «روابط دارند درست می‌کنند. می‌خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد.» این سخنرانی امام در ۱۲ فروردین ۵۷ است یعنی هشت سال پیش از ماجرای مک‌فارلین! و تدوین آن درست پیش از ماجرای مک‌فارلین تصادف شگفت‌آوری محسوب می‌شود.
 
در این فیلم با آوردن این جملات که «امام خمینی که همیشه بی‌پرده با مردم سخن می‌گفت صریحا به هاشمی رفسنجانی می‌گوید این قضیه را در ۱۳ آبان برای مردم شرح دهد» موضع‌گیری امام در مورد ماجرای مک‌فارلین به پایان می‌رسد و به هیچ عنوان به نطق معروف امام در حمایت از طرف ایرانی در ماجرای مک‌فارلین و شماتت سرزنش‌کنندگان اشاره‌ای نمی‌شود که باز هم موید برخورد گزینشی با مدارک تاریخی است. در حالی که با مراجعه به اسناد و شواهد تاریخی به این نکته برمی‌خوریم که پس از افشای جریان مک‌فارلین، هشت تن از نمایندگان مجلس اقدام به طرح سؤالی از وزیر امور خارجه کردند و در مورد سطح روابط و اینکه چه مقام یا مقاماتی با چه مجوز قانونی اقدام به مذاکره کردند سؤالاتی را تنظیم کردند. امضا‌کنندگان عبارت بودند از: سید احمد حسینی سیرجانی، جلال‌الدین فارسی، نیکروش، سید محمد ‌خامنه‌ای، موسویانی، حسنعلی النجفی، رهنانی، فهیم کرمانی و اسرافیلیان.
 
امام خمینی در تاریخ ۲۹ آبان ۱۳۶۵ با انتقاد صریح از عمل آن هشت نماینده فرمودند: «در حالی که کاخ کرملین به لرزه درآمده است و کاخ سیاه سیاهپوش شده است و می‌خواهند توجیه کنند هی حرف‌های خودشان را و هی از این‌ور به آن‌ور می‌زنند که توجیه کنند این خطایی که کردند و این کسی را که اینجا فرستادند و با رسوایی از اینجا بیرونش کردند، می‌خواهند توجیه کنند. مع‌الاسف، بعضی از اشخاصی که در خود ایران هستند، توجه به مسائل یا ندارند یا متعمدند. این‌ها هم به تبعیت از تبلیغات آن‌ها، آن‌ها هم با‌‌ همان لسان، اینجا تبلیغ می‌کنند. من نمی‌خواهم در این روز مبارک اسباب افسردگی اشخاص بشوم، لکن می‌خواهم عرض کنم چرا این‌قدر ما عقب‌افتاده هستیم؟ چرا ما باید به واسطه اغراض نفسانیه این‌قدر خودمان را ببازیم؟ چرا باید وقتی که دنیا به تزلزل درآمده است برای این بی‌اعتنایی ایران به کاخ سفید و سیاه، چرا ما باید توجیه کنیم مسائل آن‌ها را؟ چرا ما باید این‌قدر غربزده باشیم یا شیطان‌زده؟ من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص، ولو بعضی‌شان در نظر من پوچ‌اند، لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا، فریاد می‌زنند سر مسئولان ما! چه شده است؟ شما‌ها چه‌تان است؟ چه کردید شما‌ها؟ شما‌ها چرا باید تحت تاثیر تبلیغات خارجی واقع بشوید یا تحت تاثیرات نفسانیت خودتان؟ در یک همچون مساله مهمی که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما این‌طور شده است و در روزی که هفته وحدت است چرا شما‌ها می‌خواهید تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید دودستگی ایجاد کنید؟ چه شده است شما را؟ کجا دارید می‌روید؟ این تذهبون؟ من نمی‌توانم که آن طوری که می‌خواهم، با شما صحبت کنم و نمی‌خواهم در روز عید رنجش برای شما پیدا کنم، لکن شما انصاف بدهید که در یک همچو وقتی، وقت یک همچو اموری است!؟ وقت یک همچو تاییدی است از کاخ سفید؟ وقت یک همچو تاییدی است از ریگان؟ لحن شما در آن‌ چیزی که به مجلس دادید از لحن اسراییل تند‌تر است شما چه شده است که این‌طور شدید؟ شما که این نبودید بعضی‌تان. من بعضی‌تان را می‌شناسم. شما این‌طور نبودید.» (صحیفه نور «جلد ۲۰» صفحه ۱۶۲)
 
حذف این بخش از تاریخ و این موضع‌گیری امام خمینی برای کسانی که مدعی نمایش حقیقت بر اساس شواهد و مدارک تاریخی‌اند چه توجیهی دارد؟ آیا اگر بخشی از تاریخ خوشایند ما نبود می‌توانیم آن را حذف کنیم و باز هم ادعای متکی بودن بر اسناد و شواهد را داشته باشیم؟
 
 
سند رای ندادن روحانی به میرحسین موسوی کجاست؟
 
تا اینجا، مخاطب فیلم کسانی هستند که منتقد سیاست خارجی دولت روحانی‌اند و با دیدن این تصاویر باید قانع شوند که اساسا از روز اول روحیه استکبارستیزی در روحانی ضعیف بوده است اما در نقل قسمت‌های مربوط به ۹۹ نفر، ۱۸ تیر و حجاب اجباری برای کارکنان ارتش هواداران اصلاح‌طلب روحانی هدف قرار می‌گیرند تا آن‌ها هم بفهمند با چگونه روحانی‌ای روبه‌رو هستند. در نقل داستان معروف به ۹۹ نفر سازندگان فیلم انتخاب میرحسین موسوی به عنوان نخست‌وزیر آیت‌الله خامنه‌ای را با رضایت ایشان و تاکید امام معرفی می‌کنند که روحانی با وجود این دو نکته از جمله کسانی بوده است که با آن مخالفت کرده است. «در مرداد سال ۶۴ قرار بود رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر جدید را معرفی کند. رئیس‌جمهور وقت بنا بر شرایط کشور با انتخاب مجدد آقای میرحسین موسوی به نخست‌وزیری موافقت می‌کند اما جمعی از نمایندگان مخالف هستند. امام خمینی اختلافات را در آن برهه حساس از جنگ مناسب نمی‌دانند. با این حال ۹۹ نفر از نمایندگان حتی پس از توصیه امام هم میرحسین موسوی را مناسب نخست‌وزیری ندانسته و به او رای مخالف می‌دهند. این جمع بعد‌ها به ۹۹ نفر معروف می‌شود که حسن روحانی یکی از فعالان این جمع است.»
 
در همین قسمت هم چند سؤال وجود دارد:
 
۱- سند رای مخالف دادن روحانی به میرحسین موسوی در سال ۶۴ کجاست؟
 
۲- آیا امام به نمایندگان مجلس دستور دادند که به میرحسین رای دهند؟ و حق انتخاب را از آن‌ها سلب کردند؟
 
۳- آیا سازندگان فیلم رای منفی دادن به میرحسین موسوی را اتفاق مذمومی می‌دانند‌؟
 
 
یک عکس؛ یک حرف و مشتی ادعا
 
در بخش مربوط به عزل محمد هاشمی، نشان دادن عکس بوسیدن دست امام توسط او، سند عزل وی توسط حسن روحانی و وقت ندادن امام به وی محسوب می‌شود و حقیقت تاریخی که برکناری هاشمی به دستور شورای نظارت بر صدا و سیما (متشکل از دو نفر به انتخاب رئیس‌جمهور، دو نفر به انتخاب رئیس قوه قضاییه و دو نفر به انتخاب مجلس شورای اسلامی) بوده است و همچنین ملاقات روحانی با امام پوشیده می‌ماند. (و البته این نکته که محمد هاشمی مدیرعامل صدا و سیما بوده هم این‌گونه بیان می‌شود در آن زمان محمد هاشمی ریاست صدا و سیما را بر عهده دارد.)
 
این نوع گزینشگری در تاریخ و داشتن هویت معلق برای رسیدن به اهداف آنی سابقه طولانی در عرصه سیاسی دارد. رویکردی که جذابیت‌های خاص خودش را هم دارد چون به راحتی با داشتن یک آرشیو و یک تدوینگر تازه کار، می‌توان تمام وقایع تاریخ را مصادره به مطلوب کرد و گناهکاران را در جایگاه قهرمانان نشاند. فیلم‌های زیادی هم در تاریخ سینما با این شیوه ساخته شده‌اند و اگر این فیلم ادعای مستند بودن نداشت، می‌شد به راحتی آن را در ژانر تخیلی دسته‌بندی کرد و فقط این بحث را مطرح کرد که آیا امکان ساختن چنین فیلمی درباره سران قوا مجاز است یا خیر؟
 
ماجرای دیگری که باز تقطیع تاریخ به وفور در آن مشاهده می‌شود پرونده هسته‌ای ایران است.
 
 
آیا وزرای اروپایی ایران را در خاک خود فریب دادند و رفتند؟
 
بخش هسته‌ای آخرین قسمت این کلیپ است که احتمالا دستمایه شماره‌های بعدی هم قرار خواهد گرفت. در این قسمت راوی داستان باز هم فیلم‌های تقطیع شده را چاشنی اظهارنظرهای خودش می‌کند تا چند ادعا را ثابت کند:
 
۱- ایران در پذیرفتن تعلیق غنی‌سازی اشتباه کرد.
 
۲- سه وزیر اروپایی و البرادعی به تهران آمدند، ایرانی‌ها را فریب دادند و رفتند.
 
۳- تیم مذاکره‌کننده برای حفظ وجهه و اعتبار سیاسی خود برای افکار عمومی داخل نیاز به یک توافق هرچند حداقلی داشت.
 
۴- بعد از بیانیه تهران ۲۱ ماه کل فعالیت‌های هسته‌ای متوقف شد.
 
برای اثبات این ادعا‌ها بخش‌هایی از حرف‌های خاتمی، البرادعی، مقامات اروپایی و ظریف و موسویان استفاده می‌شود تا «تعلیق داوطلبانه هسته‌ای ایران»، «توقف اجباری هسته‌ای توسط اروپایی‌ها» معرفی شود و بیانیه تهران را نه «تعلیق پروژه‌های تکمیل شده» که «توقف پروژه‌های کامل نشده» نشان دهند.
 
البته در سال‌های اخیر مشابه این موضع‌گیری‌ها را زیاد شنیده‌ایم و تمام توضیحات ارائه شده در این سال‌ها فقط منجر به این شده که منتقدان متوجه شوند چیزی به نام قطعنامه تهران وجود ندارد بلکه بیانیه تهران صحیح است. این پیشرفت در کلیپ «من روحانی هستم» مشاهده می‌شود اما در همین سطح باقی می‌ماند.
 
حال برای بررسی این ادعا‌ها باید به تاریخ مراجعه کنیم و زمینه‌ای را که در آن بیانیه تهران امضا شد بررسی کنیم و ببینیم «هیات مذاکره‌کننده برای حفظ وجهه و اعتبار خود» چه توافقی را امضا کرد؟
 
مهر سال ۱۳۸۲ است. در شهریور‌‌ همان سال آژانس علیه ایران قطعنامه صادر کرده است و کشف آلودگی در سطح بالا در ایران و همچنین تمام آنچه غرب پنهانکاری ایران در قضیه هسته‌ای می‌نامد منجر به صدور قطعنامه‌ای شدید‌اللحن علیه ایران شده که ضرورت تعلیق کلیه فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی، امضا، تصویب و اجرای پروتکل الحاقی و پاسخ به تمامی پرسش‌های آژانس از جمله بندهای آن بود. این قطعنامه را در کنار این واقعیت بگذارید که آمریکا در عراق و افغانستان همسایه ایران شده بود و به قول راوی داستان «من روحانی هستم»، فاتح عراق بود.
 
در تاریخ چند دهه اخیر دو نوع رویکرد نسبت به صدور چنین قطعنامه‌های تهدید‌آمیزی وجود دارد: یک رویکرد که معتقد است نباید تلاشی برای اعتماد‌سازی کرد، باید با هر‌گونه شفاف‌سازی مخالفت کرد و تحریم هم شد؛ چنین رویکردی در این جمله تاریخی متبلور است که «آنقدر قطعنامه بدهند تا قطعنامه‌دانشان پاره شود». این نوع رویکرد برای اتخاذکنندگانش هزینه‌ای ندارد، ژستی حماسی هم محسوب می‌شود اما هزینه‌اش را مردم عادی پرداخت می‌کنند.
 
رویکرد دوم هم این است که با تعامل و مذاکره جلوی تحریم و تهدید و صدور قطعنامه را بگیرند و سیاست را عرصه تعامل و نه تقابل بدانند.
 
حال بزرگترین انتقاد فیلم به دکتر روحانی عدم اتخاذ رویکرد اول است به همین دلیل هم روایتی مغلوط و تحریف شده از نشست تهران ارائه می‌شود. راوی داستان مدعی می‌شود «مذاکره‌کنندگان برای حفظ وجهه خود تعلیق را پذیرفتند.» این ادعای بزرگی است که مذاکره‌کنندگان بدون اطلاع سران نظام تصمیمی به این مهمی گرفته‌اند. غنی‌سازی را پذیرفته‌اند و آنگونه که راوی می‌گوید: «وقتی کار از کار گذشت فهمیدند که اشتباه کردند.»
 
 
تعلیق غنی‌سازی موضع نظام بود یا تصمیم روحانی؟
 
آیا اسناد و شواهد تاریخی هم این ادعا را تایید می‌کند؟ با رجوع به کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای» که قاعدتا باید جزو مدارک و شواهد فیلم قرار می‌گرفت، روحانی می‌نویسد: در تاریخ ۸۲.۷.۲۳ طرحی تحت عنوان «طرح اقدام برای خروج از بحران هسته‌ای» به عنوان چارچوب مذاکرات تدوین کردم و آن را برای مقام معظم رهبری و رئیس‌جمهور فرستادم. در این طرح همه موارد مهمی که قرار بود در مذاکرات آتی با سه وزیر مطرح شود تبیین شده بود. موارد پیشنهادی در این طرح به جز محدوده تعلیق قبلا در جلسه سران نظام به تصویب رسیده بود لذا شبی که قرار بود سه کشور اروپایی به ایران بیایند تنها موضوع محل بحث محدوده تعلیق بود زیرا قطعنامه خواستار تعلیق کامل بود و لازم بود مجوز ما در این زمینه هم دقیقا روشن باشد که در ‌‌نهایت در آن شب مقرر شد تعلیق صرفا در محدوده تعلیق گازدهی در نطنز باشد. یکی از نکات مهم این است که برخی می‌پندارند تعلیق پیشنهاد ایران بوده است گویی نمی‌دانند قطعنامه شهریور ۱۳۸۲ آژانس تعلیق کامل را از ایران خواسته بود. این‌ها می‌گویند چرا تعلیق به صورت داوطلبانه پذیرفته شد؟ گویا آن‌ها مطلع نیستند که قطعنامه از ایران خواسته بود همه فعالیت‌هایی را که مربوط به غنی‌سازی است به صورت الزامی تعلیق کند» (ص‌۱۷۶)
 
«در تاریخ ۸۲.۷.۲۷ هم مقام معظم رهبری و هم رئیس‌جمهور به طرح فوق، کتبا پاسخ مثبت داده و آن را تایید کردند» (ص ۱۷۷)
 
اما در این بخش هم باز نشان دادن تصاویر روحانی و ظریف در حین مذاکره سند دادن ادعای رودست خوردن آن‌ها از طرف مقابل می‌شود. تمام فیلم‌های تقطیع شده از خاتمی و موسویان، یوشکا فیشر و... در خدمت القای این نکته‌اند که ایران فریب خورد در حالی که این‌گونه نبوده است. در بخشی از فیلم جان ساورز (عضو تیم مذاکره‌کننده انگلیس) می‌گوید: ما به تهران رفتیم تا آن‌ها را قانع کنیم که غنی‌سازی اورانیوم را متوقف کنند. همچنین «هر چیز دیگری که ربطی به غنی‌سازی دارد» را باید برای همیشه متوقف کنند.
 
آیا سازندگان «من روحانی هستم» در همین جمله تامل نکردند و از خود نپرسیدند «آیا هر آنچه مربوط به غنی‌سازی بود، متوقف شد؟» دقیقا در قطعنامه‌ای که پیش از ورود وزرای سه کشور اروپایی به ایران صادر شده بود آمده بود: «all related activities»
 
اما در بیانیه تهران طرف ایرانی توانست کلمه related را حذف کند و در‌‌ همان دو سالی که راوی داستان مدعی توقف برنامه‌های هسته‌ای است پروژه‌های ناتمام را کامل کند که ucf اصفهان و آب سنگین اراک از جمله این فعالیت‌ها هستند.
 
این نکته که البرادعی بعد از رفتن از تهران معنایی گسترده‌تر از تزریق گاز به نطنز بار واژه تعلیق کرد درست است اما آیا ایران به این تعریف عمل کرد یا اساسا قولی برای عمل به آن داده بود؟ «البته البرادعی بعدا تحت فشار اروپا تخلف کرد و آژانس هم با تفسیر جدیدی علاوه بر نطنز قطعه‌سازی و مونتاژ را جزو موارد تعلیق اعلام کرد که آن تفسیر مورد اعتراض ما قرار گرفت و با آن مخالفت کردیم و به آن عمل نکردیم.» (امنیت و دیپلماسی هسته‌ای ص۱۸۶)
 
روحانی در برنامه‌های تلویزیونی پیش از انتخابات هم این نکته را توضیح داد و در مقابل ادعای مجری مبنی بر توقف برنامه‌های هسته‌ای، پروسه تکمیل بخش‌های مختلف هسته‌ای در همین زمان را برشمرد اما ظاهرا سازندگان فیلم به آن بخش از آرشیو صدا و سیما دسترسی نداشته‌اند اما قطعا می‌دانند که مهم‌ترین انتقاد غربی‌ها همین است که چرا ایران تعریف وسیع تعلیق را نپذیرفت اما خود روحانی می‌نویسد من در جلسه صراحتا به آن‌ها گفتم: «من به شما می‌گویم تعلیق عملا جز تعلیق گازدهی نطنز نخواهد بود. بنابراین بر سر هر عبارتی در متن بیانیه توافق کنیم. بدانید در مقام عمل جز گازدهی در نطنز هیچ مورد دیگری تعلیق نخواهد شد.» (ص‌۱۸۲)
 
اینکه البرادعی بعد از بیانیه تهران معنایی گسترده‌تر از تغذیه سانتریفیوژ‌ها ارائه کرد پایان تلخ فیلم «من روحانی هستم» است و باز در اینجا به آنچه در واقعیت رخ داده توجه نمی‌شود.
 
«ایران اکنون فهمیده بود که اشتباه کرده است ولی مقداری دیر شده بود! ۲۱ ماه فعالیت‌های هسته‌ای ایران در حال تعلیق قرار داشت و این تعلیق داوطلبانه هم مانع صدور قطعنامه شورای حکام علیه ایران نشد.» این جمله آخر باز هم با تاریخ تطابقی ندارد چرا که تعلیق داوطلبانه برای آن بود که پرونده ایران به شورای امنیت نرود که نرفت.
 
در انتهای این بخش، بیانات مقام معظم رهبری هم پخش می‌شود البته نه این سخنان که «کاری که در کشور در این زمینه چه در چالش بین‌المللی مربوط به کار هسته‌ای و چه در خود کار هسته‌ای انجام می‌گیرد کاری است که با حکمت و مشورت دارد انجام می‌شود کار با مشورت با تدبیر و در این دو سال هم همین‌جور بوده است و با فکر جمعی انجام شده است و پیشرفت کرده‌ایم. بعد از این هم همین‌جور خواهد بود. ۸۴.۷.۲۹»
 
بنابراین می‌توان به روشنی دید که در این بخش هم با تاریخ به صورت گزینشی برخورد شده و واقعیت فدای مصلحت نهایی فیلم شده است. در حالی که مصور کردن تاریخ با این میزان از تحریف و غرض‌ورزی البته که ممکن است و خریداران خود را هم دارد اما نامش دیگر مستند بر پایه شواهد و مدارک نیست. همان‌طور که فیلم «آرگو» و «۳۰۰» و «بدون دخترم هرگز» نمی‌تواند نشانگر تاریخ واقعی ایران باشد.
 
سعی من در این نوشته بررسی اسنادی بود که این کلیپ مدعی استفاده از آن‌ها بود اما در تمام مدت دیدن این کلیپ داستانی که سال‌ها پیش شنیده بودم در ذهنم تداعی می‌شد که فکر می‌کنم بازگویی آن کمی از خشکی و خستگی این مرور تاریخی بکاهد. خطیب حواس‌پرتی برای مستمعینش تعریف کرد که حضرت یونس را گرگ بالای منار درید. قول خطیب را برای ظریفی نقل کردند او سری با تاسف تکان داد و گفت تقریبا همین‌طور است که می‌فرمایند با این تذکر که اولا یونس نبود و یوسف بود ثانیا بالای منار نبود و ته چاه بود ثالثا گرگ پاره‌اش نکرد بلکه نجات یافت و عزیز مصر شد... بعد از دیدن «من روحانی هستم» می‌توان گفت تقریبا‌‌ همان طور است که می‌فرمایند با این تذکر که...
 
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان های تاریخی کوتاه
Thumbs Up ۱۰₪ مکان تاریخی تهران که باید دید₪
  تاریخ،جغرافیا،سیاست و نام تاریخی کشور قرقیزستان
  میان‌سنگی
  ۱۵ عکس تاریخی کمتر دیده شده
  دوست دارید چه شخصیت تاریخی را ببینید؟
  میراث جهانی یونسکو [ تاریخی ]
  قعله تاریخی اورارتویی بسطام مرمت می‌شود
  پیمان دوستی میان فرانسه و بریتانیا (۱۹۰۴)
  ماجرای نماز تاریخی آیت الله خوانساری

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان