امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انتقاد از صفويان

#1
صفويان قابل انتقاد هستند, معصوم كه نبودند. بعضى از آنان هم در فساد غوطه ور گشتند. اما فساد و انحرافات آنان را نمى توان به حساب اسلام و تشيع گذاشت. حساب ها را بايد جدا كرد. برخى از كارهاى عظيمى كه صفويان در تاريخ ايران انجام دادند, عمدتا عبارت است از:
1. تشكيل دولتى فراگير و ملى و ايجاد آرامش كه باعث رونق تجارت, اقتصاد و... گرديد.
2. حفظ تماميت ارضى و وحدت ملى ايران و مقابله با دشمنان و يورشهاى خارجى, عمدتا از طرف عثمانيان و ازبكان.
3. رسميت بخشيدن به تشيع به عنوان دين رسمى كشور, و البته در تدوين و تشريح و تبليغات شيعى, علماى بزرگ و فرهيخته مكتب زنده تشيع, دست آنان را گرفتند و گرنه از خودشان چندان مايه علمى نداشتند.
در بعد فساد صفويان چند مورد به طور خلاصه يادآورى مى شود تا نشانى از اين باشد كه شيعيان, تعصب كور ندارند, كار بد از هركسى بد است, حكومت و سران آن هرچه باشد, و هركه باشند, اگر كار خلافى انجام دادند, بايد محكوم گردند خداوند بارها در قرآن مجيد فرموده كه ستمكاران و ظالمان را دوست ندارد.
اصولا فساد در حاكمان و پادشاهان ايران از قرن ها قبل وجود داشته و اين حقيقت را عيان مى سازد كه قدرت و پول اگر از حد معمول خارج شوند, عمدتا فساد بار مىآورند خصوصا فساد جنسى!
محمود غزنوى (آن كه انگشت در جهان كرده قرمطى(شيعه) مى جست) حسنك وزير را كه لطافت بى حد و صورت و طلعت مرغوب داشت(8). بركشيد. پسرش مسعود در قصر خود مناظر الفيه (زشت و قبيح) كشانيده بود(9) و البته فسادهاى دنبال آن معلوم است.
شاه اسماعيل اولين پادشاه صفويه در تبريز كشتارها كرد و زشت تر از همه تعدادى از اطفال زيباروى بزرگان شهر را گرفته در كاخ هشت بهشت كه پدر بزرگ مادريش اوزون حسن ساخته بود(10), با آنان عمل شنيع انجام داد, مى گويند كار او از كشتن انسان به كشتار سگ و گربه نيز كشيد چون سر پدرش حيدر را بعد از كشته شدن در نبرد دربند بريده به تبريز آورده و در پاى سگان انداخته بودند تا بخورند(11), پس همه سگان و گربه ها را به گناه انداخته شدن سرى پيش تعدادى از آن زبان بسته ها كشتار كرد! عجب وقاحتى! عاقبت هم در اثر افراط در شرب شراب در منطقه منقوطاى سراب جان باخت(12).
ابتذال و فساد اخلاقى گويا در برخى ديگر از شاهان صفوى نيز ارثى بود مانند طهماسب پسر اسماعيل(13) و خصوصا در احوالات شاه طهماسب دوم آخرين پادشاه صفوى نمود ويژه اى يافت و يكى از دلايل از دست دادن پادشاهى همين امر بوده است. توضيح اين كه مى نويسند: نادرقلى(نادرشاه بعدى) سپهسالار كل قواى ايران, چون بر سبكسرىهاى طهماسب آگاهى يافت و او را لايق سلطنت نديد و عشق تصاحب تاج و تخت ذهن او را مشغول كرده بود, در كاخ سلطنتى, تعداد زيادى از بزرگان مملكت را پشت پرده مخفى ساخت تا اعمال طهماسب را ديده چاره اى نمايند. چون طهماسب به مى ناب گرم شد و دين و دانشش از دست رفت, مستانه از جا جست و برهنه گرديد و غلامان امرد را فرمود..... از پس پرده خوانين و سرهنگان تماشاى اين معامله مى نمودند... بعد از خلع او و پادشاهى فرزند كوچكش عباس سوم, طهماسب به سبزوار در قلعه اى فرستاده شد و ليلا و نهارا به عيش و عشرت مشغول بوده(14).(15).
قبلا اشاره كرديم كه وقتى پول و قدرت از حد خارج شد, فساد به بار مىآورد. لذا آلودگى هاى دربارى اختصاص به صفويه نداشت, نوع سلسله هاى حاكم چنين بودند. وضع اخلاقى قاجار هم دست كمى از صفويان نداشت. سرسره فتح عليشاه در استخر و كار بردش معروف است(16). ناصرالدين شاه هم به مرض قوم لوط گرفتار بود(17). مظفرالدين شاه چنان غرق در عياشى و هرزگى شد كه دچار نوعى بلاهت و خنگى گرديد(18). محمد على شاه هم در دوران ولايتعهدى در تبريز چنان نفس جنبانيد كه از ترس او و جاسوسانش, همه خانواده ها, دختران زيبا و پسران مرغوب را پنهان مى كردند! احمد شاه هم كه مغازله با جنس لطيف اروپايى را بر پادشاهى ايران ترجيح داد(19) پهلوىها هم كه ذكورا و اناثا حيا را خورده, آبرو را قى كرده بودند(20).
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان