امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

توضیح کوتاهی درباره زبان فاسی و پارسی

#1
با  درود خدمت تمام کاربرانفلشخور:bighug:

فکر کنم که همتون می دونید که عرب با حمله به ایران سال ها در کشورماحکومت کردند

و مطمئنم شما هم این پست من رو دیده باشید (( دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من ایرانی نیستم ))


همونطور که می دونید یا شاید هم نمی دونید دارن مردم کشور ما به میراثفرهنگی اهمیت چندانی نمی دن

به عنوان در شهر بجنورد مکان تفریحی به نام بش قارداش هست که در اینمکان یک چشمه معدنی وجود داشته است

ولی بازدن چاه ها و قنات های زیاد این چشمه که خواص معدنی زیادی همداشته خشک می شه

عرب ها با اومدن به ایران در این کشور تغییرات زیادی رو به وجود آودهاند به عنوان مثال تغییراتی در زبان گفتاری ونوشتاری ، آداب و فرهنگ و حتی اگر اشتباه نکنم در حتی در جشن های ماهم تغییراتی رو به جود آورده اند

به نظر شما آیا می شه این کار هارو به راحتی قبول کرد ؟

شاید بعضیا به راحتی قبول کنن و بگن که (( خوب حالا چیکار کنیم شده کهشده )) شاید این هم قابل قبول باشه که نیست ، ولی لااقل ما باید از این همه تغغییرات با خبر باشیم

شما هم می دونید که در طی تاریخ به دلیل بعضی از اتفاقات کشور هایدیگر به کشور ما تجاوز کردند  و کلماتی رودر بین زبان و کلام ما آوردن  ولی اونهاجزئی بودن مثلا مرسی خوب چیز خیلی خاصی نیست ولی وقتی ما عربی رو می خونیم می بینیم که بیشتر کلمات ما عربی هست

الآن فکر نکنم چندان راحت بشه پارسی رو یاد بگیریم و تنها راه حلخواندن زبان پارسی رجوع به شاهنامه فردوسیه

این تحقیق درباره زبان فارسی است :

همان گونه که اشاره شد زبان فارسی کنونی دنباله ی زبان فارسی میانه(پهلوی ) و فارسی باستان است . زبان فارسی از قوم پارس سرچشمه می گیرد . گذر زمانی زبان رسمی و ادبی ایران بوده است . ظهور دین اسلام ، تحول مهمی در عرصه های مختلف اجتماعی بر جای گذارده است ، که زبان رسمی ایران نیز از آن مستثنی نبوده است . فارسی پس از اسلام با خط عربی نوشته شد ، در حالی که قبل از آن با خط پهلوی به نگارش در آمد . زبان فارسی در قواعد دستوری نیز دنباله ی فارسی میانه است و با آن تفاوت چندانی ندارد . زبان فارسی از میان زبان های جدید ایرانی تنها زبانی است که ادبیات وسیع و طراز اول به وجود آورد و نیز در همه ی لهجه های ایرانی تاثیر قوی گذارده است گفته می شود در مدت دو هزارو ششصد سال تا کنون چهار زبان عمده در ایران متداول بوده و از هر چهار زبان آن آثاری بر جای مانده است ( زبان اوستا ) ، (پارسی باستان ) ، ( پهلوی ) و ( زبان دری ) یا فارسی امروز . از قرن سوم و چهارم به بعد ، یعنی پس از تشکیل دربارهای مشرق در عهد اسلامی ، زبان فارسی به صورت رسمی در آمد . و اسامی مختلفی هم بر آن نهادند ، مانند : دری ، پارسی و فارسی . این زبان چون جنبه ی در باری و اداری یافت ، زبان شعر و نثر آن نواحی شد و اندک ، اندک شاعران و نویسندگان با این زبان به شاعری و نویسندگی مشغول شدند ، و چندی نگذشت که استادان مسلمی مانند رودکی ، دقیقی ، فردوسی و کسائی ظهور کردند ، و با این لهجه آثار گرانبهایی خلق کردند و کتابهای گران سنگی منتشر ساختند . پس از رسمیت یافتن این لهجه شاعران و نویسندگان نواحی دیگر ایران نیز از آن بهره جسته اند . شایان ذکر است لهجه ی " دری " پس از آنکه به عنوان زبان و لهجه ی، رسمی سیاسی و ادبی در همه جای ایران انتشار یافت بر همان وضع اصلی و ابتدایی خود باقی نماند . و شعرای نواحی مرکز و مغرب و شمال و جنوب ایران هر یک مقداری از مفردات و ترکیبات لهجه های محلی و منطقه ای خویش را در ان امیختند و از سوی دیگر زبان عربی هم در ان به همین نحو تا ثیر گذاشت .

تعامل و خدمات متقابل فارسی و عربی برخی از متفکران معتقدند : (تاثیرزبان عربی بر فارسی و تلاش اندیشمندان ایرانی در گسترش ادبیات و فرهنگ و زبان عربی موجب گردید ، تا زبان فارسی به ان مرحله ای از شایستگی که سزاوار ان بوده است دست نیازد ) . اکنون مناسب به نظر می رسد . ابعاد مختلف این بحث از زاویه های گو ناگون مورد بررسی قرار گیرد .فارسی در گذشته با خط پهلوی نوشته می شد ، اما هنگامی که دین اسلام گسترش یافت و ایرانیان آن را پذیرفتند در وهله ی اول خط زبان فارسی را دگرگون ساختند . لازم است ابتدا علل و عوامل این دگرگونی ارزیابی شود : خط پهلوی صعوبت و دشواری بسیاری داشت ، و از سوی دیگر نقص فراوان در ان وجود داشت این دو عامل موجب گردید که خط پهلوی به سرعت فراموش گردد و به جای ان خط عربی رسمیت یابد . البته خط عربی هم خالی از نقص و مشکلات نبود ، اما خط عربی با همه ی نقص ها و مشکلاتی که داشت ، برای فارسی زبا نان ایران بمراتب از خط پهلوی آسان تر بود . هیچ گاه عربی در ایران مانند یک زبان عمومی و رسمی رایج نبوده ، به هیچ وجه بر لهجه های عمومی و ادبی ایران شکست وارد نساخت . به عبارت رساتر از میان همه ی ملل مطیع عرب تنها  ملتی که زبان و فرهنگ خود را نگاه داشت و از استقلال ادبی محروم نماند ، ملت سخت کوش ایران است . ایرانیان تا جایی که لازم بود زبان خود را حفظ کردند ، آن را در زبان عربی محو نساختند سوال این است که پذیرفتن اسلام مگر انسان را ملزم می کند که زبان مادری خود را کنار بگذارد و به عربی سخن بگوید ؟ در قر ان و روایات و قوانین اسلام کی  و کجا چنین چیزی را می توان یافت ؟ در اسلام اصلا مساله ی زبان مطرح نیست ، تا اینکه احیای زبان فارسی به خاطر مبارزه با اسلام یا بد بینی به زبان عربی تلقی شود عربی چون زبان دین و قر ان بود ، همین امر ایرانیان را بر ان داشت تا در احیای لغت عربی و قواعد ان مجدانه ، بکوشند به گونه ای که اعراب به اندازه ی ایرانیان به زبان عربی خدمت نکردند . اگر اشخاص و افراد برجسته برای این زبان احترام افزونتری نسبت به زبان مادری خود قایل بودند بدین علت بود که این زبان متعلق و وابسته به دین است ، نه به یک قوم معین و به همین دلیل احترام و علاقه مندی به ان را توهین به ملت و ملیت خود تلقی نمی کردند . احساس افراد ملل غیر عرب این بود و بس مولوی زبان عربی را زبان دین و زبان مادری را زبان ملت تلقی می کند و می گوید : پارسی گو گر چه تازی خوشتر است عشق را خود صد زبان دیگر است نا گفته پیداست که مولوی زبان عربی را بر فارسی که زبان مادری اوست ترجیح داده است چرا ؟ به این دلیل که زبان عربی زبان دین است . توجه و نگاه ایرانیان به زبان فارسی به عنوان ضدیت با اسلام یا عرب نبوده است و اینان زبان عربی را زبان بیگانه نمی پنداشتند ، بلکه انها زبان عربی را زبان اسلام می دانستند ، چون اسلام متعلق به همه است ، زبان عربی را نیز چنین می پندارند و نگاه انان به زبان عربی نگاه قومی نیست ، اما زبان های دیگر مانند فارسی،ترکی ،انگلیسی  ، فرانسوی ، و آلمانی زبان یک قوم و ملت است . اما علاقه ی مسلمانان به زبان عربی صرفا به این جهت است که زبان یک کتاب بزرگ است ، به نام قر ان و هر چه قواعد و دستور ا ین زبان به رشته ی تحریر در امده برای قرآن بوده است نه برای زبان یک قوم حافظ در غزل معروف خویش می گوید
:

اگر چه عرض هنر پیش یار بی ادبی است

زبان خوش و لکن دهان پر از عربی است

بنابراین ، اسلام توجه به ملت یا قوم مخصوص ندارد تا بخواهد زبان وادب انها را به رسمیت شناخته ، و یا از رسمیت بیندازد .

اما در احادیث دیده می شود که رهبران آیین اسلام به زبان سایر ملل –از جمله فارسی – احترام گذاشته و با خوش رویی بر آن برخورد کرده اند . مسعودی در ( التنبیه و الا شراف ) نقل می کند . زید بن ثابت به دستور پیامبر (ص) زبان های فارسی ، رومی ، قبطی و حبشی را آموخت و سمت مترجمی پیامبر را داشت . مضافا بر این در توابع آمده که حضرت امیر (ع) گاهی به زبان فارسی تکلم می فرمودند . شماری از صاحبنظران بر این باورند که دین یا زبان فارسی نیرو بخشید . بزرگترین فرق میان این دوره همین است . این انفاق موجب گردید فارسی نوین از نظر ادبیات نیرو گرفته و جهانگیر گردد ، این برتری را در زبان پهلوی نمی توان یافت . پس از فتوحات و پیروزی و توسعه ی حکومت خلفا و ایجاد تمدن اسلامی بر موفقیت زبان عربی افزوده شد و این زبان فراگیر شد و زبا ن رسمی مسلمانان قلمداد گردید . از این رهگذر ادیبان و دانشمندان ایران تالیفات و مصنفات گران سنگ خویش را بیشتر به این زبان تالیف می کردند ، چنانکه پیداست ادب ، تاریخ ، طب ، ریاضی و نجوم همه و همه به زبان عربی تحریر شده است . ممکن است کسی بپرسد که چرا زبان دین عربی است ؟ البته این سوا ل و پاسخ در این گفتار کوتاه و مختصر نمی گنجد . اما به طور اجمالی می توان گفت : زبان عربی مزایا و برجستگی هایی دارد که دیگر زبان ها ندارند . این زبان با توجه به کثرت و زیادی ضمایر ، تفاوت ضمایر ، تثنیه ، مفرد ، جمع و تفاوت صیغه های مذکر و مونث داشتن انواع گوناگون جمع ، نظیر جمع قلعه ، جمع کثرت ، جمع صحیح و نیز داشتن کنایات و استعاره های فراوان و بالا خره تفاوت معنای یک لفظ در قبایل مختلف ، از امکانات فراوانی برای بیان بیشترین حجم از مطالب در کمترین حجم از الفاظ است ، بدون آنکه از الهام گویی و نارسایی برخوردار بوده باشد . در خاتمه توجه خوانندگان محترم به اصل 16 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران جلب می شود که زبان عربی را در کنار فارسی قرار داده ، مانند اصل پانزده و استدلال مناسبی نیز برای آن اورده است ، بدین شرح : (از آنجا که زبان قر ان و علوم و معارف اسلامی عربی است و ادبیات فارسی کاملا با ان آمیخته است ، این زبان باید پس از دوره ی ابتدایی تا پایان دوره ی متوسطه در همه ی کلاس ها و در همه ی رشته ها تدریس شود ) .


و اما با بالاخره باید توضیحی هم راجع به زبان پارسی بدیم این دو تا مقالهرو بخونین :

در زبان عربی چهار حرف: پ گ ژ چ وجود ندارد. آن‌ها به جای این ۴ حرف،از واج‌های : ف - ک – ز - ج بهره می‌گیرند.

و اما: چون عرب‌ها نمی‌توانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ماایرانی‌ها،

به پیل می‌گوییم: فیل

به پلپل می‌گوییم: فلفل

به پهلویات باباطاهر می‌گوییم: فهلویات باباطاهر

به سپیدرود می‌گوییم: سفیدرود

به سپاهان می‌گوییم: اصفهان

به پردیس می‌گوییم: فردوس

به پلاتون می‌گوییم: افلاطون

به تهماسپ می‌گوییم: تهماسب

به پارس می‌گوییم: فارس

به پساوند می‌گوییم: بساوند

به پارسی می‌گوییم: فارسی!

به پادافره می‌گوییم: مجازات، مکافات، تعزیر، جزا، تنبیه...

به پاداش هم می‌گوییم: جایزه

 

چون عرب‌ها نمی‌توانند «گ» را برزبان بیاورند، بنابراین ما ایرانی‌ها

به گرگانی می‌گوییم: جرجانی

به بزرگمهر می‌گوییم: بوذرجمهر

به لشگری می‌گوییم: لشکری

به گرچک می‌گوییم: قرجک

به گاسپین می‌گوییم: قزوین!

به پاسارگاد هم می‌گوییم: تخت سلیمان‌نبی!

 

چون عرب‌ها نمی‌توانند «چ» را برزبان بیاورند، ما ایرانی‌ها،

به چمکران می‌گوییم: جمکران

به چاچ‌رود می‌گوییم: جاجرود

به چزاندن می‌گوییم: جزاندن

 

چون عرب‌ها نمی‌توانند «ژ» را بیان کنند، ما ایرانی‌ها

به دژ می‌گوییم: دز (سد دز)

به کژ می‌گوییم: :کج

به مژ می‌گوییم: : مج

به کژآ یین می‌گوییم: کج‌آ یین

به کژدُم می‌گوییم عقرب!

به لاژورد می‌گوییم: لاجورد



 


فردوسی فرماید:

به پیمان که در شهر هاماوران سپهبد دهد ساو و باژ گران



 


اما مابه باژ می‌گوییم: باج

 

فردوسی فرماید:

پیاده شد از اسپ و ژوپین به دست همی رفت شیدا به کردار مست


 اما ما به اسپ می‌گوییم: اسب


به ژوپین می‌گوییم: زوبین

 

وچون در زبان پارسی واژه‌ها یی مانند چرکابه، پس‌آب، گنداب... نداریم،نام این چیزها را گذاشته‌یم فاضل‌آب، 

چون مردمی سخندان هستیم و از نوادگان فردوسی،

به ویرانه می‌گوییم خرابه

به ابریشم می‌گوییم: حریر

به یاران می‌گوییم صحابه!

به ناشتا وچاشت بامدادی می‌گوییم صبحانه یا سحری!

به چاشت شامگاهی می‌گوییم: عصرانه یا افطار!

به خوراک و خورش می‌گوییم: غذا و اغذیه و تغذیه ومغذی(!)

به آرامگاه می‌گوییم: مقبره

به گور می‌گوییم: قبر

به برادر می‌گوییم: اخوی

به پدر می‌گوییم: ابوی

 

و اکنون نمی‌دانیم برای این که بتوانیم زبان شیرین پارسی را دوبارهبیاموزیم و بکار بندیم، باید از کجا آغاز کنیم؟!

 


هنر نزد ایرانیان است و بس! از جمله هنر سخن گفتن! شاعر هم گفته است:تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد! بنابراین،

چون ما ایرانیان در زبان پارسی واژه‌ی گرمابه نداریم به آن می‌گو ییم:حمام!

چون در پارسی واژه‌های خجسته، فرخ و شادباش نداریم به جای «زاد روزتخجسته باد» می‌گو ییم: «تولدت مبارک».

به خجسته می گو ییم میمون

اگر دانش و «فضل» بیشتری بکار بندیم می‌گوییم: تولدت میمون و مبارک!

چون نمی‌توانیم بگوییم: «دوستانه» می گو ییم با حسن نیت!

چون نمی‌توانیم بگوییم «دشمنانه» می گوییم خصمانه یا با سوء نیت

چون نمی‌توانیم بگو ییم امیدوارم، می‌گو ییم ان‌شاءالله

چون نمی‌توانیم بگو ییم آفرین، می‌گو ییم بارک‌الله

و چون نمی‌توانیم بگو ییم نادارها، بی‌چیزان، تنُک‌‌‌مایه‌گان، می‌گوییم: مستضعفان، فقرا، مساکین!

به خانه می‌گوییم: مسکن

به داروی درد می‌گوییم: مسکن (و اگر در نوشته‌ای به چنین جمله‌ایبرسیم : «در ایران، مسکن خیلی گران است» نمی‌دانیم «دارو» گران است یا «خانه»؟

به «آرامش» می‌گوییم تسکین، سکون

به شهر هم می‌گوییم مدینه تا «قافیه» تنگ نیاید!

 

ما ایرانیان، چون زبان نیاکانی خود را دوست داریم:

به جای درازا می گوییم: طول

به جای پهنا می‌گوییم: عرض

به ژرفا می‌گوییم: عمق

به بلندا می‌گوییم: ارتفاع

به سرنوشت می‌گوییم: تقدیر

به سرگذشت می‌گوییم: تاریخ

به خانه و سرای می‌گوییم : منزل و مأوا و مسکن

به ایرانیان کهن می گوییم: پارس

به عوعوی سگان هم می گوییم: پارس!

به پارس‌ها می‌گوییم: عجم!

به عجم (لال) می گوییم: گبر

 

چون میهن ما خاور ندارد،

به خاور می‌گوییم: مشرق یا شرق!

به باختر می‌گوییم: مغرب و غرب

و کمتر کسی می‌داند که شمال و جنوب وقطب در زبان پارسی چه بوده است!

 

چون «ت» در زبان فارسی کمیاب وبسیار گران‌بها است (و گاهی هم کوپنی می‌‌شود!)

تهران را می نویسیم طهران

استوره را می نویسیم اسطوره

توس را  طوس

تهماسپ را طهماسب

تنبور را می نویسیم طنبور(شاید نوایش خوشتر گردد!)

همسر و یا زن را می نویسیم ضعیفه، عیال، زوجه، منزل، مادر بچه‌ها، 


 چون قالی را برای نخستین بار بیابانگردان عربستان بافتند (یا در تیسفون و به هنگام دستبرد، یافتند!) آن را فرش، می نامیم!


آسمان را عرش می‌نامیم!

و

 


استاد توس فرمود:

چو ایران نباشد، تن من مباد! بدین بوم و بر زنده یک‌تن مباد!


 و هرکس نداند، ما ایرانیان خوب می‌دانیم که نگهداشت یک کشور، ملت، فرهنگ و «هویت ملی» شدنی نیست مگر این که از زبان آن ملت هم به درستی نگهداری شود.


ما که مانند مصری‌ها نیستیم که چون زبانشان عربی شد، امروزه جهان آن‌هارا از خانواده‌ی اعراب می‌دانند.

البته ایرانی یا عرب بودن، هندی یا اسپانیا یی بودن به خودی خود نهمایه‌ی برتری‌ است و نه مایه‌ سرافکندگی. زبان عربی هم یکی از زبان‌های نیرومند و کهن است.


 سربلندی مردمان وکشورها به میزان دانستگی‌ها، بایستگی‌ها، شایستگی‌ها، و ارج نهادن آن‌ها به آزادی و «حقوق بشر» است.


با این همه، همان‌گونه که اگر یک اسدآبادی انگلیسی سخن بگوید،آمریکایی به شمار نمی‌آید، اگر یک سو یدی هم، لری سخن بگوید، لُر به شمار نخواهد رفت. چرا یک چینی که خودش فرهنگ و زبان و شناسنامه‌ی تاریخی دارد، بیاید و کردی سخن بگوید؟ و چرا ملت‌های عرب، به پارسی سخن نمی‌گویند؟ چرا ما ایرانیان باید نیمه‌عربی - نیمه‌پارسی سخن بگو ییم؟

فردوسی، سراینده‌ی بزرگ ایرانیان در ۱۰۷۰ سال پیش برای اینکه ایرانی شناسنامه‌ی ملی‌اش را گم نکند، و همچون مصری از خانواده‌ی اعراب به شمار نرود، شاهنامه را به پارسی‌ی گوش‌نوازی سرود و فرمود:


 پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد وبارانش ناید گزند


جهان کرده‌ام از سخن چون بهشت از این بیش تخم سخن کس نکشت

از آن پس نمیرم که من زنده‌ام که تخم سخن من پراگنده‌ام

هر آن کس که دارد هُش و رای و دین پس از مرگ بر من کند آفرین


 اکنون منِ ایرانی چرا باید از زیباترین واژه‌های دم دستم در «زبان شیرین پارسی» چشم‌پوشی کنم و از لغات عربی یا انگلیسی یا روسی که معنای بسیاری از آنان را هم بدرستی نمی‌دانم بهره بگیرم؟


و به جای توان و توانا یی بگویم قدرت؟

به جای نیرو و نیرومندی بگویم قوت؟

به جای پررنگی بگویم غلظت؟

به جای سرشکستگی بگویم ذلت؟

به جای بیماری بگویم علت؟

به جای اندک و کمبود بگویم قلت؟

به جای شکوه بگویم عظمت؟

به جای خودرو بگویم اتومبیل

به جای پیوست بگویم ضمیمه، اتاشه!!

به جای مردمی و مردم سالاری هم بگویم «دموکراتیک»

 

به باور من، برای برخی از ایرانیان، درست کردن بچه، بسیار آسان‌تر استاز پیداکردن یک نام شایسته برای او! بسیاری از دوستانم آنگاه که می‌خواهند برای نوزادانشان نامی خوش‌آهنگ و شایسته بیابند از من می‌خواهند که یاری‌شان کنم! به هریک از آن‌ها می‌گویم: «جیک جیک تابستون که بود، فکر زمستونت نبود؟!»

به هر روی، چون ما ایرانیان نام‌هایی به زیبایی بهرام و بهمن و بهدادو ... نداریم، اسم فرزندانمان را می‌گذاریم علی‌اکبر، علی‌اوسط، علی‌اصغر! (یعنی علی بزرگه، علی وسطی، علی کوچیکه!)

پسران بعدی را هم چنین نام می‌نهیم: غلامعلی، زینعلی، کلبعلی (سگِعلی= لقبی که شاه اسماعیل صفوی برخود نهاده بود و از زمان او رایج گردید) محمدعلی، حسین‌علی، حسنعلی، سبزعلی، گرگعلی، شیرعلی، گداعلی و....

نام آب کوهستان‌های دماوند را هم می‌گذاریم آبعلی!

وچون در زبان پارسی نام‌ها یی مانند سهراب، سیاوش، داریوش و... نداریمنام فرزندانمان را می‌گذاریم اسکندر، عمر، چنگیز، تیمور، ...

و چون نام‌های خوش‌آهنگی همچون: پوران، دُردانه، رازدانه، گلبرگ،بوته، گندم، آناهیتا، ایراندخت، مهرانه، ژاله، الیکا (نام ده و رودی کوچک در ایران)، لِویس (نام گل شقایق به گویش اسدآبادی= از دامنه‌های زبان پهلوی ساسانی) و... نداریم، نام دختران خود را می‌گذاریم: زینب و رقیه و معصومه و زهرا و سکینه و سمیه و ...



 


دانای(حکیم) توس فرمود:

بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی



 


از آن‌جایی که ما ایرانیان مانند دانای توس، مهر بی‌کرانی به میهن خودداریم

به جای رستم‌زا یی می‌گو ییم سزارین

رستم در زهدان مادرش رودابه آنچنان بزرگ بود که مادر نتوانست او رابزاید، بنابراین پزشکان، پهلوی مادر را شکافتند و رستم را بیرون آوردند. چنین وضعی برای سزار، قیصر روم هم پیش آمد و مردم باخترزمین از آن‌پس به این‌گونه زایاندن و زایش می‌گویند سزارین. ایرانیان هم می‌توانند به جای واژه‌ی «سزارین» که در زبان پارسی روان شده، بگویند: رستم‌زا یی



 


به نوشابه می‌گوییم: شربت

به کوبش و کوبه می‌گوییم: ضربت

به خاک می‌گوییم: تربت

به بازگشت می‌گوییم: رجعت

به جایگاه می‌گوییم: مرتبت

به هماغوشی می‌گوییم: مقاربت

به گفتاورد می‌گوییم: نقل قول

به پراکندگی می‌گوییم: تفرقه

به پراکنده می‌گوییم: متفرق

به سرکوبگران می‌گوییم: قوای انتظامی

به کاخ می‌گو ییم قصر،

به انوشیروان دادگر می‌گوییم: انوشیروان عادل

 

در «محضرحاج‌آقا» آنقدر «تلمذ» می‌کنیم که زبان پارسی‌مان همچون ماشیندودی دوره‌ی قاجار، دود و دمی راه می‌اندازد به قرار زیر:

به خاک سپردن = مدفون کردن

دست به آب رساندن = مدفوع کردن

به جای پایداری کردن می‌گوییم: دفاع کردن= تدافع = دفع دشمن= دفع بلغم= و...

به جای جنگ می‌گوییم: = مدافعه، مرافعه، حرب، محاربه.

 

به چراغ گرمازا می‌گوییم: علاءالدین! یا والور!

به کشاورز می‌گوییم: زارع

به کشاورزی می‌گوییم: زراعت



 


اما ناامید نشویم. این کار شدنی است!

تا سال‌ها پس از انقلاب مشروطیت به جای دادگستری می‌گفتیم عدلیه بهجای شهربانی می‌گفتیم نظمیه به جای شهرداری و راهداری می‌گفتیم بلدیه به جای پرونده می‌گفتیم دوسیه به جای …

و اما حالا  میریم سرغ مقاله دومی :

 

 

زبان عربی بیش از هر زبانی بر زبان فارسی تاثیر گذاشته است و بسیاری از واژگان وتعابیر عربی در فارسی به کار می‌روند. استفاده از کلمه‌های عربی متداول - که برای بیشتر مردم قابل فهم باشد - اشکالی ندارد، امّا واژه‌های عربی دور از ذهن را نباید به کاربرد، مانند کلمهی «مُنَوِّم» به جای «خواب‌آور».

به کار بردن قواعد و علامت‌های عربی برای کلمه‌های فارسی درست نیست.مهمترین کاربردهای نادرست قواعد عربی در زبان فارسی در این مقاله آمده است.

علامت‌های جمع عربی

در زبان عربی علامت‌های جمع مذکّر سالم «ین» و «ون» وعلامت جمع مونث سالم «ات» است. از این علامت‌ها نباید درزبان فارسی استفاده شود؛ مثلاً به کاربردن این واژه‌هااشتباه است: ویرایشات، بازرسین، داوطلبین، فرمایشات، گرایشات، آزمایشات، پیشنهادات، گزارشات، پاکات، کوهستانات، نمایشات، دستورات.

بلکه برای این کلمات باید از علامت‌های جمع فارسی؛ یعنی «ان» و «ها»استفاده کرد. برای مثال صورت درست کلمات بالا به این صورت است: ویرایش‌ها، بازرسان، داوطلبان، فرمایش‌ها، گرایش‌ها، آزمایش‌ها، پیشنهادها، گزارش‌ها، پاکان، کوهستان‌ها، نمایش‌ها، دستورها.

البته برخی از واژه‌ها، مانند: «باغات، دهات، شمیرانات، و لواسانات»نشان‌دهندهٔ یک مجموعه هستند. مثلاً شمیرانات به معنای «شمیران و نواحی تابع آن» است. پس به کاربردن این کلمه‌ها اشکالی ندارد، ولی بهتر است تا جای ممکن از ساختن واژهای جدید با این علامت خودداری کرد. همچنین به کاربردن علامت «جات» مانند شیرینی‌جات به عنوان نشانهٔ جمع در زبان فارسی پسندیده نیست و باید از آن خوددداری کرد.

افزودن علامت‌های فارسی به کلمات عربی اشکالی ندارد و بهتر است به جایاستفاده از جمع‌های مکسر عربی از علامت‌های جمع فارسی استفاده شود: مثلاً به «شکات» از «شاکیان» استفاده شود.

آوردن «اَل»

«اَل» در زبان عربی برای معرفه کردن کلمات استفاده می‌شود واستفادهٔ از آن برای کلمات فارسیاشتباهاست، مانند این کلمات: «حسب‌الخواهش، حسب‌الفرموده، حسب‌الدستور، و حسب‌الفرموده». البته اصطلاح «حسب‌الامر» که عربی است، درست می‌باشد.

علامت مصدر جعلی (صناعی) عربی

در زبان عربی علامت «یّت» برای ساختن مصدر قراردادی از اسم یا صفت یا ضمیر بهکار برده می‌شود، مانند هویت و انسانیت که در زبان عربی درست است. ولی به کار بردن این علامت با کلمه‌های فارسی اشتباه است، مانند: خوبیّت، بدیّت، رهبریّت، منیٔت، و دوئیّت (تفرقه). بهتر است که به جای «یّت» در پایان این واژه‌ها، از «ی» مصدری بهره ببریم؛ مانند: خوبی، بدی، رهبری و دوگانگی.

تنوین

به کاربردن تنوین برای
کلمه‌های فارسی غلطاست، مانند: گاهاً، سفارشاً، ناچاراً، دوماً، سوماً، و ...، زباناً، جاناً.


شکل درست این واژه‌ها این است: گاهی یا گهگاه، (به طور) سفارشی، بهناچار، دوم، سوم، و ...، زبانی، جانی.

هماهنگی صفت و موصوف

در زبان عربی صفت با موصوف از جهاتی مطابقت می‌کند؛ مثلاً درشمار یا جنس، مانند: «رجلٌ عالمٌ»، «امراة عالمةٌ»، و «رجالٌ عالمون». اما در زبان فارسی میان صفت و موصوف تطابق وجود ندارد و هیچ علامتی برای تأنیث (مؤنث کردن) وجود ندارد. پس به کار بردن این تعبیرات درست نیست: مرحومه مغفوره (برای زن)، زن شهیده، خانم مدیره، مأمور مربوطه، اقدامات لازمه، خانم رئیسه و غیره. بلکه شکل درست این ترکیب‌ها این چنین است: مرحوم مغفور (برای زن)، زن شهید، خانم مدیر، مأمور مربوط، اقدامات لازم، خانم رئیس و غیره.

تنها ترکیب‌های «مکًهٔ معظمه، مدینهٔ منوّره، مدینهٔ فاضله،و هیئت مدیره» به دلیل کاربد فراوان در زبان فارسی بی‌اشکال است.

کاربرد صفت تفضیلی عربی + تر یا ترین

افعل تفضیل در عربی برابر با صفت تفضیلی در فارسی است. اَفضَل =بهترین. اعلم = داناترین، داناتر. بنابراین در فارسی پیوستن پسوند «تَر» یا «تَرین» به این صفات عربی درست نیست و تکرار مکرر محسوب می‌شود. مثلاً اگر به واژه «اَفضَل» پسوند «تَرین» را اضافه کنیم، معنای آن می‌شود: بهترترین.

فقط به کاربردن کلمهی «اولی‌تر»، به دلیل کاربرد فراوان آن اززمان سعدی تاکنون اشکالی ندارد. هرچند که بهتر است امروزه از چنینکاربردهایی دوری کنیم.

عَلَیه یا برعَلَیه

در زبان عربی ترکیب جار و مجرور «عَلَیه» با معنای «براو، بر آن، بر ضد او، و ضد آن» برابر است. ترکیب «لَه» نیز به معنای «به او، به آن، برای او، برای آن» می‌باشد. به همین خاطر هرگاه در زبان فارسی بگوییم: «من، له یا علیه او شهادت نمی‌دهم» به معنای این است که «من به نفع او یا برضد او شهادت نمی‌دهم». و دیگر نباید پیشوند «بَر» را به «عَلَیه» یا «لَه» اضافه کنیم، چرا که تکراری بی‌مورد می‌شود.

روشن است که در ترکیب‌های «عَلَیه» و «لَه»، ضمیر «ه» به معنای «او»وجود دارد. امّا در زبان فارسی به معنای «به سود» و «به زیان» به کار بردهمی‌شود.

مثنی

ساختن کلمه‌های مثنی در زبان فارسی اشتباه است. مانند دولتین (دودولت)، وزارتین (دو وزارت)، و غیره. بلکه به جای این کلمات باید دو دولت یا دولت‌ها، و دو وزارت یا وزارت‌ها را به کار برد. مثال: «دولتین ایران و روسیه توافق‌نامه‌ای را به امضا رساندند.» که نحوهٔ درست این جمله این است: «دولت‌های (یا دو دولت) ایران و روسیه توافق‌نامه‌ای را به امضا رساندند.»

منابع

فارسی و آیین نگارش (۳و۴)، نظام جدید آموزش متوسطه، دفتر برنامه‌ریزیو تألیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۷۶.

ناتل خانلری، پرویز، دستور زبان فارسی، بنیاد فرهنگ ایران.

صفا، ذبیح اللّه، تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد)، انتشارات فردوس،۱۳۶۷.

تاریخ ادبیات ایران و جهان (۱و۲)، سال دوم و سوم آموزش متوسطه، رشتهٔ علومانسانی، دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳.

و حالا یک نوشته کوتاهی هم درباره نوشتن کلمات پارسی می نویسیم :

یادش به خیر، پیشترها صدا و سیما برنامه ای با نام فارسی را پاسبداریم داشت که به گمانم زیاد هم موفق نبود. بر آن شدم که پاراه ای از واژگان رایج بین خودمان را که می توانیم به آسانی جایگزین کنیم تا زبان پارسی بی آلایش تر، روان تر و زیباتر شود را می آورم:

بهتر است بنویسیم                          ننویسیم

استادان                                       اساتید

درون                                          داخل

بیرون                                         خارج

برون‌سلولی                                   خارج
سلولی


واکنشگاه                                     راکتور

پایان                                          انتها

تیرگی                                         کدورت

زدایش                                        حذف

تنها                                            فقط

گذر                                           عبور

پالایش                                       تصفیه

پس                                           بعد

پیش                                          قبل

پهنا                                           عرض

بلندا                                           طول

ژرفا                                            عمق

بلندی                                         ارتفاع

درازمدت                                      طولانی
مدت


سه‌گوش                                      مثلث

گردی                                         دایره

پیامد                                          اثر

پاسخ                                          جواب

پرسش                                        سوال

زیر،
در                                        تحت


کنار،ا
بغل                                      جنب


قدغن                                         ممنوع

شماری                                        تعدادی

جانوران                                       حیوانات

افزودن                                        اضافه
کردن


نوین، نو،تازه                                جدید

کهن                                           قدیم

سرانجام                                       بالاخره

نیمه‌جهانی،فراملی                         بین المللی

جهان                                         دنیا

بیشتر                                         اغلب

دوباره                                         مجدد

گونه                                           نوع

تلاش،کوشش                               سعی، مساعی

گرما                                           حرارت

کاربرد                                         استفاده

کارکرد                                        عملکرد

گوناگون                                      متعدد

جورواجور                                     مختلف

دامنه،
گستره                                طیف


دستاوردها، یافته‌ها                          نتایج

آغاز                                           شروع

همگانی                                       عمومی

زهر                                            سم

پیدایش                                       بروز

واپسین                                       آخرین

یاخته                                         سلول

 

 

و به عنوان پایان مقاله یک شعر می نویسیم :دی

دست مزن!  چشم ,ببستم دو دست


راه مرو!  چشم  , دو پایم شکست


حرف مزن!    قطع نمودم سخن


نطق مکن!     چشم ببستم دهن


هیچ نفهم!    این سخن عنوان مکن


خواهش  نافهمی  انسان  مکن


لال شوم   کور شوم   کر شوم


لیک محال است که من خر شوم

 

اشرفالدین گیلانی (صور اسرافیل(

 موفق باشید برای همتون آرزوی موفقیت می کنم

 امضا Thief

 
توضیح کوتاهی درباره زبان فاسی و پارسی 1
منـ دیگـر به گذشتهـ نگاهـ نمی‌کنمـ. پشیمانـ نیستمـ. منـ بهـ آیندهـ نگاهـ می‌کنمـ. همهـ چیز بهـ یکدیگر متصـلـ هستند و منـ از آنـ برایـ افشاگریـ استفادهـ میـ کنم، برایـ محافظتـ و اگر لازمـ شد ... برایـ مجازاتـ.

(Aiden Pearce)
پاسخ
 سپاس شده توسط CTG ، ~ CrAzY HuMaN ~ ، Navisa. ، The Ginkel ، esiesi ، ▪неизвестный▪ ، ~~SARA:HIVA~~
آگهی
#2
خیلی توضیح کوتاهی بود :|
خخ.
پاسخ
 سپاس شده توسط Aiden Pearce
#3
اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو​ووووووووووووووووووووووووووووووووه.......کی حوصله داره باو
سپاس -________-
پاسخ
 سپاس شده توسط Aiden Pearce
#4
من خلاصش کردم
توضیح کوتاهی درباره زبان فاسی و پارسی 1
منـ دیگـر به گذشتهـ نگاهـ نمی‌کنمـ. پشیمانـ نیستمـ. منـ بهـ آیندهـ نگاهـ می‌کنمـ. همهـ چیز بهـ یکدیگر متصـلـ هستند و منـ از آنـ برایـ افشاگریـ استفادهـ میـ کنم، برایـ محافظتـ و اگر لازمـ شد ... برایـ مجازاتـ.

(Aiden Pearce)
پاسخ
 سپاس شده توسط CTG
#5
جواب شما ..


[ɴᴏᴛ ʀᴇᴀʟ]
پاسخ
#6
الکی فیلم نیار واسه ما 
این مطلب حقیقته
توضیح کوتاهی درباره زبان فاسی و پارسی 1
منـ دیگـر به گذشتهـ نگاهـ نمی‌کنمـ. پشیمانـ نیستمـ. منـ بهـ آیندهـ نگاهـ می‌کنمـ. همهـ چیز بهـ یکدیگر متصـلـ هستند و منـ از آنـ برایـ افشاگریـ استفادهـ میـ کنم، برایـ محافظتـ و اگر لازمـ شد ... برایـ مجازاتـ.

(Aiden Pearce)
پاسخ
آگهی
#7
(21-08-2014، 14:10)Thief نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
الکی فیلم نیار واسه ما 
این مطلب حقیقته

ببین عزیزم..

شما هر فکری میخوای بکن ..

1- اگه خیلی باسوادی .. ی دور فیلم رو نگاه کن .. ببین با زبون طنز چ چیزایی رو ب آدم میگه

2- اگه ب اصطلاح پارس بودن مثه شماست .. که .. (:

3- اینا ملی گرایی نیست .. تفرقه افکنیه ..

ب هر حال..

کو گوش شنوا..

و من الله التوفیق(:

[ɴᴏᴛ ʀᴇᴀʟ]
پاسخ
#8
به کار می بریم ازشون یه سوال بخام بگم من تنهام بای بگم من فقط م؟؟
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
توضیح کوتاهی درباره زبان فاسی و پارسی 1
پاسخ
#9
نقل قول: استادان اساتید
"ان" علامت جمع عربیه ..

[ɴᴏᴛ ʀᴇᴀʟ]
پاسخ
#10
به نظرم لازم نیست که علامت های عربی رو به ما یاد بدی Dodgy
توضیح کوتاهی درباره زبان فاسی و پارسی 1
منـ دیگـر به گذشتهـ نگاهـ نمی‌کنمـ. پشیمانـ نیستمـ. منـ بهـ آیندهـ نگاهـ می‌کنمـ. همهـ چیز بهـ یکدیگر متصـلـ هستند و منـ از آنـ برایـ افشاگریـ استفادهـ میـ کنم، برایـ محافظتـ و اگر لازمـ شد ... برایـ مجازاتـ.

(Aiden Pearce)
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان