امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زیبایی در حد کمال / پروانه زینلی

#1
به زشتی من نه اقرارم
 
که زشتی نیست در کارم
 
********
 
مرا زیبای زیبا آفریدند
 
مرا همرنگ گل ها آفریدند
 
مرا از باغ دل ها زین میانه
 
ز عشقی بی محابا آفریدند
 
مرا اقبال و طالع هست با من
 
چه زیبا طالعم را آفریدند
 
مرا شمس و قمر هر دم به غبطه
 
که من را اینچنین ها آفریدند
 
به سان نرگسی زیبا و خوش بو
 
در این دنیای بی بو آفریدند
 
مرا اندر میان باغ هستی
 
چو یک گل ، خوش بر و رو آفریدند
 
مرا در این میانه نیست کاری
 
به خرزهره که بد بو آفریدند
 
مرا هم سان یک کبک خرامان
 
چه پرمعنا ، چه نیکو آفریدند
 
مرا با قامتی رعنا در این ملک
 
به سروی در بلندا آفریدند
 
مرا با صد کرشمه ، طره و ناز
 
به تحسین مرحباها آفریدند
 
مرا بر یک سریر و جام بر دست
 
و مست و باده بر دست آفریدند
 
مرا با جامه ای از جنس سندس
 
هم استبرق به اندام آفریدند
 
مرا با توتیا با چشم شهلا
 
و هم مژگان زیبا آفریدند
 
مرا با زلف ابریشم گنانه
 
به روی شانه تا پا آفریدند
 
مرا با ابروانی وصل بر هم
 
به سان طاق کسری آفریدند
 
مرا با غنچه ای بر روی سیما
 
به رنگ رز عشاق آفریدند
 
مرا با خال زیبا همدم لب
 
مرا همچون فریبا آفریدند
 
مرا با اینهمه الفاظ نیکو
 
چه نیکو این زبان را آفریدند
 
الهی ! شکر نعمت گویم اینک
 
که نعمت را چه برجا آفریدند
 
********
 
ولی شاید نثارم نیست اینها
 
صفاتی که بیان کردم در اینجا
 
ندا آمد ، که زادیمت همین گون
 
ندانستی تو قدر نعمتت را
 
ستاندی یک به یک با صد بهانه
 
نگفتی کردگارم غمگنانه
 
********
 
ز ذات اقدس آمد این ندا ، هی
 
********
 
مرا هر که بزادم اینچنین بود
 
ولی در عاقبت ، سیما ، نه این بود
 
به اعمالی که کردند زین میانه
 
زدودند آنچه را چون انگبین بود
 
همینک گویمت در انتها من
 
که نیکو سیرتانند جاودانه . . .
 
 
شاعر : ( پروانه زینلی )
 
 سپاس شده توسط ຖēŞค๑໓
آگهی
#2
بر بالش سکوت
 
سر خواهم نهاد
 
و در قعر اندیشه
 
غوطه زنان
 
امال خود را
 
به بحر خواهم سپرد
 
بلکه سمفونی تلاطم
 
بدرقه سازد
 
واژگان در بند را
 
و در طلوعی دیگر
 
به نظاره خواهم نشست
 
افولی قبل از طلوع خویشتن را . . .
 
 
شاعر : ( پروانه زینلی )
 سپاس شده توسط ຖēŞค๑໓
#3
پروانگی پروانه
 
***
 
پروانه های شعر من
 
با خاطرت پر می زنند
 
شاید که دریابی مرا
 
با خاطری دور از سخن
 
بر پیله های ذهن من
 
بنگر که فردایی دگر
 
آید برون از پیله ها
 
شاید به انحائی دگر
 
حالا که مطلب خواندنیست
 
دریاب این شعر مرا
 
فردا نشاید اینچنین
 
بیرون تراود ذهن من
 
بر بستر رنگین دل
 
فرشی به پهنایی درآر
 
وانگه نشین بر روی آن
 
بر روی رؤیاهای من
 
در لحظه دریاب این سخن
 
محبوب خوب قلب من
 
تا پر کشد با یاد تو
 
پروانه با پرواز من . . .
 
 
شاعر : ( پروانه زینلی )
 
 سپاس شده توسط mahru
#4
پروانه زینلی
در جاده های پر فراز و نشیب عمر
با سرعت غیر مجاز راندم
به دست اندازها که رسیدم
فراموش کردم دنده را عوض کنم
هم اتومبیل از بین رفت هم . . .
 سپاس شده توسط mahru ، ຖēŞค๑໓
#5
عالیHeart
             تو نباید کسیو مجبور کنی که بخوادت 
                  اونا خودشون باید تورو بخوان :> 


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان