امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

همسایه ی من

#37
فصل نهم :
صبح روز بعدي كه مجد از اصفهان اومد بر خلاف يه هفته ي اخيرش سر حال و قبراق راس 6 از خواب پاشدم و صبحونه رو
خوردم رفتم سر وقت كمدم ..
يه بارونيه كرم يكم براق داشتم با يه شلوار كرم تنم كردم و يه شال قهوه اي سير انداختم سرم تيپمو با يه كفش چرم كرم و
قهوه اي و يه كيف كرم تكميل كردم ...
آرايش ملايمي كردم و به جاي رژ فقط يه برق لب زدم و تو آينه يكم ژست گرفتم و سر حال زدم بيرون داشتم در آپارتمان رو
قفل ميكردم كه مجدم اومد بيرون و يه نگاه به سر تاپام انداخت و طبق معمول بي سلام گفت :
-آخه توي سياه سوخترو چه به كرم پوشيدن!!!
اول صبحي بايد كرمرو بريزه .. در جوابش گفتم :
-شما بتون ياد ندادن اول سلام كنين ؟؟؟؟
با لحن شوخ و در عين حال پررو گفت :
-نه!! تازه مثل تو كه بهت ياد ندادن به بزرگتر سلام كني ...
7 سالي از من بزرگتر بود ...من تاحالا بهش سلام نكرده بودم!!!!! - همچين بيراهم نميگفت مجد حداقل 6
به روم نيووردم كه گفت :
-من امروز ماشين ندارم با تو ميام!!
اخم كردم و گفتم :
-يعني چي ؟؟؟ با من ميخواين راه بيفتين ؟؟؟
-خنديد گفت :
- - نيست كه توام بدت مياد؟
عصبي گفتم :
-آره بدم مياد!!
انگار از عصباني شدن من لذت ميبرد گفت :
-خدا از ته دلت بشنوه بعدم ... بهتر با رئيس بعد از اينت بهتر صحبت كني ...
يهو متعجب نگاش كردم كه گفت :
-يه ماه امتحانيت تموم شد ..
بعدم ابروهاشو داد بالا و خنديد ..
در حالي كه خوشحال بودم استخدامم ولي با پررويي گفتم :
-اون كه مسلم بود !!!!كي بهتر از من ..
يهو از منفجز شد از خنده و گفت :
-يعني كم نياري يه وقتا ....
بعدم گفت :
-بدو ديرمون شد ..
دوست داشتم باهاش باشم واسه ي همين ديگه حرفي نزدم و راه افتاديم .. اولين باري بود كنارش راه ميرفتم ..شونه به شونه ..
بوي ادكلنش ديوونم ميكرد ..قدم خيلي براش كوتاه بود .. تا وسط بازوش بودم تقريبا .. وقتي رسيديم دم خيابون ..بدون توجه به
من كه داشتم ميگفت اتوبوس اونوره به اولين ماشين گفت دربست و در رو واسم باز كرد ..
سوار شدم اونم كنارم نشست ... تاسوار شديم و ماشين حرت كرد با اعتراض گفتم :
-منو مسخره كردين ميگين با هم بريم بعد دربست ميگيرين ؟
مهربون نگام كرد و گفت :
-آخه من دلم مياد خانوم موشرو با اتوبوس ببرم ؟؟؟؟
-زير نگاش تاب نيووردم و رومو كردم اونور...
- اونم ديگه حرف نزد و لي گه گاه سنگيني نگاشو احساس ميكردم .. نرسيده به شركت به راننده گفت كه نگه داره و زير
گوشم گفت :
- - شركت ميبينمت كيانا
بعدم پياده شد و پول رو حساب كرد و به راننده گفت :
-خانو م رو تا مسيري كه ميرن برسون .
بعدم سرشو به معني خداحفظي خم كرد و دستاشو كرد تو جيبش تا ماشين را افتاد ...
نميدونم چه حسي داشتم .. خيلي خوب بلد بود با يه دختر جوون رفتار كنه و توقع هايي كه اون از يه مرد داررو برآورده كنه ...
توي همين افكار بودم كه رسيدم و تمام مدت اينكه برسم به اتاقم تو فكر مجد بودم با ديدن و آتوسا و سحر و سوغاتيايي كه
واسه ي منو فاطمه از اصفهان خريده بودن تا حدودي از فكرش در اومدم بعد از تشكر و روبوسي فاطمه رو كرد به آتوسا و گفت :
-خوب بگو ببينم اين پروژه چجوري با كيا همكاري دارين ؟؟
- وا.. از قرار معلوم با شركت ايران پايا همكاريم يعني سرمايه گذار اونان اتفاقا رئيس شركتم با دخترش و چند تا از مهندسا
بودن ..
سحر ميون حرقش پريد و گفت :
-بساطي داشتيم با اين دختره رئيس!!! همش به مجد آويزون بود ..
آتوسا ادامه داد :
- اه اه عينه سريش اصلا من مونده بودم ...تمام مدت تو ماشين مجد بود با اون ميرفت و با اون ميمومد ...البته عملا خودشو
تحميل كرده بود ...
با شنيدن اين حرفا نميدونم چرا نفسم به شماره افتاد پيش خودم گفتم.. كيانا آروم باش .. كيانا اين بچه بازيا چيه اصلا زندگي اون
به تو چه ...
سحر با ناراحتي گفت :
- همه چيزش خوب بودا ولي اين دختره گند زد به همه چي ... تازه دو شبم رفت تو اتاق مجد ..
آتوسام حرف سحر رو تاييد كرد ..
با شنيدن اين حرف يه بغضي چنگ زد به گلوم ...اين فكر كه من فقط يه بازيچه ام براي مجد عينه خوره به جونم افتاده بود ... من
احمق چه زود درگير احساسات شدم ..
با شنيدن صداي فاطمه به خودم اومدم :
- پس سوژه اي بوده !! حالا دختر چه ريختي بود به مجد ميومد ؟
آتوسا با اكراه گفت :
- نامردي بگيم زشته ... يه جورايي .. خيليم خوب بود ... چشماي سبز وحشي ابروهاي كموني قهوه اي روشن و لباو دماغشم كه
نگو قدشم بلند بود ولي اخلاق نداشت ... واسه ي مجد خودشو لوس ميكرد با ما يه جور حرف ميزد كه انگار نديمه هاشيم ..
اونجور كه فهميديم دورگم بود مادرش گويا آلمانيه .. البته اين بچه بوده از پدرش جدا شده .. پدرم واسه مجد و ما كه به عنوان
تيمش بوديم سنگ تموم گذاشت در صورتي كه سه تا تيم ديگم براي قسمت هاي ديگه پروژه بودن .....توي تيم ها فقط ما و آقاي
حجت و رامش دخترش هتل عباسي بوديم بقيه تيم ها هتل هاي ديگه بودن ...
فاطمه گفت :
- اي شيطونا ديدم آب زير پوستتون رفته ها !! نگو هتل عباسي بودين ... آتوسا و سحر خنديدن .. فقط اين وسط من بودم كه
ساكت بودم يه جورايي زبونم قفل شده بود .. آتوسا داشت ميخنديد كه نگاش افتاد به من و گفت :
- كيانا جون حالت خوبه ...
- چي؟؟ .. آره آره خوبم .. فكر كنم قندم افتاده ..صبح دير پاشدم بدو اومدم چيزي نخوردم ..
باورم نميشد چه راحت دروغ ميبافتم .. فاطمه گفت :
- اي بابا بيا بيا يكم ازين گزهاي اصفهان بخور حالت جابياد ..
گز رو از دستش گرفتم واسه ي اينكه ضايع نشه بزور قورتش دادم البته بدم نشد چون باهاش لااقل بغضم رو فرو دادم ...
در آتش رهایم ، خدا شاهد است !
به غم مبتلایم ، خدا شاهد است !
شب است و دل و بیکسی ، وای من !
به درد آشنایم ، خدا شاهد است
پاسخ
 سپاس شده توسط any body ، Shiva 622


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
همسایه ی من - ghazal.k - 02-09-2012، 8:51
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 02-09-2012، 10:42
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 03-09-2012، 16:57
RE: همسایه ی من - marry - 03-09-2012، 19:55
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 05-09-2012، 8:49
RE: همسایه ی من - sir love - 05-09-2012، 10:05
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 05-09-2012، 10:16
RE: همسایه ی من - 12367 - 05-09-2012، 10:14
RE: همسایه ی من - gomnam - 05-09-2012، 14:41
RE: همسایه ی من - αℓι - 05-09-2012، 14:44
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 05-09-2012، 14:58
RE: همسایه ی من - fat.k - 05-09-2012، 14:55
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 08-09-2012، 10:49
RE: همسایه ی من - yasamin_mr - 10-09-2012، 2:26
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 10-09-2012، 18:59
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 11-09-2012، 15:33
RE: همسایه ی من - *Nafas* - 11-09-2012، 18:38
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 11-09-2012، 20:57
RE: همسایه ی من - yasamin_mr - 12-09-2012، 0:36
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 13-09-2012، 10:21
RE: همسایه ی من - غروب - 13-09-2012، 10:53
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 13-09-2012، 10:54
RE: همسایه ی من - yasamin_mr - 13-09-2012، 11:34
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 14-09-2012، 10:02
RE: همسایه ی من - any body - 13-09-2012، 14:24
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 14-09-2012، 13:29
RE: همسایه ی من - orkideh - 14-09-2012، 20:54
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 14-09-2012، 21:16
RE: همسایه ی من - yasamin_mr - 14-09-2012، 22:28
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 15-09-2012، 8:45
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 16-09-2012، 1:15
RE: همسایه ی من - *Nafas* - 16-09-2012، 8:03
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 16-09-2012، 10:36
RE: همسایه ی من - KOH - 16-09-2012، 18:41
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 16-09-2012، 19:43
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 16-09-2012، 21:34
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 16-09-2012، 22:24
RE: همسایه ی من - fat.k - 16-09-2012، 22:27
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 16-09-2012، 23:20
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 17-09-2012، 7:36
RE: همسایه ی من - KOH - 17-09-2012، 9:29
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 17-09-2012، 10:04
RE: همسایه ی من - KOH - 17-09-2012، 16:56
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 17-09-2012، 20:27
RE: همسایه ی من - The Ginkel - 17-09-2012، 17:31
RE: همسایه ی من - Amir BF - 17-09-2012، 21:30
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 18-09-2012، 0:19
RE: همسایه ی من - yasamin_mr - 18-09-2012، 0:49
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 18-09-2012، 10:17
RE: همسایه ی من - yasamin_mr - 18-09-2012، 15:06
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 18-09-2012، 15:25
RE: همسایه ی من - KOH - 18-09-2012، 19:16
RE: همسایه ی من - any body - 18-09-2012، 22:53
RE: همسایه ی من - هانیه2 - 18-09-2012، 23:16
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 18-09-2012، 23:47
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 19-09-2012، 20:56
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 19-09-2012، 21:01
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 19-09-2012، 22:51
RE: همسایه ی من - emo kiss - 20-09-2012، 9:30
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 22-09-2012، 23:02
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 24-09-2012، 18:46
RE: همسایه ی من - هانیه2 - 24-09-2012، 20:46
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 24-09-2012، 22:23
RE: همسایه ی من - LIGHT - 25-09-2012، 19:20
RE: همسایه ی من - هانیه2 - 25-09-2012، 21:53
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 27-09-2012، 10:45
RE: همسایه ی من - niloofar kh - 27-09-2012، 12:13
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 28-09-2012، 14:01
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 29-09-2012، 21:19
RE: همسایه ی من - Amir BF - 29-09-2012، 21:41
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 29-09-2012، 22:19
RE: همسایه ی من - orkideh - 30-09-2012، 13:26
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 30-09-2012، 14:19
RE: همسایه ی من - غروب - 02-10-2012، 12:29
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 02-10-2012، 23:01
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 03-10-2012، 22:03
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 04-10-2012، 8:36
RE: همسایه ی من - هانیه2 - 05-10-2012، 16:17
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 05-10-2012، 16:39
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 06-10-2012، 15:08
RE: همسایه ی من - Vampire 1 - 08-10-2012، 23:43
RE: همسایه ی من - هانیه2 - 15-10-2012، 16:44
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 15-10-2012، 17:22
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 15-10-2012، 21:59
RE: همسایه ی من - MissLone - 22-10-2012، 15:34
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 24-10-2012، 15:48
RE: همسایه ی من - LOVE KING - 15-02-2013، 14:19


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان