امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

همسایه ی من

#49
نميتونستم بگم ... دوزاريش اصلا كج نبود .. بلافاضله گفت :
- نميتونستم با اون لباس ببرمت بيرون سرد بود ..
عصبي با چشم تبدار نگاش مردم ..
- ميتونستيد پالتومو تنم كنين ميتونستين پتو دورم بپيچيد ..
- تو پيرهن تنت بود هرچي ميكشيدم روت باز پاهات لخت بود ..
بي راه نميگفت ولي خوب .. اه لعنتي.. انگار فهميد كلافم گفت :
- من اونقدر استرس داشتم ... كيانا باور كن قصدي نداشتم تنها فكري بود كه به ذهنم رسيد نميتونستم ريسك كنم باد بخوري
حالت بد تر شه ...
بغض كردم ولي رومو كردم اونور و گفتم :
- ميشه يادتون بره ؟؟
شيطون خنديد و گفت :
- راستشو بگم ....اون همه ظرافت رو ؟ نه نميشه ازم نخواه!!!
هيچي نگفتم كه ادامه داد :
- بهت گفتم تو بازي با يه مرد .. بايد پيه همه چيو به تنت بمالي ...
لعنت بهت .. توي مريضيمم منو ول نميكرد ...از جام پاشدم كه گفت :
- كم آوردي ؟
-نه فقط كلمه اي كه لايقش باشين رو پيدا نميكنم ..
خنديد و گفت :
- ازين حرفا بگذريم اين چند وقت كه مريضي بي خيال بازي ميشم تا خوب شي بازي با موش مريض مزه اي نداره .. بعدم
مهربون نگام كرد و گفت :
شب طرفای 8-9 بايد ببرمت يكي ديگه از آمپولات رو بزني ...الانم ساعت 4 تا ناهار كه چه عرض كنم عصرونه رو آماده
كنم برو بالا بخواب..
با شك گفتم :
- شما ميمونيد همين جا ؟
اخم كرد و گفت :
- ببين كيانا يه بار بهت گفتم دله نيستم!!!! پس راحت برو بخواب...
رفتم بالا و در اتاقمو بستم و دراز كشيدم .. يهو ياد لباس و وقاحت اين بشر افتادم پريدم در رو قفل كردم ...
ساعت حول و حوش 6 بود با صداي مجد كه از پشت در صدام ميكرد از خواب پريدم موهام پريشون دورم ريخته بود گونه هام
گل انداخته بود فكر كنم بازم تبم رفته بود بالا, قفل رو بعدم در رو بازكردم ... مجد كلافه نگام كرد و عصبي گفت :
- چرا دررو قفل كردي ؟؟ ميدوني چقدر صدات كردم ..
- با چشماي تب دارم نگاش كردم و گفتم :
- دوباره تب دارم ...
- معلومه از گونه هات .. بعدم رفت مانتو روسريمو آورد و داد دستم و گفت :
- بپوش بريم درمونگاه نگرانتم ..
بعدم دوباره شيطون شد و گفت :
- ميتوني راه بياي ؟؟ يا دوست داري ...
چپ چپ نگاش كردم كه زير گوشم گفت :
- كيانا .. اينجوري نگام نكن ..دله ميشما!!!!
سرمو انداختم پايين و زير لب گفتم :
- بر مردم آزار لعنت ..
بلند خنديد و رفت ماشين رو از پاركينگ درآورد وبعد از اينكه سوار شديم به سمت درمونگاه راه افتاد توي راه سرمو تكيه دادم
به پشتي ماشين و سكوت كردم حال خوبي نداشتم خوشبختانه مجدم عقلش رسيد و حرفي نزد موقعي كه رسيديم مهربون دست
كشيد رو لپم كه آروم دستشو كنار زدم بعدم با خنده گفت :
- اگه از آمپول ميترسي ميخواي منم باهات بيام دستتو بگيرم بهت روحيه بدم؟
يه نگاه بهش انداختم بعدم گفتم :
- مجد؟؟؟؟
- جااانم ؟؟
- ببند!!!!!!
غش غش خنديد و گفت :
- بپر پايين شيطون بپر ...
موقع ورود به درمونگاه آروم زير گوشم گفت :
- خوب جولوناتو بده خوب شي ديگه از اين شروين مهربون خبري نيست.. چون من از باخت متنفرم!!!!
حرفي نزدم ولي پيش خودم گفتم ميشناسمت چه اعجوبه اي هستي !!!!!!
لعنتي پرستاره چه آمپولي زد...نميتونستم درست راه برم ولي از ترس اينكه مجد دستك دنبك كنه و دري وري بگه سعي كردم
عادي راه برم .. وقتي از اتاق اومدم بيرون اومد سمتم و گفت :
- ادبت كرد خانوم پرستار؟
خيلي جدي گفتم :
- شما حرف نزني كسي نميگه لاليا...!!!!
خنديد ولي ديگه چيزي نگفت تا رسيديم خونه ... نزديكا 7.5 بود ... موقعي كه رسيديم دم در آروم گفت :
- كيانا ؟
- - بله
- بهتري؟
- آره ..
دستشو گذاشت رو پيشونيم ...
- تب نداري جوجو..
سرمو تكون دادم با كليد خودش در رو باز كرد منتظر شدم بياد تو كه گفت :
- واست سوپ پختم .. دستپختم خوب نيست ولي از هيچي بهتره.. بخور كاري داشتيم زنگ بزن من بيدارم ..
پيش خودم گفتم ... خدارو شكر باز شعورش ميرسه شبو اينجا اطراق نكنه ..
بعد از تشكر در رو بستم ومانتومو در آوردمو انداختم همونجا رو كاناپه و رفتم آشپزخونه خيلي گرسنه بودم واسه ي همين يه
كاسه از سوپش ريختم و وجداني مزش عالي بود .. وقتي خوردم يكم جون گرفتم و بعد ازينكه ظرفمو شستم رفتم سمت اتاق
خواب بهترين كار اين بود استراحت كنم .. تا اومدم بخوابم تلفن زنگ خورد برداشتم مجد گفت :
- چطوري؟
- خوبم ..
- ببين توي كيسه ي دواهات آموكسي سيلينه 8 ساعت يه باره اونجوري كه خودت ساعتاشو راحتي بخور ... شام خوردي؟ خوب
بود؟
- ممنون .. سير شدم!!!
خنديد و گفت :
- يعني خوب نبود ..
- به پاي دستپخت مامانم نميرسيد ..
- اونكه صد البته ..كيانا؟
- بله ؟
- حالت بد شد زنگ بزنيا !! باشه؟
- باشه ممنون ..
- آفرين جوجو .. يه چيز ديگه تا موقعيم كه خوب نشدي نيا شركت...
بد جنس شدم و گفتم :
- ميترسين رامش جووون بگيره ازم؟؟؟
بلند خنديد و گفت :
- مثل اينكه خوب شدي باز شروع كردي!!!بعدم ادامه داد :
- آره آخه اگه مريض شه نميتونه خوب به من برسه ...
سكوت منو اينور خط كه ديد آروم گفت :
- كيانا!!! بذار تا زماني كه خوب نشدي توي صلح باشيم ..
- باشه!!!! بعدم با خنده گفتم:
- پس مراتب ارادت بنده رو به رامش جان برسونيد!!!
خنديد و گفت :
- بله چشم!!! شب عالي خوش..
- شب بخير
گوشي رو گذاشتم نميدونم چه حكمتي بود تا بهم توجه نميكرد واسش بال بال ميزدم و تا توجه ميكرد بي تفاوت ... بي جنبه
بودما!!!
ساعت 10 قرصمو خوردم تا بشه 10 شب 6 صبح و 2 بعد از ظهر... بعد از خوردن قرص خوابيدم ..
صبح با زنگ گوشيم از خواب پريدم ...فاطمه بود يكم حال و احوال كرد و عين مادرا دستور چند مدل سوپ و آش مخلوط آبميوه
كه تقريبا هيچكدومش يادم نموند و داد و بعدم شروع كرد اخبار شركت و اينكه مهندسا از دست رامش و تيمش چه خون به
جگري شدن و چي ميكشن تعريف كرد و اينكه ديروز در غياب مجد رامش نزديك بوده تو كار بايگاني و كارگزينيم دخالت
كنه... اين وسط فضوليم گل كرده بود كه ببينم مجد علت غيبتش رو تو شركت چي گفته واسه ي همين از فاطمه پرسيدم كه گفت:
در آتش رهایم ، خدا شاهد است !
به غم مبتلایم ، خدا شاهد است !
شب است و دل و بیکسی ، وای من !
به درد آشنایم ، خدا شاهد است
پاسخ
 سپاس شده توسط any body ، Shiva 622


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
همسایه ی من - ghazal.k - 02-09-2012، 8:51
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 02-09-2012، 10:42
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 03-09-2012، 16:57
RE: همسایه ی من - marry - 03-09-2012، 19:55
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 05-09-2012، 8:49
RE: همسایه ی من - sir love - 05-09-2012، 10:05
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 05-09-2012، 10:16
RE: همسایه ی من - 12367 - 05-09-2012، 10:14
RE: همسایه ی من - gomnam - 05-09-2012، 14:41
RE: همسایه ی من - αℓι - 05-09-2012، 14:44
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 05-09-2012، 14:58
RE: همسایه ی من - fat.k - 05-09-2012، 14:55
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 08-09-2012، 10:49
RE: همسایه ی من - yasamin_mr - 10-09-2012، 2:26
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 10-09-2012، 18:59
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 11-09-2012، 15:33
RE: همسایه ی من - *Nafas* - 11-09-2012، 18:38
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 11-09-2012، 20:57
RE: همسایه ی من - yasamin_mr - 12-09-2012، 0:36
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 13-09-2012، 10:21
RE: همسایه ی من - غروب - 13-09-2012، 10:53
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 13-09-2012، 10:54
RE: همسایه ی من - yasamin_mr - 13-09-2012، 11:34
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 14-09-2012، 10:02
RE: همسایه ی من - any body - 13-09-2012، 14:24
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 14-09-2012، 13:29
RE: همسایه ی من - orkideh - 14-09-2012، 20:54
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 14-09-2012، 21:16
RE: همسایه ی من - yasamin_mr - 14-09-2012، 22:28
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 15-09-2012، 8:45
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 16-09-2012، 1:15
RE: همسایه ی من - *Nafas* - 16-09-2012، 8:03
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 16-09-2012، 10:36
RE: همسایه ی من - KOH - 16-09-2012، 18:41
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 16-09-2012، 19:43
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 16-09-2012، 21:34
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 16-09-2012، 22:24
RE: همسایه ی من - fat.k - 16-09-2012، 22:27
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 16-09-2012، 23:20
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 17-09-2012، 7:36
RE: همسایه ی من - KOH - 17-09-2012، 9:29
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 17-09-2012، 10:04
RE: همسایه ی من - KOH - 17-09-2012، 16:56
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 17-09-2012، 20:27
RE: همسایه ی من - The Ginkel - 17-09-2012، 17:31
RE: همسایه ی من - Amir BF - 17-09-2012، 21:30
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 18-09-2012، 0:19
RE: همسایه ی من - yasamin_mr - 18-09-2012، 0:49
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 18-09-2012، 10:17
RE: همسایه ی من - yasamin_mr - 18-09-2012، 15:06
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 18-09-2012، 15:25
RE: همسایه ی من - KOH - 18-09-2012، 19:16
RE: همسایه ی من - any body - 18-09-2012، 22:53
RE: همسایه ی من - هانیه2 - 18-09-2012، 23:16
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 18-09-2012، 23:47
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 19-09-2012، 20:56
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 19-09-2012، 21:01
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 19-09-2012، 22:51
RE: همسایه ی من - emo kiss - 20-09-2012، 9:30
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 22-09-2012، 23:02
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 24-09-2012، 18:46
RE: همسایه ی من - هانیه2 - 24-09-2012، 20:46
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 24-09-2012، 22:23
RE: همسایه ی من - LIGHT - 25-09-2012، 19:20
RE: همسایه ی من - هانیه2 - 25-09-2012، 21:53
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 27-09-2012، 10:45
RE: همسایه ی من - niloofar kh - 27-09-2012، 12:13
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 28-09-2012، 14:01
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 29-09-2012، 21:19
RE: همسایه ی من - Amir BF - 29-09-2012، 21:41
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 29-09-2012، 22:19
RE: همسایه ی من - orkideh - 30-09-2012، 13:26
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 30-09-2012، 14:19
RE: همسایه ی من - غروب - 02-10-2012، 12:29
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 02-10-2012، 23:01
RE: همسایه ی من - Shiva 622 - 03-10-2012، 22:03
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 04-10-2012، 8:36
RE: همسایه ی من - هانیه2 - 05-10-2012، 16:17
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 05-10-2012، 16:39
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 06-10-2012، 15:08
RE: همسایه ی من - Vampire 1 - 08-10-2012، 23:43
RE: همسایه ی من - هانیه2 - 15-10-2012، 16:44
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 15-10-2012، 17:22
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 15-10-2012، 21:59
RE: همسایه ی من - MissLone - 22-10-2012، 15:34
RE: همسایه ی من - ghazal.k - 24-10-2012، 15:48
RE: همسایه ی من - LOVE KING - 15-02-2013، 14:19


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان