امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سوي خود خوان يک رهم تا تحفه جان آرم تو را (هاتف)

#1
سوي خود خوان يک رهم تا تحفه جان آرم تو را (هاتف) 1


سوي خود خوان يک رهم تا تحفه جان آرم تو را
جان نثار افشان خاک آستان آرم تو را
از کدامين باغي اي مرغ سحر با من بگوي
تا پيام طاير هم آشيان آرم تو را
من خموشم حال من مي‌پرسي اي همدم که باز
نالم و از ناله‌ي خود در فغان آرم تو را
شکوه از پيري کني زاهد بيا همراه من
تا به ميخانه برم پير و جوان آرم تو را
ناله بي‌تاثير و افغان بي‌اثر چون زين دو من
بر سر مهر اي مه نامهربان آرم تو را
گر نيارم بر زبان از غير حرفي چون کنم
تا به حرف اي دلبر نامهربان آرم تو را
در بهار از من مرنج اي باغبان گاهي اگر
ياد از بي برگي فصل خزان آرم تو را
خامشي از قصه‌ي عشق بتان هاتف چرا
باز خواهم بر سر اين داستان آرم تو را
پاسخ
آگهی
#2
HuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuh:297:
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation ●•[هفت خوان رُستم ]•●
  مپرس ای گل ز من (احمد هاتف)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان