امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تعریف سفر

#1
تعریف سفر 1



سفر، آزموده کند مرد را/ هم از دل براند غم و درد را،

ز گیتی بد و نیک بنمایدش/ وز آن گنج دانش بیفزایدش


تعریف سفر

فرهنگ نامه‏ها از«سفر» تعریف‏هاى مشابهى ارائه داده‏اند. در فرهنگ معین آمده است: سفر، در لغت به معناى بیرون آمدن از شهر خود و به محل دیگر رفتن است، نیز به معناى قطع مسافت و راهى كه از مكانى به مكان دور طى مى‏كند، آمده است. فرهنگ‏هاى عربى سفر را "كشف حجاب و كنار زدن پرده" معنا كرده‏اند، حجاب‏هایى كه معمولاَ از جنس اعیان و اشیاى خارجى است. راغب اصفهانى مى ‏نویسد: «سفر العمامة عن الرأس، و الخمار عن الوجه» یعنى عمامه را از سر، و نقاب را از صورت، كنار زد.



البته "سِفر" (به كسر سین) به معناى كتاب آمده كه جمع آن اسفار است. از تعریف ‏هاى لغوى و فرهنگ نامه‏اى كه بگذریم، آنچه ما را به مقصود نزدیك ‏تر مى‏كند، ماهیت سفر در منظر عالمان اخلاق و تربیت است. مرحوم فیض كاشانى كه از بزرگترین دانشمندان شیعى و آگاهان‏علم اخلاق است در اثر مهم خود المحجة البیضاء، سفر را اینگونه مى ‏ستاید:



از رهگذر سفر، آدمى از آنچه مى‏هراسد، رهایى مى‏یابد و به آنچه میل دارد، نایل مى‏شود.



این ویژگى براى مسافرت، نكته مهمى است كه مرحوم فیض كاشانى بدان اشاره مى ‏كند. بر این اساس، سفر بازگیرنده و باز دهنده است:


هراس و اضطراب را از مسافر باز مى‏ستاند و جاى آن، محبوب و مطلوب‏هاى وى را مى‏نشاند. سفر به انسان مى‏آموزد كه چگونه از امور ناهنجار و ناخوشایند بپرهیزد و آنچه را كه مایه كمال و خرسندى است، جایگزین كند.



منابع:

- کتاب آیین سفر، نویسنده: سید اصغر ناظم‏زاده قمى
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان