بازی آنلاین
آپلود عکس
13-09-2012، 14:26
من زن هستم...
من زن هستم همان که بی رنگترین دکمه های تن عریانم را بر طلایی ترین ستاره هالیوودی ام می گشایم و در انحصار نفس های دوست پسران رنگ به رنگم و date های مداومم ..زندگی را بازیچه لذات مصنوع مردساز می کنم..
من زن هستم..همان که جانم را از اسارت مردانه حریص زندگی دیروزم رهانیدم و مهرم را بخشیدم..سکه های طلایی رنگ را که پیش شرط وجودش 3 بار بله بود را ......همه را به آرامش نداشته و داشته عمرم بخشیدم..
من زن هستم...همانی که چند سالی بیوه گشته و بی شوهر..کار می کنم..دستم تا جایی به دهانم می رسد..اما ناخن هایم بر نای زخمی و نفس بریده ام چنگ می زند از تیر نگاه مردمان...
من زن هستم..همان که در مرزی ترین نقطه کردستان..مرز بین کشورم و کشوری دیگر که زنانشان آوازه خوانند..همان..آری ..من همانی هستم که از ساده ترین عادات ماهیانه زندگی ام تا نوجوانی بی خبرم...تا نوجوانی که چند سالی از بلوغ زنانه ام گذشته....پسران جوان منطقه کوهستانی ما پی دختران شهری روانه شهر گشته اند.. بی هیچ قول و قرار بازگشتی...
و من ناخواسته یا شاید هم خودخواسته از جبر زمانه نصیب پیزمردهای منقل به دست آبادی گشته ام و بلوغ چندباره ام ام را می فهمم..در عطر تریاک دهان پیرمرد..در خس خس های مردک پیر وقتی از شادابی تن من لذت می برد ..می فهمم زجر زنانگی را...
من زن هستم..تحصیلکرده...روشنفکر..خ� �نه مجردی تازه ام را اجاره کرده ام..با بدبختی..صورتم را سیلی زدم..جای انگشتان من اما پاک گشته از تصویر چهره ام در آینه...برادر هم دارم..برادران..برادران خونی..
پدرم مرده..مادرم نیز..من کار می کنم..در س می خوانم.. و هیچ گاه نگاه خواستنی را پاسخ نداده ام تا به مردمم خدمت کنم ..من نان آور روزگار خویشم..ارث پدر را می خواهم..حقم را..که اگر نباشد..خانه مجردی تازه ام از هم می پاشد و من همان زن تحصیلکرده روشنفکر باید در گرمخانه های کمیاب شهرداری پایتخت سکنی گزینم..
چه خوب..صلح در تقسیم ارث..این حق من بود..اما برادران خونی حقم را آتش زدند..و باز هم من به اندازه نصف یک مرد اسیر مادیات گشتم و نا امید تر از مادرم که حتی نصف من نیز از پدر سهم نداشت...
من زن هستم..دختری دانشجو..خوش برورو...خوش اندام...صبح ساعت 8 کلاس دارم و من 6 صبح از خواب برخاسته ام و به آفتاب خفته سلام ندادم تا مبادا از خواب بیدار شود...جانمازم را زیر باران خدا شستم و گفتم به خدا من هستم
خط سیاه کلفتی را بر پلک بالایی چشمانم می کشم و خط کلفت تری بر پلک تحتانی ام..کمی شکلاتی شده ام مثل سیاه پوستان آن طرف تر دنیا..
صبحانه نمی خورم..گیاهخوارم..مقنعه ای مشکی را بر گیسوان پریشان که هر روز سه بار ویتامینه می شوند اجبار می کنم...
و تن پوشی که به خورد ریشه موهای تنم می رود بر تن می کنم...
آه..نفس کشیدن سخت می شود..اما می دانی من جسمی دارم زنانه! تا شاید در اینه لذت برد..اما لذت نگاه هرزه تو را چه کنم..به من چه!!!!؟
من زن هستم...کلاسم تمام می شود..کمی از وجودم در صندلی های زوال در رفته جامانده..
حس خوبی ندارم وقتی پسرهای کلاس همیشه یا پشت به من هستند یا جلوی من می نشینند و من میشوم مرکز دید...
پدر پول ندارد..و من کار می کنم..محل کار..نه! دیگر نه!..خط سیاه پلک هایم بدجوری آن مرد میز بغلی را بی حواس کرده..
خط سیاه را می شویم..پاک نمی شود..سیاهی پوست اطراف چشمانم پخش می شود..
اما مرد میز بغلی ککش هم نمی گزد..دختر دیگری از در وارد می شود با خط سیاهی کلفت تر از سیاهی من..و من می مانم و ذرات اکلیلی سایه سپید چشمانم..که سنگینی می کند..بر همه چیز...
من زن هستم..زیبایی حق من است..اشتغال...تحصیل..معجزه زن بودن..جراح ارولوزی..برابری با مرد..انسان بودن..زایمان بی درد..هم آغوشی با کودکم وقتی پدرش کهنه هایی که من صبح شستم را از بند لباس بر سبد قرمز رنگ حمام می گذارد با لطافت مردانه اش..
من زن هستم..باور کن بی شوهر نمی مانم اگر سهمیه بندی نشود آن کنکور فلک زده...باور کن همیشه به دنبال شوهر نیستم در روابط کاری و درسی ام..باور کن هرگز نخواسته ام برتر باشم یا بهتر...خواسته ام دوشادوش تو باشم مرد جامعه مه گرفته ام..دستانت را بفشارم..اما تپش قلبت از گرمای حضورم تندتر و غیرمعمول تر نگردد...
آه..من زن هستم..عاشق مردی می شوم..شکمم باد می کند..مردک هرزه می رود و من می مانم م کودکی در بطنی که همیشه جلوی چشمانم است..بر آمدگی بطن را نابود کنم یا چشمان تو را از جا در آورم..یا زن بمانم و هم رنگ پلیدی های شوم زنانه گردم..
راستی صیغه هم بوده ام..کودکم بی پدر شد..نفقه ندارم..شناسنامه ام از نام پدر کودکم پاک است..............
من زن هسنم..عاشق می شوم..شکممم باد می کند..مردک خسته ام طلاق می گیرد. بعد از وجب کردن پله های دادگستری..بچه ام را باید به پد ر ببخشم..بی بچه می شوم..افسرده..
من زن هستم...عاشق مردی می شوم..شکمم باد می کند..مردک عاشق پیشه ام می میرد و شنگول و منگول و حپه انگورم را با آیفونی تصویری در خانه تنها می گذارم..
و می روم پی نان..بیوه ای با 3 بره ..شاید چشمان هوشمند آیفون تصویری با گرگ ها هماهنگ گردند..و کودکانم بر باد روند...
اری من زن هستم
من زن هستم..با فیزیک بدنی خودم..عادت کن!..
عادت کن! به برجستگی های حضورم..ذهنم..نگاهم..انقدر تلو تلو نخور در راه رفتن و دیویدن من...
من زن هستم..دلم می خواهد شب که شد...باران که بارید..پارک سر خیابان را متر کنم..بدوم..انقدر بدوم که پاهایم زخم شود..تاول بزند..تاول هایش را بترکانم...صورتم گلی شود از خاک تک باغچه های پارک...
من زن هستم ..اری تو برایم در بهشت مادران پارک اختصاصی می سازی و خبر نداری از فلش های دوربین هایی که به روزنه های حصار پشت پارک هم رحم نمی کنند..و من همیشه عکس می شوم..حتی در استخر...
من زن هستم..محکم و استوار..در محیطی مرد سالار که باید مرد باشم و زنانگی هایم را به دست باد دهم...تا پذیرایم باشی..تا اگر مدیر شدم و رئیس و دستور دادم...تو اجراکنی..دلم برای خودم تنگ می شود..برای زن بودنم..زن بودن را از من مگیر..
نامم را زن نهادن،اما دلیلی بری این نیست
که سرم داد بزنی . . . !
من زن هستم همان که بی رنگترین دکمه های تن عریانم را بر طلایی ترین ستاره هالیوودی ام می گشایم و در انحصار نفس های دوست پسران رنگ به رنگم و date های مداومم ..زندگی را بازیچه لذات مصنوع مردساز می کنم..
من زن هستم..همان که جانم را از اسارت مردانه حریص زندگی دیروزم رهانیدم و مهرم را بخشیدم..سکه های طلایی رنگ را که پیش شرط وجودش 3 بار بله بود را ......همه را به آرامش نداشته و داشته عمرم بخشیدم..
من زن هستم...همانی که چند سالی بیوه گشته و بی شوهر..کار می کنم..دستم تا جایی به دهانم می رسد..اما ناخن هایم بر نای زخمی و نفس بریده ام چنگ می زند از تیر نگاه مردمان...
من زن هستم..همان که در مرزی ترین نقطه کردستان..مرز بین کشورم و کشوری دیگر که زنانشان آوازه خوانند..همان..آری ..من همانی هستم که از ساده ترین عادات ماهیانه زندگی ام تا نوجوانی بی خبرم...تا نوجوانی که چند سالی از بلوغ زنانه ام گذشته....پسران جوان منطقه کوهستانی ما پی دختران شهری روانه شهر گشته اند.. بی هیچ قول و قرار بازگشتی...
و من ناخواسته یا شاید هم خودخواسته از جبر زمانه نصیب پیزمردهای منقل به دست آبادی گشته ام و بلوغ چندباره ام ام را می فهمم..در عطر تریاک دهان پیرمرد..در خس خس های مردک پیر وقتی از شادابی تن من لذت می برد ..می فهمم زجر زنانگی را...
من زن هستم..تحصیلکرده...روشنفکر..خ� �نه مجردی تازه ام را اجاره کرده ام..با بدبختی..صورتم را سیلی زدم..جای انگشتان من اما پاک گشته از تصویر چهره ام در آینه...برادر هم دارم..برادران..برادران خونی..
پدرم مرده..مادرم نیز..من کار می کنم..در س می خوانم.. و هیچ گاه نگاه خواستنی را پاسخ نداده ام تا به مردمم خدمت کنم ..من نان آور روزگار خویشم..ارث پدر را می خواهم..حقم را..که اگر نباشد..خانه مجردی تازه ام از هم می پاشد و من همان زن تحصیلکرده روشنفکر باید در گرمخانه های کمیاب شهرداری پایتخت سکنی گزینم..
چه خوب..صلح در تقسیم ارث..این حق من بود..اما برادران خونی حقم را آتش زدند..و باز هم من به اندازه نصف یک مرد اسیر مادیات گشتم و نا امید تر از مادرم که حتی نصف من نیز از پدر سهم نداشت...
من زن هستم..دختری دانشجو..خوش برورو...خوش اندام...صبح ساعت 8 کلاس دارم و من 6 صبح از خواب برخاسته ام و به آفتاب خفته سلام ندادم تا مبادا از خواب بیدار شود...جانمازم را زیر باران خدا شستم و گفتم به خدا من هستم
خط سیاه کلفتی را بر پلک بالایی چشمانم می کشم و خط کلفت تری بر پلک تحتانی ام..کمی شکلاتی شده ام مثل سیاه پوستان آن طرف تر دنیا..
صبحانه نمی خورم..گیاهخوارم..مقنعه ای مشکی را بر گیسوان پریشان که هر روز سه بار ویتامینه می شوند اجبار می کنم...
و تن پوشی که به خورد ریشه موهای تنم می رود بر تن می کنم...
آه..نفس کشیدن سخت می شود..اما می دانی من جسمی دارم زنانه! تا شاید در اینه لذت برد..اما لذت نگاه هرزه تو را چه کنم..به من چه!!!!؟
من زن هستم...کلاسم تمام می شود..کمی از وجودم در صندلی های زوال در رفته جامانده..
حس خوبی ندارم وقتی پسرهای کلاس همیشه یا پشت به من هستند یا جلوی من می نشینند و من میشوم مرکز دید...
پدر پول ندارد..و من کار می کنم..محل کار..نه! دیگر نه!..خط سیاه پلک هایم بدجوری آن مرد میز بغلی را بی حواس کرده..
خط سیاه را می شویم..پاک نمی شود..سیاهی پوست اطراف چشمانم پخش می شود..
اما مرد میز بغلی ککش هم نمی گزد..دختر دیگری از در وارد می شود با خط سیاهی کلفت تر از سیاهی من..و من می مانم و ذرات اکلیلی سایه سپید چشمانم..که سنگینی می کند..بر همه چیز...
من زن هستم..زیبایی حق من است..اشتغال...تحصیل..معجزه زن بودن..جراح ارولوزی..برابری با مرد..انسان بودن..زایمان بی درد..هم آغوشی با کودکم وقتی پدرش کهنه هایی که من صبح شستم را از بند لباس بر سبد قرمز رنگ حمام می گذارد با لطافت مردانه اش..
من زن هستم..باور کن بی شوهر نمی مانم اگر سهمیه بندی نشود آن کنکور فلک زده...باور کن همیشه به دنبال شوهر نیستم در روابط کاری و درسی ام..باور کن هرگز نخواسته ام برتر باشم یا بهتر...خواسته ام دوشادوش تو باشم مرد جامعه مه گرفته ام..دستانت را بفشارم..اما تپش قلبت از گرمای حضورم تندتر و غیرمعمول تر نگردد...
آه..من زن هستم..عاشق مردی می شوم..شکمم باد می کند..مردک هرزه می رود و من می مانم م کودکی در بطنی که همیشه جلوی چشمانم است..بر آمدگی بطن را نابود کنم یا چشمان تو را از جا در آورم..یا زن بمانم و هم رنگ پلیدی های شوم زنانه گردم..
راستی صیغه هم بوده ام..کودکم بی پدر شد..نفقه ندارم..شناسنامه ام از نام پدر کودکم پاک است..............
من زن هسنم..عاشق می شوم..شکممم باد می کند..مردک خسته ام طلاق می گیرد. بعد از وجب کردن پله های دادگستری..بچه ام را باید به پد ر ببخشم..بی بچه می شوم..افسرده..
من زن هستم...عاشق مردی می شوم..شکمم باد می کند..مردک عاشق پیشه ام می میرد و شنگول و منگول و حپه انگورم را با آیفونی تصویری در خانه تنها می گذارم..
و می روم پی نان..بیوه ای با 3 بره ..شاید چشمان هوشمند آیفون تصویری با گرگ ها هماهنگ گردند..و کودکانم بر باد روند...
اری من زن هستم
من زن هستم..با فیزیک بدنی خودم..عادت کن!..
عادت کن! به برجستگی های حضورم..ذهنم..نگاهم..انقدر تلو تلو نخور در راه رفتن و دیویدن من...
من زن هستم..دلم می خواهد شب که شد...باران که بارید..پارک سر خیابان را متر کنم..بدوم..انقدر بدوم که پاهایم زخم شود..تاول بزند..تاول هایش را بترکانم...صورتم گلی شود از خاک تک باغچه های پارک...
من زن هستم ..اری تو برایم در بهشت مادران پارک اختصاصی می سازی و خبر نداری از فلش های دوربین هایی که به روزنه های حصار پشت پارک هم رحم نمی کنند..و من همیشه عکس می شوم..حتی در استخر...
من زن هستم..محکم و استوار..در محیطی مرد سالار که باید مرد باشم و زنانگی هایم را به دست باد دهم...تا پذیرایم باشی..تا اگر مدیر شدم و رئیس و دستور دادم...تو اجراکنی..دلم برای خودم تنگ می شود..برای زن بودنم..زن بودن را از من مگیر..
نامم را زن نهادن،اما دلیلی بری این نیست
که سرم داد بزنی . . . !
![[-]](http://www.flashkhor.com/forum/images/collapse.gif "[-]")
