امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

«ازدواج نور با نور»

#1
Smile 
علی (ع)، مولود کعبه، حیدر، نخستین مسلمان، وصی رسول الله، برادر پیامبر، افصح فصحاء مشمول آیه نور، مشمول آیه مباهله، مصداق آیه اکمال دین، مصداق آیه تطهیر، او از ایثارگران متقین، مؤمنین و احکام کنندگان است.

علی (ع) فرزند ابوطالب و جد عبدالمطلب پسر هاشم است. مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف است. فاطمه بنت اسد، چندی عهده دار تربیت رسول اکرم (ص) بوده است، لذا رسول اکرم (ص) او را گرامی می داشت. او نخستین زنی بود که پیاده از مکه به مدینه مهاجرت کرد و از همه مردم نسبت به پیامبر مهربانتر بود. از چنین مادر و پدری، علی (ع)متولد می شود.

آمده است: روزی عباس بن عبدالمطلب با یزید بن قعنب و با گروهی از بنی هاشم و جماعتی از قبیله بنی الغری در برابر خانه کعبه نشسته بودند. ناگاه فاطمه بنت اسد به مسجد در آمد در حالیکه 9 ماه آبستن به علی بن ابی طالب بود و او را درد زاییدن گرفته بود سپس در برابر کعبه ایستاد و نظر به جانب آسمان کرد و گفت: پروردگارا من به تو ایمان آورده ام و به هر پیغمبر و رسولی که فرستاده ای و به هر کتابی که نازل گردانیده ای و تصدیق کردن به گفته های جدم ابراهیم خلیل (ع) که خانه کعبه را بنا کرده است. پس سؤال می کنم از تو به حق این خانه و به حق آن کسی که این خانه را بنا کرد و به حق این فرزندی که در شکم من است و با من سخن می گوید و مونس من گردیده است و یقین دارم که او یکی از آیات عظمت توست که آسان کنی بر من ولادت او را. عباس گفت چون فاطمه از این دعا فارغ شد دیدم که دیوار عقب خانه کعبه شکافته شد، فاطمه از رخنه آن داخل خانه شد و از دیده های ما پنهان گردید.




سپس شکاف دیوار به اذن خدا به هم پیوست و ما چون خواستیم در خانه را بگشانیم نتوانستیم. فاطمه 3 روز در آن خانه بود و روز چهارم از همان شکاف بیرون آمد در حالیکه فرزندی در دست داشت.

آری علی بن ابی طالب در چنین جایی بدنیا آمد در خانه خدا و در آخر هم رد خانه خدا به شهادت رسید. او در روز جمعه 13 رجب در دل خانه خدا بدنیا آمد در حالیکه رسول اکرم (ص) 30 ساله بودند.
کنیه مشهور او ابوالحسن و لقب های فراوانی دارد و آنچه میان ایرانیان شهرت دارد اسدالله و حیدر است که لقب اسدالله را رسول خدا به او داد و لقب حیدر را مادرش بدو بخشید.


چون خاندان هاشم کنت چندای نداشتند پیامبر گرامی به همراه عمویش عباس به نزد ابوطالب رفتند و سرپرستی دو تن از پسرانش را بعهده گرفتند، پیامبر (ص)، علی را و عباس جعفر را.

علی (ع) در تمام دوران کودکی همچون شتر بچه ای که در پی مادری رود در پی پیامبر بود و هر روز اخلاقی تازه از او می آموخت همواره با او بود و اول کسی بود که دین اسلام را پذیرفت.

طی آنچه در تاریخ در مورد حدیث عشیره وجود دارد، متوجه می شویم که از همان ابتدای ظهور اسلام و علنی شن آن، علی (ع) به وصایت و جانشینی رسول خدا (ص) گماشته شد و در روز 18 ذی الحجه سال دهم هجرت در واقعه غدیر خلافت او بر همه مسلمانان اعلام گردید. او یاور و برادر پیامبر تا آخرین لحظه بود.

آیا خداند برای چنین انسانی کفری بر روی زمین آفریده است؟

اما فاطمه!

او دخت محمد (ص) و خدیجه. پدرش: محمد برگزیده خدا در عالم خلقت، خاتم انبیاء، حبیب خدا و...

مادرش: خدیجه، از زنان برگزیده عالم. سپس فاطمه، از شجره طیبه، مشمول آیه نور، مشمول آیه تطهیر، مصداق آیه متقین، او از ذوی القربی مؤمنین، شب زنده داران، ایثارگران و اطعام کنندگان است.

فاطمه، رکن علی، ناقه سوار روز قیامت،‌ جایگاهش در گنبدی زیر عرش، خلاصه، فاطمه خلاصه خلقت.

فاطمه در سال 5 بعثت در مکه، در مهبط وحی بدنیا آمد، با تولدش نور آن بانو درخشید و داخل، خانه های مکه شد، هیچ خانه ای در شرق و غرب زمین باقی نماند مگر آنکه آن نور در آن تابید.

از آنجائیکه ثمره تناول میوه بهشتی در معراج پیامبر است او را حوریه انسیه می نامند. جمالش چون پاره ی ماه زیبا و درخشنده بود. خلق و خویش زبانزد خاص و عام و به حدی نزد خدا عزیز است که خشم و رضای خدا در خشم و رضای اوست.

بانوی بزرگ ما بر تامامی افراد بشر حتی پیامبران و مرسلین جز پدر بزرگوارش و همسر گرامی اش برتری دارد. او مشمول آیه تطهیر است که این آیه بر عصمت وطهارت وی گواهی می دهد و به نص این آیه حضرتش از هر گونه عیب ونقص به طور مطلق پاک و منزه است. لذا او بالاترین رتبه عصمت و طهارت را دارا می باشد. چرا که: هنگامی که بر حضرت آدم ذریه اش را عرضه کردند و مقام حضرت داوود را دید چهل سال از عمرش را بدو بخشید ولی پس از آنکه عمرش سپری شد و مرگش فرا رسید و فرشته مرگ برای قبض روحش آمد از او خوشش نیامده و گفت: خداوند مدت عمرم را به من نشان داده هنوز 40 سال از آن باقی مانده است. عزرائیل به او گفت: توآن را به پسرت داوود بخشیدی. آدم این مطلب را انکار کرد. پیامبر (ص) فرمود: او انکار کرد و به همین جهت فرزندانش نیز انکار می کنند. و یا در مورد حضرت نوح (ع) که عمرش از همه پیامبران طولانی تر بود هنگامی که مرگش فرا رسید به او گفته شد: دنیا در چگونه دیدی؟ پاسخ داد: مانند خانه ای که دو در داشته باشد از یک در وارد شده و از در دیگر بیرون شدم. که دلالت بر آن دارد که نمی خواست بمیرد و جدایی از دنیا را نمی پسندید. مشابه چنین وقایعی در مورد حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) نیز ذکر شده است سپس می بینیم پیامبرانی که ارج و مقامشان معلوم بوده است بر طبق طبیعت بشری از مرگ خوششان نمی آمد ولی بانوی ما فاطمه زهرا (س) در عنفوان جوانی و طراوت با وجود همسر و فرزندان وقتی پدرش خبر شهادت او را بعد از خودش می دهد خرسند می شود و بر چهره مرگ لبخند می زند و این نیست جز آن که بخاطر آن سری است که خداوند به این خاندان عطا فرموده است.

آیا برای چنین انسانی خداوند کفوی جز علی بن ابی طالب آفریده است؟ لذا متوجه می شوید که اگر یکی از این دو نبود کفوی برای دیگر از بعد از خلقت آدم تا ابد وجود نداشت و این دو گوهر خلقت از هر لحاظ کفر و همتای هم بودند.

اینک قبل از اینکه به مسئله ازدواج این دو اختر تابناک عالم به پردازیم برای اطمینان از کفویت این دو به بیان فضایل هر یک از زبان رسول اکرم (ص) می پردازیم:

پیامبر اکرم (ص) درباره فضائل علی (ع) می فرماید: «علی بن ابی طالب هشت دندان برنده و شکننده دارد که هیچ کس ندارد: 1- به خدا و فرستاه اش قبل از همه ایمان آورد و هیچکس بر او پیشی نگرفت.

2- به تمام کتاب خدا وسنت من علم دارد که غیر از علی هیچ کس مرا نمی داند زیرا خدا علمی به من داده که به هیچکس نداده است و آنچه ملائکه و فرستادگانش یاد داده است می دانم و به من امر کرده تا این علوم را به علی یاد دهم.

3- تو ای دخترم همسر او هستی.

4- دو پسرت حسن و حسین فرزندان من می باشند.

5- امر به معروف او

6- نهی از منکر او

7- خداوند به او حکمت آموخت.

8- فصل الخطاب را به او آموخت. (فیصله دادن به خصومتها و حق و باطل)

رسول خدا (ص) در مورد حضرت زهرا (س) بارها و بارها با الفاظ پر از مهر و محبت یاد کرده است و در مورد مقام آن حضرت می فرماید: «... فاطمه زهرا (س) دختر من بزرگ زنان اولین و آخرین جهان است، هنگامیکه در محراب عبادت قیام می کند تعداد هفتاد هزار ملک از ملائکه مقربین به وی سلام می کنند و فاطمه را به نحوی صدا می کنند که حضرت مریم را ندا می کردند. آنان به فاطمه می گویند: خدا ترا برگزید و پاک و پاکیزه نمود، خدا تو را از میان تمام زنان جهان برگزید...»

همچنین الفاظی که پیامبر در مورد فاطمه (س) بکار می برد از قبیل: «فراها ابوها»، «أم ابیها» و «فاطمه ثمره فوءادی» و... همه بیانگر مقام و منزلت حضرت می باشد.

تمایلات جنسی در هر فردی در زمان مخصوصی بروز می کند و گاهی بر اثر نبودن تربیتهای صحیح و فراهم بودن وسائل ارضاء غریزه جنسی جوان در لب پرتگاه قرار می گیرد و آنچه نباید بشود و رخ ندهد می شود. بهترین وسیله برای حفظ عفت عمومی ازدواج است. لذا اسلام نیز زن و مرد را موظف به ازدواج نموده است در سوره نور آیه 23 می فرماید: «زنان و مردان با هم ازدواج نمایند و ترس از فقر و تهی دستی آن ها را از این مراسم باز ندارد خداوند آنان را بی نیاز می سازد.» و نیز پیامبر فرموده: «کسی که می خواهد با روان پاک با خدا رو به رو شود باید ازدواج کند.»

در زمان پیامبر (ص) اشراف عرب دختران خود را به افرادی می دادند که از قبیله و قدرت و زرو زور مثل آن ها باشد روی این عادت به حساب اینکه برای جلب نظر عروس و پدرش چیزی کم ندارند و پیامبر (ص) چون در مورد دختران دیگرش سختگیری نکرده است به خواستگاری فاطمه (س) رفتند و جواب رد از سوی پیامبر (ص) می شنیدند. چرا که پیامبر (ص) از سوی خدا مأمور شده بود تا در پاسخ خواستگاران بگوید ازدواج فاطمه باید به فرما آسمانی صورت بگیرد. چرا که کفو فاطمه باید کسی باشد که از نظر فضیلت و تقوا و ایمان و اخلاص مانند او باشد. فی الجمله اصحاب فهمیدند که جریان ازدواج فاطمه سهل و آسان نیست و شوهر او نبید تنها شخصیت عادی داشته باشد که در اصل باید فردی باشد که از نظر صدق و صفا و ایمان واخلاص و فضائل معنوی همپای او باشد و چنین اوصافی تنها در علی (ع) جمع بود لذا به تشویق علی (ع) برای خواستگاری پرداختند و خود او هم که مایل به چنین کاری بود، این پیشنهاد را پذیرفت. حضرت علی (ع) شتر آبکش خود را به خانه برد و نعلین پوشید و به خانه پیامبر اکرم (ص) رفت در این زمان پیامبر (ص) در خانه ام سلمه دختر ابی امیه مخزومی بود. وقتی علی در را کوفت پیامبر (ص) به ام سلمه فرمود: «برخیز در را باز کن و بگو درآید. این مردی است که خدا و رسول را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند.»



ام سلمه می گوید: چنان برخواستم که نزدیک بود بر روی زمین درافتم...

وقتی پیامبر (ص)، علی (ع) را دید خندید و گفت: یا اباالحسن آیا برای حاجتی که داری نز من آمدی؟ من گفتم: «پدر و مادرم فدای تو باد تو می دانی که مرا در کودکی از پدرم ابوطالب و مادرم فاطمه بنت اسد گرفتی و در سایه تربیت خود پروردی و در این پرورش از پدر و مادر بر مهن مهربانتر بودی و از سرگردانی و شک که پدران من دچار آن بودند رهانیدی تو در دنیا و آخرت تنها مایه و اندوخته من هستی اکنون که خدا مرا به تو نیرومند ساخته است می خواهم برای خود سامانی ترتیب دهم و زنی بگیرم. من برای خواستگاری فاطمه آمده ام آیا دخترت را به من خواهی داد؟»

ام سلمه گوید: چهره رسول خدا (ص) از شادمانی برافروخت و فرمود: «یا علی راست می گویی و مقام تو بالاتر از آن است که گفتی. یا علی، قبل از تو چند نفر از مردان این تقاضا را داشتند ولی هرگاه من به فاطمه می گفتم اظهار بی میلی می کرد. شما چند دقیقه ای صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم. هنگامیکه رسول خدا (ص) نزد فاطمه (س) رفت آن بانو از جای برخاست و عبای پدر را گرفت و نعلین های آن جناب را در آورد. آب آورد و پاهای آن حضرت را با دستهای خود شست و آنگاه نشست. پیامبر (ص) فرمود: «ای فاطمه، علی بن ابی طالب (ع) کسی است که تو قرابت و فضیلت و سبقت در اسلام وی را می دانی من از خدای سبحان خواسته ام که ترا برای بهترین و محبوبترین خلق خود تزویج کند. علی (ع) درباره ی ازدواج با تو گفتگویی نموده، تو چه صلاح می دانی؟»

فاطمه (س) ساکت شد و صورت خود را از پیامبر (ص) برنگردانید.

رسول خدا (ص) رضایت فاطمه را از صورتش دریافت لذا برخاست و فرمود: «الله اکبر، سکوت فاطمه (س) دلیل بر رضایت وی خواهد بود.

سپس از این جبرئیل نزد پیامبر (ص) آمد و گفت:‌ « یا محمد (ص)، فاطمه را برای علی بن ابی طالب تزویج کن زیرا خدا راضی است که زهرا برای علی و علی برای زهرا باشد.» پیامبر (ص) نزد علی بن ابی طالب (ع) بازگشت و گفت: «آیا داری که در برابر آن فاطمه را به ازدواج تو در آورم؟»

علی (ع) عرض کرد: «پدر و مادرم به قربانت تو خود از زندگی من با خبری که جز شمشیری و زرهی و شتر آبکشی، مالک چیز دیگری نیستم.»

پیامبر (ص) فرمود: «اما شمشیر که مورد حاجت ونیاز توست و باید بدان در راه خدا جهاد کنی و با دشمنان خدا کارزار نمایی و اما شتر آبکش را هم که باید بدتن نخلستانها را آب دهی و برای خاندانت آبکشی کنی و در مسافرت بار خود را بر آن بار کنی ولی زره را می توانی صداق قرار دهی و من فاطمه را در مقابل همان زده به عقد ازدواج تو در می آورم.»

اما ارزش این زره به نقلی چهارصد درهم و به نقلی دیگر چهارصد و هشتاد درهم بوده در هر حال از پانصد درهم تجاوز نکرده است.

لازم به ذکر است که این مهریه حضرت زهرا (س) در زمین بوده است ولی مهریه او در آسمان خمس زمین تعیین شده و هر کس در آن قسمت از روی بغض و عداوت نسبت به فاطمه و فرزندان او راه برود تا روز قیامت بر او حرام است.

فی الجمله بعد از آنکه قرار شد زره، مهریه حضرت زهرا (س) باشد پیامبر اکرم (ص) فرمود: «یا علی، برخیز و زره را بفروش» من هم برخاستم و زره را فروختم، پول را به نزد رسول اکرم (ص) آوردم و آن بزرگوار آن را نشمارد. سپس یک مشت از آن را برداشت و به بلال داد تا با آن پول برای فاطمه عطر خریداری کند و 2 مشت از آن را به ابوبکر داد و به وی فرمود:‌ این پول را برای فاطمه لباس و اثاثیه منزل خریداری بنما. آنگاه عمار یا سرو گروهی دیگر از صحابه به همراه ابوبکر برای خرید روانه بازار شدند.

بدین ترتیب جهیزیه حضرت زهرا (س) تشکیل شد از: 1- یک پیراهن به مبلغ 7 درهم، 2- یک نقاب به 4 درهم، 3- یک قطیفه مشکی خیبری، 4- یک تخت که وسط آن را با لیف خرما بافته بودند، 5- دو عدد تشک که یکی از آن ها را از لیف خرما و دیگری را از پشم پر کرده بودند، 6- تعداد چهار متکا از پوست طائف که وسط آن ها را با علف از خر پر کرده بودند، 7- یک پرده پشمی، 8- یک حصیر هجری، 9- یک دست آسیای دستی، 10- یک بادیه مسی، 11- یک ظرف آب خوری که از پوست بود، 12- یک کاسه چوبی برای شیر، 13- یک مشک آب، 14- یک آفتابه قیر اندود، 15- یک سبوی سبز، 16- کوزه های سفالی

هنگامیکه این اشیاء‌ را خریدند و نزد رسول اکرم (ص) بردند رسول اکرم (ص) آن ها را به دست مبارک خود زیر و رو می کرد و می فرمود: «خداوند این ها را برای اهل بیت من مبارک نماید.»

حضرت علی بن ابی طالب (ع) می فرماید: «من سپس از این جریان به مدت یک ماه با پیامبر (ص) اسلام نماز می خواندم و به منزل خویش مراجعت می نمودم و راجع به امر فاطمه اطهر (س) به رسول خدا (ص) چیزی را نمی گفتم.»

ولی زنان پیامبر اکرم (ص) به من گفتند: آیا می خواهی ما از رسول اکرم (ص) خواهش کنیم فاطمه را در اختیار تو بگذارد؟ گفتم: «بلی»

وقتی ایشان به حضور رسول اکرم (ص) رفتند أم ایمن گفت: «یا رسول الله (ص) اگر خدیجه کبری زنده بود چشمش برای عروسی فاطمه روشن می شد.» علی بن ابی طالب (ع) دوست دارد فاطمه را ببرد، ما تقاضا داریم چشم فاطمه را به علی روشن کن و ایشان را در اختیار یکدیگر بگذارد تا چشمهای ما هم روشن گردد. رسول اعظم (ص) فرمود: «چرا علی زوجه خود را از من مطالبه نمی کند در صورتیکه من این انتظار را از علی (ع) می بردم؟» گفتند: یا رسول الله (ص) از شما خجالت می کشد.

ام سلمه می گوید، به فاطمه گفتم: آیا عطری از برای خود ذخیره کرده ای؟ فرمود: آری، فاطمه زهرا (س) یک شیشه عطر آورد و مقداری از آن در میان است من ریخت. من بوئی از آن بوئیدم که هرگز نظیر آن را نبوئیده بودم به فاطمه گفتم: این عطر را از کجا آورده ای؟ فرمود:‌ هرگاه دحیه کلبی به حضور رسول خدا (ص) مشرف می شد. آن حضرت به من می فرمود: برای عموی خود پشتی بگذار. من هم برای او پشتی می نهادم سپس چیزی از میان لباسهای وی فرو می ریخت و به من دستور می داد تا آن را جمع کنم. حضرت علی بن ابی طالب (ع) از رسول خدا (ص) پرسید: «چیست که فرو می ریزد؟»

می فرمود: عنبری است که از بالهای جبرائیل فرو می ریزد.

وقتی همه چیز مهیا گردید رسول اکرم (ص) خطبه عقد را به شرح زیر خواند:

«سپاس خدایی که او را به نعمتش ستایش کنندف و به قدرتش پرستش، حکومتش را گوش به فرمان اند و از عقوبتش ترسان، و عطائی را که نزد اوست خواهان، و فرمان او در آسمان و زمین روان، خدایی که آفریدگان را به قدرت خود بیافرید، و هر یک را تکلیفی فرمود که در خود او می دید و بردین خود ارجمند ساخت و به پیغمبرش محمد (ص) گرامی فرمود و بنواخت. خدای تعالی زناشوئی را پیوندی دیگر کرد و آن را واجب فرمود. بدین پیوند، خویشاوندی را درهم پیوست، و این سنت را در گردن مردمان بست. چه می فرماید «اوست که آفرید از آب بشری را، سپس گردانیدش نسبی و پیوندی و پروردگار تو تواناست.»

همانا خداوند مرا فرموده است که فاطمه را به زنی به علی به هم و من او را به چهارصد مثقال نقره به او به زنی دادم. – علی! راضی هستی. – آری یا رسول الل (ص).

حضرت علی (ع) می فرماید رسول اکرم (ص) به من فرمود: یا علی غذای فراوانی برای عروسی و اهل و عیال خود درست کن. یا علی، گوشت و نان بعهده ما، خرما و روغن هم به عهده تو. من رفتم مقداری خرما و روغن خریدم و پیغمبر اسلام (ص) آستینهای خود را بالا زد و خرماها را خرد نموده در میان روغن می ریخت تا اینکه غذایی بوجود آمد که آن را به عربی خبیص می نامند. آنگاه یک گوسفند چاق به ما عطا کرد و نان فراوانی تهیه کرد.

بعد رسول اکرم (ص) فرمود: «هرکسی را که دوست داری برای غذای عروسی خود دعوت کن.» من وارد مسجد که مملو بود از صحابه شدم، خجالت کشیدم که گروهی را دعوت کنم و گروهی را دعوت نکنم لذا بالای بلندی که در آن جا بود رفتم وندا در دادم:‌ بیایید و از ولیمه عروسی فاطمه بهره مند شوید.

مردم با آن کثرتی که داشتند آمدند. من از کثرت جمعیت و کمبود غذا خجالت کشیدم. وقتی پیامبر (ص) از این موضوع مطلع شد فرمود: یا علی من دعا می کنم که خدا به غذای شما برکت دهد. علی (ع) می فرماید: آن گروه که بیشتر از چهار هزار نفر بودند تا آخرین نفر از غذا و آب خوردند و آشامیدند تا همه سیر شدند و از غذا چیزی کم نشد و آنان برای من دعای خیر و برکت کردند.

آن گاه پیامبر (ص) اسه هایی از غذا را برای زنانش پر نمود. و کاسه ای را برای فاطمه و شوهرش پر نمود. هنگامیکه آفتاب نزدیک غروب رسید رسول اکرم (ص) به ام سلمه گفت: فاطمه را بیاور.

ام سلمه زهرا را در حالیکه لباسش به زمین کشیده می شد و از روی پدر بزرگوارش به قدری عرق خجلت می ریخت که به زمین خورد.

موقعی که فاطمه (س) مقابل رسول خدا (ص) رسید پیامبر (ص) نقاب را از صورت آن بانو برداشت تا حضرت علی (ع) صورت آن شفیعه روز جزا را دید و سپس دست فاطمه را در دست امیر المؤمنین (ع) نهاد و فرمود: «یا علی خدا قدم این دختر پیامبر را برای تو مبارک کند یا علی، فاطمه خوب زوجه ای است. ای فاطمه، علی خوب شوهری است متوجه منزل شوید و عملی انجام ندهید تا خود بیایم.»

حضرت علی (ع) می فرماید: سپس من دست فاطمه را گرفتم و به منزل رفتم تا رسول خدا (ص) آمد وقتی رسول خدا وارد شد فاطمه را یک طرف خویش نشانید و به وی فرمود مقداری آب نزد من بیاور. فاطمه برخواست ظرفی را پر از آب کرد و به حضور آن حضرت آورد. رسول خدا (ص) مقداری از آن آب را در دهان مبارک ریخت و سپس از مضمضه کردن آن در میان کاسه ریخت و از آن آب به سر فاطمه ریخت و به او گفت نزدیک من بیا، وقتی نزدیک آمد مقداری از آن آب را به سینه آن حضرت پاشید و مقداری از آن آب را به میان دو کتف وی پاشید و فرمود: «بارالها، این دخترم محبوبترین خلق است نزد من و این علی برادر من است که محبوبترین مخلوق است نزد من.

بار خدایا، این علی را ولی و مطیع خود قرار بده واهل و عیالش را برایش مبارک بگردان.»

سپس فرمود: «یا علی، اکنون نزد زوجه ات برو برکت و رحمت خدا که پسندیده و با عظمت است بر شما اهل بیت باد.» بعد از آن جا رفت. اسماء‌ بنت عمیس بنابه وصیت خدیجه کبری (ع) یک هفته نزد حضرت زهرا (س) ماند و بدین خاطر پیامبر (ص) در حق او دعای خیر نمود.

اینک از شادمانی و جشن ملائک به مناسبت ازدواج علی و فاطمه بشنوید:

جبرئیل با سنبل و قرنفل نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: خدای توانا به ملائکه و ساکنین بهشت دستور داده که بهشت را با درخت و میوه و قصرهای آن را زینت نمایند. باد بهشت را مأمور کرد تا انواع و اقسام عطر و بوی خوش را در بهشت منتشر نماید.

حورالعین بهشتی را دستور داده که:‌ سوره طه و کاسین ها و یاسین و حمعسق را تلاوت کنند. سپس منادی از زیر عرش ندا در داده:

آگاه باشید که امروز روز ولیمه و عروسی علی بن ابی طالب (ع) است من شما را شاهد میگیرم که فاطمه زهرا (س) دختر محمد (ص) را برای علی بن ابی طالب (ع) به رضایت خودم تزویج نمودم.

آن گاه خدای رئوف ابر سفیدی را فرستاد تا لؤلؤ و زبر جد و یا قوت بر سر ایشان نثار کرد: سپس ملائکه برخواستند و از سنبل و قرنفل بهشت نثار نمودند که این سنبل و قرنفل از آنها می باشد.

سپس از این جریان خدا ملکی را که نامش: راحیل است و در میان ملائکه خطیبی بلیغتر از او نیست. مأموریت داد که خطبه بخواند. راحیل خطبه ای خواند که اهل آسمان و زمین نظیر آن را نشنیده بودند، بعدا منادی در بهشت ندا کرد:

«ای ملائکه و ای ساکنین بهشت من! ازدواج علی بن ابی طالب را که حبیب محمد (ص) است با دختر محمد (ص) تبریک بگویید زیرا من هم به ایشان تبریک گفته ام. آگاه باشید که من بعد از پیامبران محبوب ترین زنان را برای محبوبترین مردان تزویج نمودم.»

راحیل گفت: «پروردگارا! چه برکتی بیشتر از اینکه ما می بینیم رد بهشت به ایشان داده ای عطا خواهی کرد؟»

خدای رئوف فرمود: «برکت بیشتریکه به ایشان میدهم این است که ایشان با محبت من زندگی خواهند کرد و ایشان را برای خلق خود حجت قرار داده ام، بعزت و جلال خودم قسم، من مخلوقی از ایشان بوجود می آورم و نسلی از ایشان ایجاد می کنم که خزانه داران زمین و معدن علم و طرفداران دین می باشند، بعد از پیامبران بوسیله آنان بر خلقم اتمام حجت می نمایم.»

سه روز پس از عروسی زهرا (س) و علی (ع)، رسول اکرم (ص) به دیدن دخترش می رود، درباره زن و مرد دعا می نماید و بار دیگر فضیلتهای علی را بر می شمارد و می گوید: «دخترم مگر نمی دانی که یکی از بزرگداشتهای خداوند نسبت به تو آن است که شوهر بهترین امت و بهترین اهل بیت من است از حیث اسلام از همه بیشتر، حلمش عظیمتر، علمش بیشتر، نفسش بزرگوارتر، زبانش راستگوتر، قلبش شجاعتر، دستش بخشنده تر، به دنیایی میل تر و از لحاظ جدیت و فعالیت کوشا ترین مردم است.» سپس بعد از این بیانات به خانه برمی گردد. اما دوری دختر را نمی تواند تحمل نماید او علاوه بر آنکه دخترش بود یاد خدیجه را نیز برای وی زنده نگاه می داشت. لذا می خواست آن بانو در کنارش باشد اما تهیه یک حجره در نزدیک خود ممکن بود برای مسلمانان ایجاد زحمت کند. این موضوع در بین مردم منتشر گردید وقتی حارثه از این موضوع آگاه یافت نزد پیامبر (ص) می آید و می گوید:

خانه های من همه به تو نزدیک است خود و هر چه دارم از آن توست. به خدا دوست تر دارم که مالم را بگیری تا آن را درد دست من باقی بگذاری. لذا علی بن ابی طالب (ع) و فاطمه (س) به یکی از خانه های حادثه در آن نزدیکی رسول خدا (ص) منتقل می شوند.

از آن پس فاطمه (س) قریب 9 سال در خانه علی (ع) زندگی کرد و چون آغاز پیشرفت اسلام بود و علی (ع) نیز بکی از مهاجرین مکه در مدینه بود و مال و درآمدی نداشت و پیوسته در حال آمده باش برای جنگ بود بسیاری از اوقات خود را در سفرهای جنگی بود. لذا فاطمه اطهر (س) از نظر زندگی و اداره امور خانه و پوشاک و خوراک خود و بچه هایش با مشکلات و دشواریهای بسیاری مواجه شد و چه بسیار روزها می شد که فاطمه و بچه ها به گرسنگی به سر می بردند و برای تهیه مختصر نان و غذا ناچار بود تا جو و گندم دستاس کند و با آرد آن نان بپزد. اینان گوشه ای از مرارتهای حضرت فاطمه (س) بود.

امیدواریم تا شیوه زندگی آن بزرگواران سر مشقی برای همه ما بخصوص جوانان عزیز باشد و ارزشهای اصلی خود را دریابند.
پاسخ
 سپاس شده توسط ~~SARA:HIVA~~
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation علت حرام بودن ازدواج موقت در میان اهل سنت در اسلام
  آیا سِنّی كه برای ازدواج دختران گذاشته اند متناسب است؟
Star آیت‌الله مکارم شیرازی: ازدواج کمتر از ۱۳ سال دارای مفاسد و باطل است
  آيا شيطان ازدواج کرده است ؟
  یک بام و دو هوای قوانین ازدواج
  داستان ازدواج حضرت قاسم علیه السلام در کربلا
  آيا انگيزه پيامبر (ص) در ازدواج با خديجه (س)، ثروت وی بود؟
  دلیل رغبت حضرت خدیجه (س) برای ازدواج با پیامبر (ص) چه بود؟
  حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر (ص) ازدواج کرده بودند؟
  چرا حضرت فاطمه معصومه (س) ازدواج نکردند؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان