امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پرونده مسکوت یک ترور

#1
پرونده مسکوت یک ترور
پرونده مسکوت
انفجار دفتر نخست‌وزیری از غفلت های تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی است. این غفلت از آن جهت مایه تاثر است كه برخی از مختصر منابع موجود غیرقابل اعتماد و در متن آنها مطالبی به چشم می خورد كه چنان در نظر می آورد كه با هماهنگی متهمان پرونده و برای تحریف آن نگاشته شده است.
چند وقتی است كتاب پرونده مسكوت(بررسی اسناد و اسرار انفجار 8 شهریور 1360 در دفتر نخست وزیری) تألیف محمدحسن روزی طلب و محمد مهدی اسلامی منتشر شده و استقبال خوبی نیز از این اثر شده است.
محمدمهدی اسلامی یكی از نویسندگان اثر در یادداشتی فرایند تولید این اثر را شرح داده است:
جرقه آغاز برای تحقیقاتی كه منجر به نوشتن این كتاب شد را یكی از همكاران شهید لاجوردی در "سازمان اطلاعات 36 میلیونی" زد. سه شنبه صبحی بود نزدیك به دومین سالگرد شهادت شهید لاجوردی، در روزهای اقتدار متهمان پرونده 8 شهریور در نهادهای اطلاعاتی ، بعد از مراسم زیارت عاشورای حاج منصور ارضی در گوشه خیابان از مشكلات جدی نهادهای امنیتی سخن گفت.
از اینكه وزارت اطلاعات از ورود تیمی از منافقین برای به شهادت رساندن لاجوردی خبر داشت اما به او هشدار لازم را نداده بود. از اینكه تروریست متواری شده را نیروهای مردمی همكار با آنها در شهرهای مرزی گرفته اند و وزارت اطلاعات برای این منظور تلاشی نكرده است. گلایه داشت كه این حضور منافقین در كف خیابانهای تهران و شلیك خمپاره ناشی از حضور متحدان آنها در دستگاه اطلاعاتی كشور است و آخر از همه اینكه "آنها لاجوردی را كشتند به خاطر این كه او پرونده آنها در 8 شهریور را زیر بغل داشت و می توانست برایشان ایجاد مشكل كند ...
هیچ گاه نتوانستم این ادعا كه «ترور شهید لاجوردی به خاطر اطلاعات او بود و نه كینه ای مربوط به سالها قبل» را رد یا تایید كنم. چه آنكه اسنادی كه بعدها به دستم رسید نشان می داد كه برخی از چهره های مورد اعتماد از دهه 60 تا دولت اصلاحات، پیشتر با اسناد جدی مورد سوء ظن شهید لاجوردی بوده اند و برخی شنیده ها حكایت از آن داشت كه آنها در همان تیرماه 77 نیز به لاجوردی گفته بودند كه «هنوز هرگاه از جلوی اوین می گذریم، می ترسیم»
اما از سوی دیگر هیچ سند قطعی كه بتوان بر اساس آن قضاوت كرد، پیرامون صحت ادعای «دادن گرای ترور شهیدان لاجوردی و صیاد شیرازی از داخل به منافقین» در دسترسم قرار نگرفت.
با این همه، همین ادعا كافی بود كه یك روزنامه نگار جوان را به یك سوژه آن قدر علاقه مند كند كه بیش از 12 سال برای به دست آوردن اسنادی پیرامون آن وقت صرف نماید، تا با به دست آوردن حتی یك سند از هر یك از كسانی كه امید داشت می توانند به او سندی ارائه نمایند، گامی به تكمیل پرونده نزدیك شود.
جرقه آغاز برای تحقیقاتی كه منجر به نوشتن این كتاب شد را یكی از همكاران شهید لاجوردی در "سازمان اطلاعات 36 میلیونی" زد. سه شنبه صبحی بود نزدیك به دومین سالگرد شهادت شهید لاجوردی، در روزهای اقتدار متهمان پرونده 8 شهریور در نهادهای اطلاعاتی ، بعد از مراسم زیارت عاشورای حاج منصور ارضی در گوشه خیابان از مشكلات جدی نهادهای امنیتی سخن گفت
هر سند اما دنیایی تازه در برابر دیدگانم می گشود. اگر در ابتدای كار با یك پیش ذهنیت قدم در جمع آوری اسناد گذاشتم، اما به مرور فهمیدم در دریایی از اطلاعات قرار دارم كه باید تمام پیش ذهنیت ها را كنار نهاد، و اسناد را بازخوانی كرد. سندهایی كه هر یك پرونده ای جدید را به پرونده قبلی ملحق می ساخت، همچون پرونده شهدای 17 شهریور و طرح جوش، پرونده سقوط جنگنده ارتش در عملیات انهدام رادیو منافق، پرونده كودتای نوژه و پرونده جاسوسی سعادتی و ...
این در حالی است كه موضوع ترور 3 تن از اصلی ترین مقام های یك كشور آن هم در سالهای ملتهب پس از انقلاب، خود نیز به اندازه كافی حائز اهمیت برای بازخوانی حادثه نفوذ كشمیری ، انفجار و پشتیبانی برای خروج وی از كشور می باشد.
به عنوان نمونه چندی پیش كتاب «میراث پنهانكاری؛ سایه طولانی ترور جان. اف. كندی» در امریكا به چاپ رسید كه ادعا كرده است بررسی‌ها و مدارك موجود درباره نتایج بازجویی‌ها، نشان دهنده ارتباط ترور كندی با احتمال حمله اتمی شوروی است؛ این كتاب چنان مورد توجه قرار گرفت كه دستمایه ساخت یك فیلم سینمایی در این خصوص شد. حال آنكه 50 سال از آن ماجرا گذشته است و شاید بازخوانی آن تاثیری در تحولات امروز آمریكا نداشته باشد.
اما حادثه هشتم شهریورماه از یك سو یكی از مهم ترین عملیات های تروریستی رخ داده شده در عصر حاضر- به جهت لحظه وقوع به نسبت شرایط كشور، نقطه قرار گرفتن در سلسله عملیات‌های تروریستی دیگر، رده افراد ترور شده، میزان نفوذ و تاثیرگذاری عامل ترور، حمایت های رسمی صورت گرفته شده از تروریست ها و... – است و از سوی دیگر شیوه اتخاذ شده از سوی سازمان های جاسوسی در این حادثه هنوز قابل بازسازی است و شناخت آن می تواند تاثیری جدی بر عملكرد ما داشته باشد.
آنچنان كه تنها بازخوانی رفتار مسعود كشمیری در فرازهای مختلفی كه در كتاب آمده، نشان می دهد كه چگونه یك فرد نفوذی در یك جمع انقلابی می تواند از احساسات دیگران برای وارونه نمایی حقیقت و ضربه زدن به كشور با طرح موضوعات انحرافی و درشت كردن آنها به عنوان موضوع اصلی بهره برداری نماید. كافی است فیلمی كه در سالیان اخیر از مذاكرات رجوی با صدام پخش شد را به خاطر آوریم، زمانی كه از اطلاع كاخ سفید از این عملیات تروریستی سخن می‌گوید. از آن دیالوگ شاید بتوان چنین نتیجه گرفت كه ارزش‌های اطلاعاتی این اتفاق حتی برای دستگاه‌ اطلاعاتی امریكا، كمتر از ترور كندی نیست.
با این وصف باید گفت انفجار دفتر نخست‌وزیری كه منتهی به شهادت رئیس جمهور، نخست‌وزیر و رئیس شهربانی كل كشور شد، یكی از غفلت های تاریخ نگاری انقلاب اسلامی است. این غفلت از آن جهت بیشتر مایه تاثر است كه برخی از مختصر منابع موجود نیز غیرقابل اعتماد است و در متن آنها مطالبی به چشم می خورد كه چنان در نظر می آورد كه با هماهنگی متهمان پرونده و برای تحریف آن نگاشته شده است.
پرونده 8 شهریور دارای سه فراز اصلی است. نخست چگونگی نفوذ عوامل موثر در ترور به بالاترین سطوح تصمیم گیری امنیتی كشور و اقدامات انجام گرفته از سوی آنها، دوم خود حادثه و سوم حوادث پس از آن از جمله تلاشی كه برای شهید جلوه دادن عامل انفجار توسط برخی از اركان حاضر در دولت وقت رخ داد.
سعی ما بر آن بوده است كه كتاب را بر اساس سند خوانی و باز نشر اسناد قضایی و امنیتی موجود از روند پرونده، تحلیل مكتوبات رسانه ها و تاریخ شفاهی تنظیم نماییم و آن را از قضاوت مصون داریم
در پایان ضروری است به چند نكته كلیدی اشاره نمایم:
در میانه راه با برخی دیگر از همكاران علاقه مند به این پرونده كه آنها نیز تحقیقاتی در این خصوص داشته اند آشنا گشتم. بسیاری از آنها كمكهای شایان توجهی به من كردند؛ اما برخی در حد یك ویژه نامه كوتاه مدت آماده همكاری بودند و آشكار شدن اختلاف نگاه هایمان موجب كمرنگ شدن همكاری گردید. اما برادر عزیز و پرتلاشم "محمد حسن روزی طلب" تنها فردی بود كه نه تنها به این موضوع كم علاقه نشد و مسیر تاریخ نگاری را با بیانیه نویسی سیاسی اشتباه نگرفت؛ بلكه بسیار پرشتاب تر و با انگیزه تر از من در میدان حاضر شد. در حقیقت باید این كتاب را حاصل تلاشهای او دانست كه به لحاظ وقت گذاری، سندخوانی، تحریر متن و ... چندین برابر بنده ظاهر شد.
ضروری است یاد و خاطره مرحوم حاج احمد قدیریان كه دسترسی مرا به بخش عمده ای از اسناد مهیا ساخت، گرامی بدارم. افسوس كه در زمان نشر این اثر او نیست تا اولین نسخه را به وی هدیه نماییم.
سعی ما بر آن بوده است كه كتاب را بر اساس سند خوانی و باز نشر اسناد قضایی و امنیتی موجود از روند پرونده، تحلیل مكتوبات رسانه ها و تاریخ شفاهی تنظیم نماییم و آن را از قضاوت مصون داریم؛ امید كه این گام از سوی ما - با توجه به مرتفع شدن حساسیت های مربوط به زمان مفتوح ماندن آن از سوی حضرت امام خمینی (ره)- سبب گردد این پرونده تاریخی از سوی قوه قضائیه مورد رسیدگی قرار گیرد تا چهره حقیقت بیشتر آشكار گردد. نگاشته ما صرفا نگاهی پژوهشی است و نه قضاوتی حقوقی؛ از این رو مبرا از خطا نخواهد بود. از جمله آنكه به رغم تمام تلاشمان برای بیان بی طرفانه موضوع، تعلق عاطفی هر دو نگارنده به شهید بزرگوار سید اسدالله لاجوردی انكار ناپذیر است.
در قسمت هایی از مقدمه این كتاب شاخص چنین می خوانیم:
پرونده انفجار نخست وزیری در چند جمله خلاصه، شامل پی‌گیری ماجرای انفجار در جلسه شورای امنیت كشور در بعد از ظهر روز 8 شهریور 1360 است كه منجر به شهادت محمد علی رجایی رئیس جمهوری، محمدجواد باهنر نخست وزیر، عبدالحسین دفتریان كارمند نخست وزیری و وحید دستجردی رئیس شهربانی كل كشور شد. عامل این انفجار مسعود كشمیری، جانشین دبیر شورای امنیت كشور بود كه در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی به نهادهای امنیتی نفوذ كرده بود. كشمیری ابتدا توسط علی اكبر تهرانی به كمیته مستقر در اداره دوم ستاد كل ارتش برده شد و سپس با حمایت های محمد رضوی مسئول كمیته ضداطلاعات در نیروی هوایی شد. در تیرماه 1359 با وقوع كودتای نوژه كشمیری به عضویت ستاد خنثی سازی كودتا درآمد و پس از مدت كوتاهی یكی از مهمترین عناصر این ستاد شد. او در فروردین 1360 مجددا با معرفی علی اكبر تهرانی وارد دفتر نخست وزیری شد و خیلی زود به دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری رفت و همه كاره این دفتر شد. تابستان سال 60 حوادث گوناگونی بر جمهوری اسلامی رفت و با انفجار جلسه شورای امنیت كشور و كشته شدن رئیس جمهوری و نخست وزیر می شد كار نظام را تمام شده دانست، لذا كشمیری در نقش مهمترین نفوذی سازمان، مهمترین كار را بر عهده گرفت و در 8 شهریور 1360 شد آن چه شد. یك روز بعد تشییع جنازه رجایی و باهنر بود و این بار نیز علی اكبر تهرانی نقش آفرین شد و جنازه ای به نام مسعود كشمیری از خاكسترهای با قیمانده در محل انفجار درست كرد. چند روز بعد مشخص شده بود كه كشمیری عامل انفجار است و این مساله موجب شد تا بسیاری از مقامات امنیتی جمهوری اسلامی در معرض اتهام قرار گیرند و تعدادی از آنها در مقاطع مختلف دستگیر و بازجویی شوند.
بررسی پرونده انفجار در سه دوره زمانی انجام شد، اول از شهریور 1360 تا شهریور 1361 كه دادستانی كل انقلاب با مدیریت مرحوم آیت الله ربانی املشی و عاملیت شهید علی اسماعیلی پرونده را در دست داشت. مرحله دوم كه از شهریور 1361 تا دی ماه1363 است كه پرونده زیر نظر شهید لاجوردی و در شعبه هفت دادسرای انقلاب تهران پی گیری شد و در نهایت مرحله سوم كه از بهمن 1363 تا پایان خرداد1365 كه پرونده با مدیریت عالی محمد موسوی خوینی ها به عنوان دادستان كل كشور و توسط معاونت سیاسی دادسرای انقلاب تهران، سید ابراهیم رئیسی و شعبه 7 دادسرای انقلاب مركز بررسی شد و در نهایت منجر به آزادی تمامی متهمین و ناتمام ماندن پرونده شد.
تقریبا اكثر اسناد و مدارك مرحله اول و دوم بررسی این پرونده توسط نگارندگان بررسی شده و حتی المقدور در متن كتاب یا ضمیمه استفاده شده است.
پرونده مسكوت» در شمارگان 2000 نسخه و 748 صفحه و به قیمت 25هزار تومان روانه بازار نشرشده است.
مسکوت می مانند یکی از آنها شاید پرونده ای از اوائل انقلاب اسلامی باقی مانده است.
پرونده مسکوت
انفجار دفتر نخست‌وزیری از غفلت های تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی است. این غفلت از آن جهت مایه تاثر است كه برخی از مختصر منابع موجود غیرقابل اعتماد و در متن آنها مطالبی به چشم می خورد كه چنان در نظر می آورد كه با هماهنگی متهمان پرونده و برای تحریف آن نگاشته شده است.
چند وقتی است كتاب پرونده مسكوت(بررسی اسناد و اسرار انفجار 8 شهریور 1360 در دفتر نخست وزیری) تألیف محمدحسن روزی طلب و محمد مهدی اسلامی منتشر شده و استقبال خوبی نیز از این اثر شده است.
محمدمهدی اسلامی یكی از نویسندگان اثر در یادداشتی فرایند تولید این اثر را شرح داده است:
جرقه آغاز برای تحقیقاتی كه منجر به نوشتن این كتاب شد را یكی از همكاران شهید لاجوردی در "سازمان اطلاعات 36 میلیونی" زد. سه شنبه صبحی بود نزدیك به دومین سالگرد شهادت شهید لاجوردی، در روزهای اقتدار متهمان پرونده 8 شهریور در نهادهای اطلاعاتی ، بعد از مراسم زیارت عاشورای حاج منصور ارضی در گوشه خیابان از مشكلات جدی نهادهای امنیتی سخن گفت.
از اینكه وزارت اطلاعات از ورود تیمی از منافقین برای به شهادت رساندن لاجوردی خبر داشت اما به او هشدار لازم را نداده بود. از اینكه تروریست متواری شده را نیروهای مردمی همكار با آنها در شهرهای مرزی گرفته اند و وزارت اطلاعات برای این منظور تلاشی نكرده است. گلایه داشت كه این حضور منافقین در كف خیابانهای تهران و شلیك خمپاره ناشی از حضور متحدان آنها در دستگاه اطلاعاتی كشور است و آخر از همه اینكه "آنها لاجوردی را كشتند به خاطر این كه او پرونده آنها در 8 شهریور را زیر بغل داشت و می توانست برایشان ایجاد مشكل كند ...
هیچ گاه نتوانستم این ادعا كه «ترور شهید لاجوردی به خاطر اطلاعات او بود و نه كینه ای مربوط به سالها قبل» را رد یا تایید كنم. چه آنكه اسنادی كه بعدها به دستم رسید نشان می داد كه برخی از چهره های مورد اعتماد از دهه 60 تا دولت اصلاحات، پیشتر با اسناد جدی مورد سوء ظن شهید لاجوردی بوده اند و برخی شنیده ها حكایت از آن داشت كه آنها در همان تیرماه 77 نیز به لاجوردی گفته بودند كه «هنوز هرگاه از جلوی اوین می گذریم، می ترسیم»
اما از سوی دیگر هیچ سند قطعی كه بتوان بر اساس آن قضاوت كرد، پیرامون صحت ادعای «دادن گرای ترور شهیدان لاجوردی و صیاد شیرازی از داخل به منافقین» در دسترسم قرار نگرفت.
با این همه، همین ادعا كافی بود كه یك روزنامه نگار جوان را به یك سوژه آن قدر علاقه مند كند كه بیش از 12 سال برای به دست آوردن اسنادی پیرامون آن وقت صرف نماید، تا با به دست آوردن حتی یك سند از هر یك از كسانی كه امید داشت می توانند به او سندی ارائه نمایند، گامی به تكمیل پرونده نزدیك شود.
جرقه آغاز برای تحقیقاتی كه منجر به نوشتن این كتاب شد را یكی از همكاران شهید لاجوردی در "سازمان اطلاعات 36 میلیونی" زد. سه شنبه صبحی بود نزدیك به دومین سالگرد شهادت شهید لاجوردی، در روزهای اقتدار متهمان پرونده 8 شهریور در نهادهای اطلاعاتی ، بعد از مراسم زیارت عاشورای حاج منصور ارضی در گوشه خیابان از مشكلات جدی نهادهای امنیتی سخن گفت
هر سند اما دنیایی تازه در برابر دیدگانم می گشود. اگر در ابتدای كار با یك پیش ذهنیت قدم در جمع آوری اسناد گذاشتم، اما به مرور فهمیدم در دریایی از اطلاعات قرار دارم كه باید تمام پیش ذهنیت ها را كنار نهاد، و اسناد را بازخوانی كرد. سندهایی كه هر یك پرونده ای جدید را به پرونده قبلی ملحق می ساخت، همچون پرونده شهدای 17 شهریور و طرح جوش، پرونده سقوط جنگنده ارتش در عملیات انهدام رادیو منافق، پرونده كودتای نوژه و پرونده جاسوسی سعادتی و ...
این در حالی است كه موضوع ترور 3 تن از اصلی ترین مقام های یك كشور آن هم در سالهای ملتهب پس از انقلاب، خود نیز به اندازه كافی حائز اهمیت برای بازخوانی حادثه نفوذ كشمیری ، انفجار و پشتیبانی برای خروج وی از كشور می باشد.
به عنوان نمونه چندی پیش كتاب «میراث پنهانكاری؛ سایه طولانی ترور جان. اف. كندی» در امریكا به چاپ رسید كه ادعا كرده است بررسی‌ها و مدارك موجود درباره نتایج بازجویی‌ها، نشان دهنده ارتباط ترور كندی با احتمال حمله اتمی شوروی است؛ این كتاب چنان مورد توجه قرار گرفت كه دستمایه ساخت یك فیلم سینمایی در این خصوص شد. حال آنكه 50 سال از آن ماجرا گذشته است و شاید بازخوانی آن تاثیری در تحولات امروز آمریكا نداشته باشد.
اما حادثه هشتم شهریورماه از یك سو یكی از مهم ترین عملیات های تروریستی رخ داده شده در عصر حاضر- به جهت لحظه وقوع به نسبت شرایط كشور، نقطه قرار گرفتن در سلسله عملیات‌های تروریستی دیگر، رده افراد ترور شده، میزان نفوذ و تاثیرگذاری عامل ترور، حمایت های رسمی صورت گرفته شده از تروریست ها و... – است و از سوی دیگر شیوه اتخاذ شده از سوی سازمان های جاسوسی در این حادثه هنوز قابل بازسازی است و شناخت آن می تواند تاثیری جدی بر عملكرد ما داشته باشد.
آنچنان كه تنها بازخوانی رفتار مسعود كشمیری در فرازهای مختلفی كه در كتاب آمده، نشان می دهد كه چگونه یك فرد نفوذی در یك جمع انقلابی می تواند از احساسات دیگران برای وارونه نمایی حقیقت و ضربه زدن به كشور با طرح موضوعات انحرافی و درشت كردن آنها به عنوان موضوع اصلی بهره برداری نماید. كافی است فیلمی كه در سالیان اخیر از مذاكرات رجوی با صدام پخش شد را به خاطر آوریم، زمانی كه از اطلاع كاخ سفید از این عملیات تروریستی سخن می‌گوید. از آن دیالوگ شاید بتوان چنین نتیجه گرفت كه ارزش‌های اطلاعاتی این اتفاق حتی برای دستگاه‌ اطلاعاتی امریكا، كمتر از ترور كندی نیست.
با این وصف باید گفت انفجار دفتر نخست‌وزیری كه منتهی به شهادت رئیس جمهور، نخست‌وزیر و رئیس شهربانی كل كشور شد، یكی از غفلت های تاریخ نگاری انقلاب اسلامی است. این غفلت از آن جهت بیشتر مایه تاثر است كه برخی از مختصر منابع موجود نیز غیرقابل اعتماد است و در متن آنها مطالبی به چشم می خورد كه چنان در نظر می آورد كه با هماهنگی متهمان پرونده و برای تحریف آن نگاشته شده است.
پرونده 8 شهریور دارای سه فراز اصلی است. نخست چگونگی نفوذ عوامل موثر در ترور به بالاترین سطوح تصمیم گیری امنیتی كشور و اقدامات انجام گرفته از سوی آنها، دوم خود حادثه و سوم حوادث پس از آن از جمله تلاشی كه برای شهید جلوه دادن عامل انفجار توسط برخی از اركان حاضر در دولت وقت رخ داد.
سعی ما بر آن بوده است كه كتاب را بر اساس سند خوانی و باز نشر اسناد قضایی و امنیتی موجود از روند پرونده، تحلیل مكتوبات رسانه ها و تاریخ شفاهی تنظیم نماییم و آن را از قضاوت مصون داریم
در پایان ضروری است به چند نكته كلیدی اشاره نمایم:
در میانه راه با برخی دیگر از همكاران علاقه مند به این پرونده كه آنها نیز تحقیقاتی در این خصوص داشته اند آشنا گشتم. بسیاری از آنها كمكهای شایان توجهی به من كردند؛ اما برخی در حد یك ویژه نامه كوتاه مدت آماده همكاری بودند و آشكار شدن اختلاف نگاه هایمان موجب كمرنگ شدن همكاری گردید. اما برادر عزیز و پرتلاشم "محمد حسن روزی طلب" تنها فردی بود كه نه تنها به این موضوع كم علاقه نشد و مسیر تاریخ نگاری را با بیانیه نویسی سیاسی اشتباه نگرفت؛ بلكه بسیار پرشتاب تر و با انگیزه تر از من در میدان حاضر شد. در حقیقت باید این كتاب را حاصل تلاشهای او دانست كه به لحاظ وقت گذاری، سندخوانی، تحریر متن و ... چندین برابر بنده ظاهر شد.
ضروری است یاد و خاطره مرحوم حاج احمد قدیریان كه دسترسی مرا به بخش عمده ای از اسناد مهیا ساخت، گرامی بدارم. افسوس كه در زمان نشر این اثر او نیست تا اولین نسخه را به وی هدیه نماییم.
سعی ما بر آن بوده است كه كتاب را بر اساس سند خوانی و باز نشر اسناد قضایی و امنیتی موجود از روند پرونده، تحلیل مكتوبات رسانه ها و تاریخ شفاهی تنظیم نماییم و آن را از قضاوت مصون داریم؛ امید كه این گام از سوی ما - با توجه به مرتفع شدن حساسیت های مربوط به زمان مفتوح ماندن آن از سوی حضرت امام خمینی (ره)- سبب گردد این پرونده تاریخی از سوی قوه قضائیه مورد رسیدگی قرار گیرد تا چهره حقیقت بیشتر آشكار گردد. نگاشته ما صرفا نگاهی پژوهشی است و نه قضاوتی حقوقی؛ از این رو مبرا از خطا نخواهد بود. از جمله آنكه به رغم تمام تلاشمان برای بیان بی طرفانه موضوع، تعلق عاطفی هر دو نگارنده به شهید بزرگوار سید اسدالله لاجوردی انكار ناپذیر است.
در قسمت هایی از مقدمه این كتاب شاخص چنین می خوانیم:
پرونده انفجار نخست وزیری در چند جمله خلاصه، شامل پی‌گیری ماجرای انفجار در جلسه شورای امنیت كشور در بعد از ظهر روز 8 شهریور 1360 است كه منجر به شهادت محمد علی رجایی رئیس جمهوری، محمدجواد باهنر نخست وزیر، عبدالحسین دفتریان كارمند نخست وزیری و وحید دستجردی رئیس شهربانی كل كشور شد. عامل این انفجار مسعود كشمیری، جانشین دبیر شورای امنیت كشور بود كه در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی به نهادهای امنیتی نفوذ كرده بود. كشمیری ابتدا توسط علی اكبر تهرانی به كمیته مستقر در اداره دوم ستاد كل ارتش برده شد و سپس با حمایت های محمد رضوی مسئول كمیته ضداطلاعات در نیروی هوایی شد. در تیرماه 1359 با وقوع كودتای نوژه كشمیری به عضویت ستاد خنثی سازی كودتا درآمد و پس از مدت كوتاهی یكی از مهمترین عناصر این ستاد شد. او در فروردین 1360 مجددا با معرفی علی اكبر تهرانی وارد دفتر نخست وزیری شد و خیلی زود به دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری رفت و همه كاره این دفتر شد. تابستان سال 60 حوادث گوناگونی بر جمهوری اسلامی رفت و با انفجار جلسه شورای امنیت كشور و كشته شدن رئیس جمهوری و نخست وزیر می شد كار نظام را تمام شده دانست، لذا كشمیری در نقش مهمترین نفوذی سازمان، مهمترین كار را بر عهده گرفت و در 8 شهریور 1360 شد آن چه شد. یك روز بعد تشییع جنازه رجایی و باهنر بود و این بار نیز علی اكبر تهرانی نقش آفرین شد و جنازه ای به نام مسعود كشمیری از خاكسترهای با قیمانده در محل انفجار درست كرد. چند روز بعد مشخص شده بود كه كشمیری عامل انفجار است و این مساله موجب شد تا بسیاری از مقامات امنیتی جمهوری اسلامی در معرض اتهام قرار گیرند و تعدادی از آنها در مقاطع مختلف دستگیر و بازجویی شوند.
بررسی پرونده انفجار در سه دوره زمانی انجام شد، اول از شهریور 1360 تا شهریور 1361 كه دادستانی كل انقلاب با مدیریت مرحوم آیت الله ربانی املشی و عاملیت شهید علی اسماعیلی پرونده را در دست داشت. مرحله دوم كه از شهریور 1361 تا دی ماه1363 است كه پرونده زیر نظر شهید لاجوردی و در شعبه هفت دادسرای انقلاب تهران پی گیری شد و در نهایت مرحله سوم كه از بهمن 1363 تا پایان خرداد1365 كه پرونده با مدیریت عالی محمد موسوی خوینی ها به عنوان دادستان كل كشور و توسط معاونت سیاسی دادسرای انقلاب تهران، سید ابراهیم رئیسی و شعبه 7 دادسرای انقلاب مركز بررسی شد و در نهایت منجر به آزادی تمامی متهمین و ناتمام ماندن پرونده شد.
تقریبا اكثر اسناد و مدارك مرحله اول و دوم بررسی این پرونده توسط نگارندگان بررسی شده و حتی المقدور در متن كتاب یا ضمیمه استفاده شده است.
پرونده مسكوت» در شمارگان 2000 نسخه و 748 صفحه و به قیمت 25هزار تومان روانه بازار نشرشده است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  الله‌اکبر رمز ترور شد
  نقشه ترور امام خمینی (ره) چه بود؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان