22-10-2014، 16:27
نوع آگاهیهای اسلامی و اهرمی که [ اسلام ] در دعوتهای خود روی آنها فشار می آورد چیست ؟
۱ نوع تذکر به مبدأ و معاد
آگاهیهای اسلامی در درجه اول از نوع تذکر به مبدأ و معاد است .
این متدی است که هم در قرآن به کار می برد و هم از پیامبران پیشین نقل می کند . پیامبران هشداری که می دهند درباره این امر است که از کجا و در کجا و به کجا آمده ای و هستی و می روی ؟
جهان از کجا پدید آمده و چه مرحله ای را طی می کند و به چه سویی می رود ؟
اولین دغدغه مسؤولیت که پیامبران به وجود می آورند دغدغه مسؤولیت در برابر کل آفرینش و هستی است . دغدغه مسؤولیت اجتماعی جزئی است از دغدغه مسؤولیت در برابر هستی و آفرینش .
قبلا اشاره کردیم که سوره های مکیه که در سیزده سال اول بعثت رسول اکرم نازل شده است ، کمتر مطلبی جز تذکر مبدأ و معاد در آنها هست . ۱
رسول اکرم دعوت خود را با " « قولوا لا اله الا الله ، تفلحوا » " یعنی با یک جنبش اعتقادی ، با یک پاکسازی فکری آغاز کرد .
درست است که توحید ابعاد گسترده ای دارد و همه تعلیمات اسلامی اگر تحلیل شود به توحید برمی گردد و اگر توحید ترکیب شود به آن تعلیمات منتهی می شود . ۲ ولی می دانیم که در آغاز کار ، اگر مقصود از آن جمله ، بیش از یک گرایش فکری و عملی از اعتقادات شرک آمیز و عبادتهای شرک آمیز به توحید فکری و توحید در عبادت بود ، و فرضا چنین مقصود گسترده ای در کار بود مردم متوجه می شدند .
این آگاهی ریشه دار که پنجه در اعماق فطرت انسانها می اندازد ، در آنها نوعی غیرت و تعصب دفاع از عقیده و نشاط کوشش در بسط و گسترش آن به وجود آورد که در راه آن از بذل جان و مال و مقام و فرزند کوتاهی نمی کردند . پیامبران از آنچه که در عصر ما روبنا می نامند آغاز می کردند و به زیربنا می رسیدند .
در مکتب پیامبران ، انسان بیش از آنکه وابسته به منافع باشد وابسته به عقیده و مسلک و ایمان است . در حقیقت ، در این مکتب، فکر و عقیده زیربناست و کار ( یعنی رابطه با طبیعت و مواهب طبیعت و یا جامعه ) روبناست .
هر دعوت دینی و مذهبی باید پیامبرانه باشد ، یعنی باید با تذکر دائم به مبدأ و معاد توأم باشد . پیامبران با بیدار کردن این احساس
و شکوفانیدن این شعور و پس زدن غبارها از روی این وجدان و دادن این آگاهی ، با تکیه به " رضای حق " ، فرمان حق ، پاداش و کیفر حق ، جامعه را به حرکت می آورند .
در قرآن در سیزده مورد از " رضوان " خدا نام برده شده است ، یعنی با دست گذاشتن روی این اهرم معنوی ، جامعه اهل ایمان را به حرکت آورده است . نام این آگاهی را می توان آگاهی خدایی یا آگاهی جهانی نهاد .
۲ نوع آگاهیهای انسانی
در درجه دوم ، در تعلیمات اسلامی آگاهیهای انسانی دیده می شود ، یعنی توجه دادن انسان به کرامت ذات و شرافت ذات خودش ، توجه دادن به عزت و بزرگواری ذاتی خودش . انسان در این مکتب نه آن حیوانی است که دلیل وجودش این است که در طول صدها میلیون سال که در آغاز همدوش و همپایه سایر جانوران بوده ، در صحنه تنازع بقا آنقدر خیانت کرده تا امروز به این پایه رسیده ، بلکه موجودی است که در آن پرتوی از روح الهی است ، فرشتگان به او سجده برده اند ، او را از کنگره عرش ، صفیر می زنند ، در پیکر این موجود ، علی رغم تمایلات حیوانی به شهوت و شر و فساد ، جوهر پاکی است که بالذات با بدی ، خونریزی ، دروغ ، فساد ، زبونی ، پستی ، حقارت و تحمل زور و ظلم ناسازگار است ، مظهر عزت کبریائی است : " « و لله العزه و لرسوله و للمومنین »" ۳
آنجا که پیغمبر اکرم می فرماید : " « شرف المرء قیامه باللیل ، و عزه استغناؤه عن الناس » " ۴ .
یا علی ( ع ) به یارانش در صفین می فرماید : " « الحیوه فی موتکم قاهرین و الموت فی حیوتکم مقهورین » ۵ .
یا حسین بن علی ( ع ) می فرماید : " « لا أری الموت الا سعاده ، و الحیوه مع الظالمین الا برما » " ۶ .
یا می فرماید : " « هیهات منا الذلة » " ۷
تکیه بر اهرم حس کرامت و شرافت ذاتی انسان است که در هر انسانی بالفطره وجود دارد .
۳ آگاهی به حقوق و مسؤولیتهای اجتماعی
در درجه سوم ، آگاهی به حقوق و مسؤولیتهای اجتماعی است . در قرآن به مواردی برمی خوریم که با تکیه بر حقوق از دست رفته دیگران و یا حقوق از دست رفته خود ، می خواهد حرکت بیافریند :
« و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا أخرجنا من هذه القریة الظالم أهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا »۸
چه می شود شما را ؟ چرا نمی جنگید در راه خدا و در راه خوار شمردگان از مردان و زنان و کودکانی که می گویند : پروردگارا ! ما را از این شهر ستمگران بیرون برو به لطف و عنایت خودت برای ما سرپرست و یاور بفرست .
در این آیه کریمه برای تحریک به جهاد ، بر دو ارزش روحی تکیه شده است : یکی اینکه راه ، راه خداست ، دیگر اینکه انسانهای بیچاره و بی پناهی در چنگال ستمگران گرفتار مانده اند .
در سوره حج می فرماید :
« اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر ۰ الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله و لولا دفع الله الناس
بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز ۰ الذین ان کناهم فی الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور » ۹
به مؤمنان به موجب آنکه مظلوم واقع شده اند اجازه داده شد که با دشمن جنگجو بجنگند . خداوند بر یاری مؤمنان تواناست ، همانها که از خانه های خود به ناحق بیرون رانده شده اند و جرمی نداشته جز آنکه گفته اند پروردگار ما خداست . و اگر نبود که خداوند شر بعضی از مردم را وسیله بعضی دیگر دفع می کند ، صومعه ها ، دیرها ، کنشتها و مساجد که در آنجا فراوان یاد خدا می شود منهدم می گردید . خداوند کسانی که او را یاد می کنند یاری می کند ، همانا خداوند نیرومندی فرادست است ، آنان را که اگر در زمین مستقرسازیم نماز را به پا می دارند ، زکات را می پردازند ، به معروف فرمان می دهند و از منکر باز می دارند . پایان کارها از آن خداست .
در این آیه می بینیم اجازه جهاد و دفاع را با اشاره به حقوق از دست رفته مجاهدین آغاز می کند ، اما در عین حال ، فلسفه اصلی دفاع را امری بالاتر و ارزشی اصولی تر از حقوق از دست رفته عده ای ذکر می کند ، و آن اینکه اگر دفاع و جهاد در کار نباشد و اگر اهل ایمان دست روی دست بگذارند ، معابد و مساجد که قلب پرطپش حیات معنوی جامعه است آسیب می بیند و از کار می ایستد .
در سوره نساء می فرماید :
« لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم » ۱۰
خداوند فریاد به بدگویی را دوست نمی دارد مگر از کسی که مظلوم واقع شده است .
بدیهی است که این نوعی تشویق به قیام مظلوم است .
در سوره شعرا پس از نکوهش شعرا و روحیه های خیالبافانه آنها می گوید :
« الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله کثیرا و انتصروا من بعد ما ظلموا » ۱۱
مگر آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کنند و خدا را فراوان یاد کنند و پس از آنکه مظلوم واقع شدند ( با شعر ) انتقام خویش از ستمگر بگیرند .
ولی در قرآن و سنت در عین اینکه زیر بار ظلم رفتن از بدترین گناهان است و احقاق حقوق یک وظیفه است ، باز همه اینها به عنوان یک سلسله " ارزشها " مطرح است که جنبه انسانی این مسائل است .
قرآن هرگز بر عقده های روانی و بر تحریک حسادتها و یا تحریک شهوتها و اشتهاها تکیه نمی کند ، هرگز مثلا نمی گوید : فلان گروه چنین خوردند و بردند و کیف کردند ، چرا تو به جای آنها نباشی ؟
اگر مال کسی را به زور بخواهند از او بگیرند ، اسلام اجازه نمی دهد که به بهانه اینکه مادیات ارزشی ندارد صاحب مال سکوت کند ، همچنانکه اجازه نمی دهد . اگر کسی ناموسش مورد تجاوز قرار گیرد به عذر اینکه اینها از مقوله شهوت است سکوت نماید ، بلکه دفاع را وظیفه می داند و " « المقتول دون أهله و ماله » " را که در مقام دفاع از ناموس یا مال خود کشته می شود شهید می شمارد .
اما منطق اسلام آنجا که تشویق می کند از مال خود دفاع کن ، به صورت تحریک حرص و آز نیست ، بلکه به صورت دفاع از " حق " است که یک ارزش است . همچنین آنجا که دفاع از ناموس را واجب می شمارد ، نه به حساب بزرگ شمردن شهوت است ، بلکه به حساب دفاع از یکی از بزرگترین نوامیس اجتماع یعنی عفاف است که مرد ، پاسدار آن قرار داده شده است .
منبع : کتاب " جامعه و تاریخ " ، شهید مطهری ، ص ۲۲۳ تا ۲۲۹
محمد صالحی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://mahsan.parsiblog.com
زیرنویسها :
۱- برخی مسلمانان به اصطلاح روشنفکر معاصر در تفاسیر زیادی که بر اکثر سورههای قرآن نوشته اند ، یکسره منکر شدهاند که قرآن درباره معاد حتی یک آیه هم نازل کرده باشد . در هر جا در قرآن نام " دنیا " آمده است گفتهاند یعنی " نظام پستتر زندگی " یعنی نظام تبعیض و استثمار ، و هر جا نام " آخرت " آمده گفتهاند یعنی " نظام برتر " ، نظامی که در آن اثری از تبعیضها و نابرابریها و استثمارها نباشد و مالکیت اختصاصی ریشهکن شده باشد . اگر معنی آخرت این است پس معلوم میشود قرآن هزار سال پیش از مکاتب ماتریالیستی فاتحه مذهب را خوانده است .
۲- المیزان ، ذیل آخرین آیه آل عمران .
۳- عزت خاص خدا و پیامبرش و مؤمنان است (سوره منافقون / آیه ۸)
۴- شرافت مرد ، شب زندهداری او و عزتش بینیازی از مردم است .
۵- زندگی در این است که بمیرید اما پیروز ، مرگ در این است که بمانید و زیردست .
۶- من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز رنج نمیبینم .
۱ نوع تذکر به مبدأ و معاد
آگاهیهای اسلامی در درجه اول از نوع تذکر به مبدأ و معاد است .
این متدی است که هم در قرآن به کار می برد و هم از پیامبران پیشین نقل می کند . پیامبران هشداری که می دهند درباره این امر است که از کجا و در کجا و به کجا آمده ای و هستی و می روی ؟
جهان از کجا پدید آمده و چه مرحله ای را طی می کند و به چه سویی می رود ؟
اولین دغدغه مسؤولیت که پیامبران به وجود می آورند دغدغه مسؤولیت در برابر کل آفرینش و هستی است . دغدغه مسؤولیت اجتماعی جزئی است از دغدغه مسؤولیت در برابر هستی و آفرینش .
قبلا اشاره کردیم که سوره های مکیه که در سیزده سال اول بعثت رسول اکرم نازل شده است ، کمتر مطلبی جز تذکر مبدأ و معاد در آنها هست . ۱
رسول اکرم دعوت خود را با " « قولوا لا اله الا الله ، تفلحوا » " یعنی با یک جنبش اعتقادی ، با یک پاکسازی فکری آغاز کرد .
درست است که توحید ابعاد گسترده ای دارد و همه تعلیمات اسلامی اگر تحلیل شود به توحید برمی گردد و اگر توحید ترکیب شود به آن تعلیمات منتهی می شود . ۲ ولی می دانیم که در آغاز کار ، اگر مقصود از آن جمله ، بیش از یک گرایش فکری و عملی از اعتقادات شرک آمیز و عبادتهای شرک آمیز به توحید فکری و توحید در عبادت بود ، و فرضا چنین مقصود گسترده ای در کار بود مردم متوجه می شدند .
این آگاهی ریشه دار که پنجه در اعماق فطرت انسانها می اندازد ، در آنها نوعی غیرت و تعصب دفاع از عقیده و نشاط کوشش در بسط و گسترش آن به وجود آورد که در راه آن از بذل جان و مال و مقام و فرزند کوتاهی نمی کردند . پیامبران از آنچه که در عصر ما روبنا می نامند آغاز می کردند و به زیربنا می رسیدند .
در مکتب پیامبران ، انسان بیش از آنکه وابسته به منافع باشد وابسته به عقیده و مسلک و ایمان است . در حقیقت ، در این مکتب، فکر و عقیده زیربناست و کار ( یعنی رابطه با طبیعت و مواهب طبیعت و یا جامعه ) روبناست .
هر دعوت دینی و مذهبی باید پیامبرانه باشد ، یعنی باید با تذکر دائم به مبدأ و معاد توأم باشد . پیامبران با بیدار کردن این احساس
و شکوفانیدن این شعور و پس زدن غبارها از روی این وجدان و دادن این آگاهی ، با تکیه به " رضای حق " ، فرمان حق ، پاداش و کیفر حق ، جامعه را به حرکت می آورند .
در قرآن در سیزده مورد از " رضوان " خدا نام برده شده است ، یعنی با دست گذاشتن روی این اهرم معنوی ، جامعه اهل ایمان را به حرکت آورده است . نام این آگاهی را می توان آگاهی خدایی یا آگاهی جهانی نهاد .
۲ نوع آگاهیهای انسانی
در درجه دوم ، در تعلیمات اسلامی آگاهیهای انسانی دیده می شود ، یعنی توجه دادن انسان به کرامت ذات و شرافت ذات خودش ، توجه دادن به عزت و بزرگواری ذاتی خودش . انسان در این مکتب نه آن حیوانی است که دلیل وجودش این است که در طول صدها میلیون سال که در آغاز همدوش و همپایه سایر جانوران بوده ، در صحنه تنازع بقا آنقدر خیانت کرده تا امروز به این پایه رسیده ، بلکه موجودی است که در آن پرتوی از روح الهی است ، فرشتگان به او سجده برده اند ، او را از کنگره عرش ، صفیر می زنند ، در پیکر این موجود ، علی رغم تمایلات حیوانی به شهوت و شر و فساد ، جوهر پاکی است که بالذات با بدی ، خونریزی ، دروغ ، فساد ، زبونی ، پستی ، حقارت و تحمل زور و ظلم ناسازگار است ، مظهر عزت کبریائی است : " « و لله العزه و لرسوله و للمومنین »" ۳
آنجا که پیغمبر اکرم می فرماید : " « شرف المرء قیامه باللیل ، و عزه استغناؤه عن الناس » " ۴ .
یا علی ( ع ) به یارانش در صفین می فرماید : " « الحیوه فی موتکم قاهرین و الموت فی حیوتکم مقهورین » ۵ .
یا حسین بن علی ( ع ) می فرماید : " « لا أری الموت الا سعاده ، و الحیوه مع الظالمین الا برما » " ۶ .
یا می فرماید : " « هیهات منا الذلة » " ۷
تکیه بر اهرم حس کرامت و شرافت ذاتی انسان است که در هر انسانی بالفطره وجود دارد .
۳ آگاهی به حقوق و مسؤولیتهای اجتماعی
در درجه سوم ، آگاهی به حقوق و مسؤولیتهای اجتماعی است . در قرآن به مواردی برمی خوریم که با تکیه بر حقوق از دست رفته دیگران و یا حقوق از دست رفته خود ، می خواهد حرکت بیافریند :
« و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا أخرجنا من هذه القریة الظالم أهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا »۸
چه می شود شما را ؟ چرا نمی جنگید در راه خدا و در راه خوار شمردگان از مردان و زنان و کودکانی که می گویند : پروردگارا ! ما را از این شهر ستمگران بیرون برو به لطف و عنایت خودت برای ما سرپرست و یاور بفرست .
در این آیه کریمه برای تحریک به جهاد ، بر دو ارزش روحی تکیه شده است : یکی اینکه راه ، راه خداست ، دیگر اینکه انسانهای بیچاره و بی پناهی در چنگال ستمگران گرفتار مانده اند .
در سوره حج می فرماید :
« اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر ۰ الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله و لولا دفع الله الناس
بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز ۰ الذین ان کناهم فی الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور » ۹
به مؤمنان به موجب آنکه مظلوم واقع شده اند اجازه داده شد که با دشمن جنگجو بجنگند . خداوند بر یاری مؤمنان تواناست ، همانها که از خانه های خود به ناحق بیرون رانده شده اند و جرمی نداشته جز آنکه گفته اند پروردگار ما خداست . و اگر نبود که خداوند شر بعضی از مردم را وسیله بعضی دیگر دفع می کند ، صومعه ها ، دیرها ، کنشتها و مساجد که در آنجا فراوان یاد خدا می شود منهدم می گردید . خداوند کسانی که او را یاد می کنند یاری می کند ، همانا خداوند نیرومندی فرادست است ، آنان را که اگر در زمین مستقرسازیم نماز را به پا می دارند ، زکات را می پردازند ، به معروف فرمان می دهند و از منکر باز می دارند . پایان کارها از آن خداست .
در این آیه می بینیم اجازه جهاد و دفاع را با اشاره به حقوق از دست رفته مجاهدین آغاز می کند ، اما در عین حال ، فلسفه اصلی دفاع را امری بالاتر و ارزشی اصولی تر از حقوق از دست رفته عده ای ذکر می کند ، و آن اینکه اگر دفاع و جهاد در کار نباشد و اگر اهل ایمان دست روی دست بگذارند ، معابد و مساجد که قلب پرطپش حیات معنوی جامعه است آسیب می بیند و از کار می ایستد .
در سوره نساء می فرماید :
« لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم » ۱۰
خداوند فریاد به بدگویی را دوست نمی دارد مگر از کسی که مظلوم واقع شده است .
بدیهی است که این نوعی تشویق به قیام مظلوم است .
در سوره شعرا پس از نکوهش شعرا و روحیه های خیالبافانه آنها می گوید :
« الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله کثیرا و انتصروا من بعد ما ظلموا » ۱۱
مگر آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کنند و خدا را فراوان یاد کنند و پس از آنکه مظلوم واقع شدند ( با شعر ) انتقام خویش از ستمگر بگیرند .
ولی در قرآن و سنت در عین اینکه زیر بار ظلم رفتن از بدترین گناهان است و احقاق حقوق یک وظیفه است ، باز همه اینها به عنوان یک سلسله " ارزشها " مطرح است که جنبه انسانی این مسائل است .
قرآن هرگز بر عقده های روانی و بر تحریک حسادتها و یا تحریک شهوتها و اشتهاها تکیه نمی کند ، هرگز مثلا نمی گوید : فلان گروه چنین خوردند و بردند و کیف کردند ، چرا تو به جای آنها نباشی ؟
اگر مال کسی را به زور بخواهند از او بگیرند ، اسلام اجازه نمی دهد که به بهانه اینکه مادیات ارزشی ندارد صاحب مال سکوت کند ، همچنانکه اجازه نمی دهد . اگر کسی ناموسش مورد تجاوز قرار گیرد به عذر اینکه اینها از مقوله شهوت است سکوت نماید ، بلکه دفاع را وظیفه می داند و " « المقتول دون أهله و ماله » " را که در مقام دفاع از ناموس یا مال خود کشته می شود شهید می شمارد .
اما منطق اسلام آنجا که تشویق می کند از مال خود دفاع کن ، به صورت تحریک حرص و آز نیست ، بلکه به صورت دفاع از " حق " است که یک ارزش است . همچنین آنجا که دفاع از ناموس را واجب می شمارد ، نه به حساب بزرگ شمردن شهوت است ، بلکه به حساب دفاع از یکی از بزرگترین نوامیس اجتماع یعنی عفاف است که مرد ، پاسدار آن قرار داده شده است .
منبع : کتاب " جامعه و تاریخ " ، شهید مطهری ، ص ۲۲۳ تا ۲۲۹
محمد صالحی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://mahsan.parsiblog.com
زیرنویسها :
۱- برخی مسلمانان به اصطلاح روشنفکر معاصر در تفاسیر زیادی که بر اکثر سورههای قرآن نوشته اند ، یکسره منکر شدهاند که قرآن درباره معاد حتی یک آیه هم نازل کرده باشد . در هر جا در قرآن نام " دنیا " آمده است گفتهاند یعنی " نظام پستتر زندگی " یعنی نظام تبعیض و استثمار ، و هر جا نام " آخرت " آمده گفتهاند یعنی " نظام برتر " ، نظامی که در آن اثری از تبعیضها و نابرابریها و استثمارها نباشد و مالکیت اختصاصی ریشهکن شده باشد . اگر معنی آخرت این است پس معلوم میشود قرآن هزار سال پیش از مکاتب ماتریالیستی فاتحه مذهب را خوانده است .
۲- المیزان ، ذیل آخرین آیه آل عمران .
۳- عزت خاص خدا و پیامبرش و مؤمنان است (سوره منافقون / آیه ۸)
۴- شرافت مرد ، شب زندهداری او و عزتش بینیازی از مردم است .
۵- زندگی در این است که بمیرید اما پیروز ، مرگ در این است که بمانید و زیردست .
۶- من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز رنج نمیبینم .