امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دین شاخص ها و آموزه های آن

#1
در این مجال اندک ، تاریخچه و انواع دین – حقانیت آنها – قلمرو تعالیم دین و مسئول فهم آن هدف از احکام و حدود – ارتداد – حجاب – کرامت ذاتی انسان ها حقوق بشر و دخالت دولت در اجرا و اقامه آنها و جایگاه پیامبران در اقامه عدالت ، در ۱۹بند ، به اختصار بیان می شود .

۱) سابقه تاریخی دین تا کجاست ؟ ۱

تاریخ انسانها نشان می دهد که رفتار آنان آکنده از تمایل به دین است . به تعبیری تاریخ انسان با تاریخ دین یکی است . این واقعیت در منابع اسلامی هم منعکس شده است . اولین انسان طبق آنچه در قرآن کریم آمده آدم (ع) بوده که سخن از امر و نهی خدا به او و نبوت اوست .(۱) انسانها بنا به خواسته درونی شان ، یا خود دین هایی ساخته اند و یا انبیای الهی از جانب خداوند برای آنان دین حقی را آورده اند ، مانند دین های ابلاغ شده توسط حضرت موسی (ع) و عیسی (ع) و پیامبراسلام (ص).

۲) انواع دین کدامست ؟ ۲

ادیان را می توان به دو دسته تقسیم کرد :

ادیانی که بدون بعثت پیامبری از جانب خداوند به وجود آورده شده اند ،

و ادیانی که پیامبران از جانب خداوند آورده و به مردم ابلاغ کرده اند .

ادیان غیر آسمانی به دلیل این که خدا و پیامبران منشاء آن نبوده اند ، مثل همه ساخته های بشری ارزش دینی ندارند ; هر چند نام دین بر آنها اطلاق شود .

آنچه را که اکنون به عنوان ادیان الهی مطرح است ، سه دین یهودیت ، مسیحیت و اسلام است .

بنابر نظری همان گونه که در قرآن کریم آمده است مجوسیت (دین زرتشتیان) و دین صابئان نیز از ادیان آسمانی اند Smile(۲)

ولی از این آیه ها آسمانی بودن دین آنان استفاده نمی شود ، هرچند از اخبار وارده به دست می آید که " مجوس" اهل کتاب آسمانی می باشند .

مجوسیان معتقد به کتاب آسمانی و پیامبری زرتشت هستند ، و صابئان مدعی اند که کتابی آسمانی دارند و معتقد به خدا ، ملائکه ، بهشت ، جهنم و برخی از انبیایند .

۳) دین یا شریعت ، تفاوت در چیست ؟ ۳

دین در اصطلاح ، به برخی امور مقدس گفته می شود که ارتباط تنگاتنگی با ذات انسان دارد ، و خواست معنوی انسان را پاسخ می دهد و او را سیراب می کند . به نظر ما ، چنین چیزی در صورتی حق است که از جانب خداوند نازل شده باشد ؛ تنها در این صورت است که حقیقتا می توان نام دین بر آن گذاشت . در قرآن کریم به صراحت آمده است :

" و من یبتغ غیر الاسلا م دینا فلن یقبل منه . " (۳)

" و هر کس غیر از اسلام دینی جوید از او پذیرفته نشود ." (۴)

کلمه دین گاهی در برابر شریعت استعمال می شود و مراد اصول دین است ؛

و شریعت بخش های اخلاقی و فقهی را در بر می گیرد .

۴) پذیرش ادیان مختلف چگونه است ؟ ۴

نفس قبول یک دین ، پاسخ به خواست فطری و احساس انجام تکلیف است . در صورتی که شخصی به دینی ایمان آورده و به آن قانع و راضی شود ، دل در گرو آن دارد و خود را به آن قانع می داند و برای او پذیرفتن دین دیگر مشکل است . این شخص را نمی توان مصداق دین گریز دانست ، اگر چه ممکن است دین حق را نپذیرفته باشد .

در واقع با پذیرفتن دینی ، او خواست قلبی و تکلیف خود را انجام یافته تلقی می کند و ندای فطرتش را پاسخ داده است .

بسیار کسان در دنیای دینداری و عقیده از این قبیل اند . اکثریت جمعیت دنیا نوعی دین را برای خود انتخاب کرده اند و دل به آن بسته اند و با همان زندگی می کنند .

۵) حقانیت ادیان به چیست ؟ ۵

آنچه در اینجا درصدد بیان آن هستیم توجه به جنبه های تاریخی دین نیست ، بلکه پرداختن به این نکته است که آیا هر یک از ادیان سهمی از حقانیت دارند یا خیر ؛ و کسانی که دینی را طبق مقتضای محیطی و تربیتی می پذیرند آیا همان دین از ایشان پذیرفته است و یا خیر .

در صورتی که پیروان ادیان سابق به رغم آمدن دین جدید همچنان بر عقیده خود اصرار بورزند و پایبندی خود را بر آن اعلام کنند ، دو صورت برای آن قابل تصور است :

یکی این که واقعا به آن اعتقاد دارند و آن را از جانب خداوند می دانند و حقانیت دین جدید برای آنان ثابت نشده است ؛

و دیگر این که از سر لجاجت و عناد و با علم به حقانیت دین جدید آن را نمی پذیرند .

در صورت اول ایمان آنان پذیرفته است و اسلام هم آنان را به رسمیت می شناسد . (۵)

گروه دوم که در برابر دین حق سرسختی نشان می دهند و آن را نمی پذیرند و حاضر نیستند تعصب و سرسختی بی دلیل خود را کنار گذاشته و دین حق را بپذیرند ، همانند کافرانی اند که حاضر نمی شدند در برابر پیامبران الهی تسلیم شوند (۶)

۶) دین چه می آموزد ؟ ۶

دین به انسانها می آموزد تا خود را با عالمی که در آن زندگی می کنند هماهنگ سازند . چرا که بدون چنین هماهنگی میان انسان و جهان پیرامونش ، تداوم زندگی برایش دشوار می شود و احساس پوچی و بیگانگی به او دست می دهد .
آنچه دین به انسانها می آموزد ، چه در بخش اعتقادات و چه در بخش احکام ، به منظور رساندن آنان به کمال و سعادت است . دو چیزی که جزء خواسته های ذاتی انسانها است و چنین سعادت و کمالی منحصر در رشد مادی و دستاوردهای رفاهی نیست .
دین حرفه ای نیست که با آموختن آن بتوان رنج ها را کاهش داد و نابسامانی ها را از بین برد . دین احساسی قلبی است که وجودش آثار و ثمرات پیش گفته را دارد .
۷) جامعیت دین به چه معناست ؟ ۷

جامعیت و کمال دین ، به داشتن رهنمودهایی در راستای راهنمایی انسان به مقصد تعیین شده است ، که از آنها به هدایت تعبیر می شود.

راز و رمز اصلی این رهنمودها ، ایجاد رابطه زیستی متناسب میان انسان و عالم هستی است .....

همین است که دین در راستای دعوت مردم به خداوند و تبیین ارزشهای معنوی ، آنچه را که انسانها بدون دین نمی توانستند به دست آورند ، در بر دارد و از این جهت هیچ کاستی ندارد .

بر این اساس توقع از دین برای برآوردن نیازهایی که با عقل و خرد جمعی قابل تحصیل می باشد ، توقعی بی جا است .

۸) قلمرو تعالیم دین کجاست ؟ ۸

جهت گیری اصلی دین ، دعوت مشفقانه مردم به خدا و اصلاح امور آنان به دست خودشان است ....

دین هیچ گاه در صدد ارائه شکل خاصی برای زندگی نیست . زندگی شهری یا روستایی ، صحرانشینی و امثال اینها ، توصیه دین نیستند .

دین به انسانها ، در هر کجا که هستند ، سفارش می کند تا اموری را رعایت کنند....

چه این که دخالت در چنین اموری دین را با مشکلات عدیده ای مواجه خواهد ساخت و پیشرفت ها و تحولات ، دین را به تدریج از زندگی مردم خارج می کند .

۹) فهم دین در اختیار کیست ؟ ۹

منابع دینی کتاب و سنت بنا بر آنچه در خود آنها آمده ، برای همگان قابل فهم است و در انحصار طبقه و قشر خاصی نیست ؛ هر کسی می تواند از این منابع استفاده کند .....

اما فهم دین به رغم همگانی بودن و منحصر در گروه خاصی نبودن ، بی قاعده و بی ضابطه هم نیست ...

طول زمان برای نسل های بعدی و آمیختگی ذهن های مردم هر منطقه ای با آداب و فرهنگ خود ، چه بسا تأثیر خود را در فهم متفاوت از دین بر جا بگذارد .

در طی زمان ممکن است تحریف ها و جعلیاتی نیز رخ داده باشد ....

از این رو لازم است کسانی که در زمینه دین به تحقیق می پردازند ، شرایط لازم را به دست آورند و آنگاه در دین اجتهاد کنند و نظر بدهند ؛ همان گونه که در سایر علوم نیز چنین است .

۱۰) دستورات دین آسان یا سخت ؟ ۱۰

دین را خداوند حکیم تشریع کرده است . نوع مردم مخاطب آن هستند و مردم دارای استعدادهای متفاوتی اند. برخی ضعیف و برخی دیگر استعدادی قوی دارند.

دین با رعایت حال نوع مردم تشریع شده است . دین با فطرت انسانها هماهنگ است و بنابراین نمی تواند سخت و پیچیده و فرسوده کننده و رنج آور باشد.

اگر دین تکالیف سختی را برای مکلفان تحمیل کند ، موجب فرار مردم از معنویت و در نتیجه نقض غرض می شود و نمی تواند به اهداف خود برسد .

فلسفه هماهنگی دین با طبیعت و فطرت انسانها، تربیت آنهاست . سختی و فشار و جبر و اکراه ، به دلیل ناسازگار بودن با طبع اولی انسان نتیجه مطلوبی ندارد . خداوند فرموده است :

" ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم ..." (۷)

" خداوند نخواسته است که بر شما دشواری قرار دهد ، بلکه خواسته است تا شما را پاک و طاهر بدارد... ."

۱۱) تکالبف دینی ، اجبار یا اختیار ؟ ۱۱

تکالیف دینی مانند اعتقادات اجبارناپذیر است . یعنی همان طور که اجبار در عقیده و استفاده از زور برای پذیرش عقیده ممکن و جایز نیست ، اگر کسی بخواهد جامعه ای را متدین و مقید به تکالیف دینی کند نمی تواند مردم را به زور و اجبار متدین کند و ارزشی ندارد.

حکومت دینی می تواند برنامه ریزی کند تا مردم با اشتیاق به عبادت و دعا بپردازند ، نماز بخوانند و روزه بگیرند ، اما حق اجبار و اکراه آنان را ندارد .

البته اگر کسی بخواهد حرمت شریعت را بشکند مثل اینکه بدون عذر و از روی علم و عمد در اماکن عمومی در ماه رمضان روزه خواری کند حاکم شرع می تواند وی را به خاطر آن تعزیر کند ولی همان طور که قبلا اشاره شد این به معنای اجبار بر انجام تکالیف شرعی نیست .

خلاصه فرق است میان اجرای شریعت از طریق اجبار ، و تشویق حکومت به رغبت به شریعت . تصدی گری حکومت در امر اجرای شریعت نه تنها مشکل پایبندی مردم را به این دستورات حل نمی کند، که چه بسا موجب گریز و ستیز با دین هم می گردد .

۱۲) حجاب ، تکلیف فردی یا الزام ؟ ۱۲

اگر حجاب در حد کیفیت لباس و پوشش مو و امثال آنها باشد که هر چند از نظر شرعی ، هر زن مسلمان لازم است رعایت کند و مؤمنین در خانواده ها باید فرزندان خود را به گونه ای تربیت کنند که این مسأله را از تکالیف شرعی بشمارند و به آن پایبند باشند ، اما جواز الزام و اجبار مردم بر آن در صورتی که رعایت نکردن حجاب تضییع حقوق اکثریت و یا زمینه ساز فساد و اشاعه فحشا نباشد دلیل شرعی ندارد و در این زمینه بهترین راه کار فرهنگی و آموزشی و استفاده از روش های غیر مستقیم برای تشویق و ترغیب است .

۱۳) اقامه عدالت ، وظیفه پیامبران یا مردم ۱۳

خداوند در رابطه با هدف از ارسال رسل و انزال کتب می فرماید :

" لیقوم الناس بالقسط " (۸)

" تا خود مردم در اثر هدایت انبیا و کار فرهنگی و فکری آنان ، عدالت را به پا دارند .

قرآن نفرموده است : تا پیامبران عدالت را به پا دارند ، تا شائبه اجرای شریعت و عدالت با اجبار و زور در بین نباشد .

۱۴) هدف مجازات های اسلامی چیست ؟ ۱۴

اصولا هدف از مجازات های اسلامی و حدود الهی ، اصلاح جامعه و بازداشتن مجرمین از تکرار جرم و تنبیه آنان می باشد .

در آیه شریفه :

" و لکم فی القصاص حیاة یا أولی الالباب لعلکم تتقون (۹)

اشاره به این جهت شده و قصاص را موجب حیات افراد دانسته است .

۱۵) تاثیر تحولات اجتماعی در تغییر مجازات ها چگونه است ؟ ۱۵

تعزیرات و حدود ، دارای مصالح غیبی و غیرقابل فهم برای بشر نمی باشد . و این معنا از قرائن و تعبیرات زیادی که در روایات مربوط به حدود و تعزیرات وارد شده است استفاده می شود .

از این رو قبلا یادآوری شد که هدف اصلی از آنها همان تنبه مجرمین و اصلاح آنها می باشد و بعید است که مصالح غیبی غیرقابل فهم دیگری در آنها باشد .

و از طرفی تحولات اجتماعی در علوم مربوط به جرم شناسی و نحوه پیش گیری از آنها و روان شناسی مجرمین و نحوه اصلاح و تربیت آنان پدید آمده است ، به نحوی که دیگر شیوه های گذشته در جوامع کنونی آثار مورد نظر شارع را نخواهد داشت و چه بسا ممکن است گفته شود :

با شیوه های جدید زودتر و بهتر هدف اصلی شارع از تشریع بعضی مجازات های رایج ، محقق می شود .

با توجه به جهات مذکور اگر فقیه توانست از ادله مربوطه چنین استنباطی بنماید ، یعنی از آن جهت که مصالح و مفاسد بعضی احکام مذکور ، که به منزله موضوع آنها می باشند ، تغییر یافته و درحقیقت موضوع حکم تغییر یافته است ، می تواند طبق تغییر مصالح و مفاسد و موضوع بعضی احکام ذکر شده به تغییر حکم نظر دهد .

ولی باید کاملا مستند به آیات و روایات و ضوابط اجتهاد باشد ، نه براساس تأثیر از جو و شرایط موجود .

۱۶) ارتداد یا تغییر عقیده ، معنا چیست ؟ ۱۶

در حقیقت تعبیر به آزادی اندیشه یا تغییر آن نوعی مسامحه در تعبیر است ؛ زیرا پیدایش هر عقیده و استمرار آن معلول شرایط خاص ذهنی است که از اختیار انسان خارج می باشد . آنچه اختیاری انسان است و انسان نسبت به آن آزاد است مقدمات آن می باشد ؛ نظیر تحقیق ، مطالعه و تلاش فکری در راه رسیدن به آنچه حق است .

از این رو تحمیل هر عقیده ای به دیگری ، نه امکان دارد و نه صحیح خواهد بود ؛ و هر انسانی بالفطرة در پیدانمودن هر اندیشه و استمرار آن قابل تحمیل و اکراه نخواهد بود .

آیه شریفه :

" لا اکراه فی الدین ..." (۱۰)

چه در مقام خبر از واقع خارجی باشد ، یا انشاء نهی از اکراه با توجه به شأن نزول آن قطعا شامل امور اعتقادی دین نیز می باشد .

بنابراین مجرد اندیشه و اعتقاد ، یا تغییر آن ، و یا ابراز آن ، و یا اطلاع از اندیشه و تفکری دیگر ، حق هر انسانی است ؛ و با هیچ یک از عناوین کیفری نظیر : ارتداد ، افساد ، توهین ، افترا و مانند آن مربوط نیست .

۱۷) کرامت انسانها به چیست ؟ ۱۷

باید دانست انسان که یک موجود متعلق به ناسوت است و در قوس نزول در عالم ناسوت که نازلترین عوالم هستی است قرار گرفته است ، خداوند چنان لیاقت و استعدادی به او عطا نموده که در اثر حرکت جوهری پس از طی مراحل نباتی و حیوانی و نیل به مرحله انسانیت می تواند با قدرت علم و عمل در قوس صعود به مرحله کون جامع و بالاترین و شریف ترین عوالم هستی یعنی عالم عقول مجرده برسد ؛ که نمونه بارز آن انسانهای کامل همچون : پیامبراکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) می باشند . جایی که بنا بر آموزه های دینی هیچ فرشته و ملک مقربی به آن نمی رسد . و چنین موجودی با چنین لیاقت و استعدادی قهرا دارای کرامت ذاتی و شرافت خواهد بود .

بنابراین همه انسانها صرف نظر از دین و مذهب و اعتقادات و اعمال و رفتار، دارای کرامت ذاتی هستند ؛

هرچند انسان باتقوا در نزد خداوند دارای فضیلت و کرامتی بیشتر است . و در حقیقت هرانسانی دارای کرامت ذاتی است ؛ اما انسان باتقوا علاوه بر کرامت ذاتی دارای کرامت ارزشی که با اکتساب به دست می آید نیز می باشد :

" ان اکرمکم عندالله اتقیکم " (۱۱)

" باارزشترین شما نزد خداوند باتقواترین شما هستند."

ولی این کرامت ارزشی هیچ تأثیری در حقوق اجتماعی ندارد ، و در حقوق اجتماعی ، همه انسانها صرف نظر از درجه ایمان و تقوای آنها از این گونه حقوق بهره مند هستند .

۱۸) حقوق بشر کدام است ؟ ۱۸

کرامت ذاتی انسان که از قرآن و روایات استفاده می شود ، نمی تواند بدون حقوق ذاتی برای حقیقت انسان بدون ملاحظه عقیده او تصور شود .

زیرا کرامت نوعی ارزش دادن و ترجیح انسان از جهت انسانیت است و این معنا مستلزم آن است که انسان دارای حقوق فطری ، طبیعی و اجتماعی از قبیل : حق حیات ، حق آزادی اندیشه و بیان و نظایر آن باشد .

بر همین اساس نمی توان صرف داشتن عقیده خاص را گرچه حق باشد دلیل بر امتیازدهی در اعطای حقوق اجتماعی و شهروندی دانست .

همچنین در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (ع) می خوانیم که آن حضرت به خدای متعال عرض کرد :

" رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیوم الاخر) (۱۲)

" پروردگار من ! این سرزمین (مکه) را سرزمین امنی قرار ده ، و مردم آن را آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده اند از ثمرات آن بهره مند فرما ."

اما خدای متعال در پاسخ تقاضای ابراهیم (ع) فرمود:

(و من کفر فامتعه قلیلا ثم اضطره الی عذاب النار و بئس المصیر) (۱۳)

" هر آن کس را که کافر شود (در این دنیای فانی و زودگذر از نعمت های خود) در زمان کوتاهی بهره مند سازم و سپس ( در روز جزا ) به عذاب آتش می کشانم ، و چه بد سرانجامی است ."

قید (قلیلا) در آیه شریفه یا به معنای زمان کوتاه است یعنی دنیا در برابر آخرت ، و یا به معنای نعمت های کم می باشد یعنی نعمت های دنیوی در برابر نعمت های اخروی ؛ و در هر دو حالت اشاره به دنیای فانی و زودگذر است .

در حقیقت ابراهیم (ع) از خدای متعال خواسته بود که فقط مؤمنان را از حقوق طبیعی بهره مند سازد ، اما خداوند بهره مندی از مواهب طبیعی در این دنیا را بر همه انسانها صرف نظر از ایمان و اعتقاد آنان مقرر می فرماید و اندیشه برتری مؤمنان در بهره گیری از حقوق طبیعی در این جهان را مردود می شمارد .

از طرفی اگر عقیده منشاء حقوق برای انسانها باشد ، باید برحسب شدت و ضعف عقاید حقه افراد ، حقوق آنان نیز کم و زیاد و ضعیف و قوی گردد ؛ در صورتی که به یقین چنین نیست و شدت و ضعف عقاید حقه انسانها تنها منشاء کرامت معنوی و ارزشمند بودن آنان نزد خداوند خواهد بود .

از طرف دیگر باید گفت : همین کرامت ذاتی انسان است که بنابر مکتب های مختلف حقوقی اعم از مکتب های الهی و غیرالهی زمینه پیدایش حقوق گوناگون برای افراد انسانها می شود . منتهی الامر هر مکتبی مطابق جهان بینی خاص خود به انسان می نگرد و او را مورد تجزیه و تحلیل کامل یا ناقص قرار می دهد .

۱۹) آزادی اندیشه و بیان ، حق کیست ؟ ۱۹

از آنجا که عقل و تفکر جوهر اصلی انسان می باشد ، آزادی اندیشه و بیان از حقوق مسلم همه انسانهاست و همه حق دارند که در مسائل مختلف اعتقادی ، سیاسی و اجتماعی آزادانه بیندیشند و حاصل تفکر و اندیشه خود را بیان نمایند ؛

و می توان گفت آزادی اندیشه و بیان از مهمترین حقوقی است که هر انسانی دارد ، و تجاوز به این حق و سلب آن ستمی بزرگ بر انسانها می باشد ; آیه شریفه :

" خلق الانسان _ علمه البیان " (۱۴)

" خداوند انسان را آفرید و بیان را به او آموخت ."

محمد صالحی

زیرنویسها :

۱- سوره بقره (۲)، آیه ۳۰ ; سوره آل عمران (۳)، آیه ۳۳

۲- آیه : ان الذین آمنوا والذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله والیوم الاخر و عمل صالحا فلهم أجرهم عند ربهم . - مؤمنان و یهود و مسیحیان و صابئان ، کسانی که به خدا و آخرت ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، پس پاداششان در پیشگاه پروردگارشان است . - سوره بقره (۲)، آیه ۶۲ و آیه : ان الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین أشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامة - کسانی که مؤمن اند و یهود و صابئان و نصارا و مجوس و کسانی که مشرک هستند، همانا خداوند میان آنها در روز قیامت قضاوت خواهد نمود . - سوره حج (۲۲)، آیه ۱۷

۳- سوره آل عمران (۳)، آیه ۸۵

۴- یادآوری می‎شود این که چه دینی نزد خداوند پذیرفته است مقوله ای متفاوت از پاداش دادن به عمل صالح است . همان گونه که در آیات دیگر قرآن ملاحظه می‎شود پیروان سایر ادیان نیز اگر ایمان به خدا داشته و عمل صالح انجام دهند مأجور خواهند بود .

۵- لیسوا سواء من أهل الکتاب أمة قائمة یتلون آیات الله آناء اللیل و هم یسجدون .- همه اهل کتاب مساوی نیستند ؛ گروهی از آنان در دل شب ایستاده آیات خدا را تلاوت می‎کنند و سجده می‎نمایند . سوره آل عمران (۳)، آیه ۱۱۳.

۶- یا أهل الکتاب لم تکفرون بآیات الله و أنتم تشهدون .- ای اهل کتاب ! چرا به آیات خدا کافر می‎شوید ، در حالی که خود شاهد آن هستید . سوره آل عمران (۳)، آیه ۷۰ .
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان