یه داستان تــــرسناک 12کلمه ای

[мoвιɴα т]

تاحالا 10000نفر اینو ارسال کردن -___-

سپاس

[ραяα∂ιѕє-]

میدونم ولی من گفتم ادامش بدیم مگه نخوندی گلم

[_ƬӇЄ Ɗ▲ƦƘ_]

م
قبل اینکه بلند بشه و درو باز کنه.....در باز شد.
صدای جیرجیر در سکوت اتاقو شکست.
چشاش روشنیو ک دید سیاهی رفت شد.
این چی بود ادم فضایی؟؟؟حیوون'؟یا روح؟
ناگهان صدای جیغ در اتاق پیچید و .........تمام

[tavsa]

seday jiq be qadri boland bod ke zamin zir payash larzid nagahan hojom siahi ra dar atrafash hes kard hame ja saket bod va feqad sedaye jir jir dar be gosh miresid qadam aval ra bardasht ba qadam dovam payash ba jesmo barkhord kard yek ho hame ja roshan shod o ba didan jesm lahze ii nafasash qat shod o chi bod?

[ʜɪᴅᴅᴇɴ]

یه دفعه
گود زیلا وارد
میشود

[آوا 2014]

انسان جیغ وحشتناکی می گشد

[mr.destiny]

و یکی از استخون های دنده اش را در آورد و در چشم انسان فرو کرد
انسان با صورت خونین به دیوار تکیه کرد
از روی میز مدادی برداشت و در سر زامبی فرو کرد
مداد از پشت سر زامبی بیرون آمد
از درون سر زامبی دودی سبزی بیرون آمد
یه دفعه صدای آمد :کات
و کارگردان گفت فکر کنم یه چند تایی سرکار رفتن

[ساحل75]

اه واواواواواوا اقای کارگردان چرا سر کارمون میزاری رفته بودیم تو فازش اه اه اه اه لهنتی چرا

[ARBADE]

داستانت هم مث اسمت بود

[راضیه جون]

جالب نبود !!!