امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

فرزند نااهل و دعای معصوم

#1
سید ابن طاووس در مهج الدعوات می نویسد که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام ) فرمود من با پدرم در شب تاریکی به طواف خانه خدا مشغول بودیم . در این هنگام متوجه ناله ای جانگداز و آهی آتشین شدیم که شخصی دست نیاز به درگاه بی نیاز دراز کرده و با سوز و گدازی بی سابقه به تضرع و زاری مشغول است . پدرم فرمود ای حسین (علیه السلام ) آیا می شنوی ناله گناهکاری را که به درگاه خدا پناه آورده و با قلبی پاک اشک ندامت و پشیمانی می ریزد او را پیدا کن و پیش من بیاور.

ابا عبدالله (علیه السلام ) فرمود در آن شب تاریک گرد خانه گشتم و مردم را در تاریکی یک طرف می کردم تا او را میان رکن و مقام پیدا کرده و به خدمت پدرم آوردم . علی (علیه السلام ) دیدند جوانی زیبا و خوش اندام با لباسهای گرانبها، فرمود تو کیستی ؟ عرض کرد مردی از اعرابم پرسید این ناله و التهاب و سوز و گدازت برای چه بود؟ گفت از من چه می پرسی یا علی (علیه السلام ) که بار گناه پشتم را خمیده و نافرمانی پدر و نفرین را از من ربوده است . فرمود حکایت تو چیست ؟ گفت پدر پیری داشتم که به من خیلی مهربان بود ولی شب و روز من به کارهای زشت و بیهوده می گذشت هر چه او مرا نصیحت می کرد و راهنمائی می نمود نمی پذیرفتم و گاهی هم او را آزار رسانده و دشنامش می دادم .

یک روز پولی در نزد او سراغ داشتم و برای پیدا کردن آن پول نزدیک صندوقی که در آنجا پنهان بود رفتم تا پول را بردارم . پدرم از من جلوگیری کرد. من دست او را فشردم و بر زمینش انداختم . خواست از جای برخیزد ولی از شدت کوفتگی و درد یارای حرکت نداشت . پولها را برداشتم و در پی کار خود رفتم . در آن دم شنیدم که گفت به خانه خدا می روم و تو را نفرین می کنم .

چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن ساز و برگ سفر آماده کرد و بر شتر خود سوار شد و به جانب مکه بیابان را پیمود تا خود را به کعبه رسانید. من شاهد کارهایش بودم . دست به پرده کعبه گرفت و با آهی سوزان مرا نفرین کرد؛ به خدا سوگند هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بیچارگی مرا فرا گرفت و تندرستی را از من سلب نمود. در این موقع پیراهن خود را بالا زد. دیدم یک طرف بدن او خشک شده و حس و حرکتی ندارد. جوان گفت بعد از این پیش آمد بسیار پشیمان شدم و نزد او رفته عذر خواهی کردم ولی او نپذیرفت و به طرف خانه خود رهسپار گشت . سه سال بر همین وضع گذراندم و همی از او پوزش می خواستم و او رد می کرد. سال سوم ایام حج درخواست کردم همان جائی که مرا نفرین کرده ای دعا کن . شاید خداوند سلامتی را به برکت دعای تو به من بازگرداند. قبول کرد و با هم به طرف مکه حرکت کردیم تا به وادی اراک رسیدیم .

در شب دهم همین که دیده های مردم به خواب رفت دعا را به دست گرفتم و به درگاه خدا نالیده اشک ندامت ریختم . برای مرتبه دوم خواستم بخوانم آوازی آمد که ای جوان کافی است خدا را به اسم اعظم قسم دادی و مستجاب شد. پس از لحظه ای به خواب رفتم. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) را دیدم که دست بر بدن من گذاشت و فرمود: احتفظ بالله العظیم فانک علی خیر؛ از خواب بیدار شدم و خود را سالم یافت

شب تاریکی بود ناگه مرغی از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و پر زدن او شتر پدرم رمید او را از پشت خود بر زمین افکند. پدرم میان دو سنگ واقع شد و از تصادم به آنها جان به حق تسلیم کرد. او را همان جا دفن کردم و می دانم این گرفتاری و بیچارگی من فقط به واسطه نفرین و نارضایتی اوست .

امیر المؤ منین (علیه السلام ) فرمود اینک فریادرس تو رسید. دعائی که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) به من تعلیم کرده به تو می آموزم و هر کسی آن دعا که اسم اعظم الهی در آنست بخواند بیچارگی و اندوه و درد و مرض و فقر و تنگدستی از او برطرف می گردد و گناهانش آمرزیده می شود. طرفی چند از مزایای آن دعا را علی (علیه السلام ) شمرد که ابو عبدالله (علیه السلام ) گفت من از امتیازات آن دعا بیشتر از جوان بر سلامتی خویش مسرور شدم .

آنگاه فرمود در شب دهم ذیحجه دعا را بخوان و صبحگاه پیش من آی تا تو را ببینم و نسخه دعا را به او داد. صبح دهم جوان با شادی و شعف بسوی ما آمد و نسخه دعا را تسلیم کرد. وقتی که از او جستجو کردیم سالمش یافتیم . گفت به خدا این دعا اسم اعظم دارد. سوگند به پروردگار کعبه دعایم مستجاب شد و حاجتم برآورده گردید. حضرت فرمود قصه شفا یافتن خود را بگو:

گفت در شب دهم همین که دیده های مردم به خواب رفت دعا را به دست گرفتم و به درگاه خدا نالیده اشک ندامت ریختم . برای مرتبه دوم خواستم بخوانم آوازی آمد که ای جوان کافی است خدا را به اسم اعظم قسم دادی و مستجاب شد. پس از لحظه ای به خواب رفتم .

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) را دیدم که دست بر بدن من گذاشت و فرمود: احتفظ بالله العظیم فانک علی خیر؛ از خواب بیدار شدم و خود را سالم یافت. ۱

دعائی که به او دادند همان دعای مشلول معروف است که در مفاتیح ذکر شده است .۲
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  بیانات امامان معصوم (ع) درباره مسخره کردن دیگران
  دعای هفتم صحیفه سجادیه به همراه ترجمه
  شیعه چگونه می تواند ثابت کند که فرزند امام حسن عسکری (ع) متولد شده است؟
  مقام حضرت معصومه (س) چیست؟ اگر ایشان معصوم هستند چرا جزو معصومین نیستند؟
  دعای توبه همراه با ترجمه فارسی
  دعای مبارزه با نفس
  آیا اگر کسی دعای عهد را چهل صبح بخواند، یکی از یاران امام زمان (عج) خواهد شد؟
  دعا جهت اشتی همسر – دعای محبت فوری آسان
  دعای حاجت روایی – دعای حضرت علی (ع)
  احاديث معصومين عليهم السلامادعيه و اذكار دعای عافيت و سلامت – فضيلت سوره واقعه

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان