16-11-2014، 22:33
در فیلم کتابخوان ( (The Reader به کارگردانی استفن دالدری،
میشائیل برگ، شخصیت جوان فیلم هنگامی که ترکش
های عشق نوجوانی اش پای او را به ارودگاه آشوییتس
باز می کند، کارگردان فیلم برای اینکه بتواند فجایع تاریخی
اتفاق افتاده را در ذهن مخاطب خود حک کند تصاویر را سیاه
و سفید همراه با فیلتری از رنگ آبی ملایم در می آمیزد
تا به مراد خود برسد. اما واقعیت دیگری در پس این
رنگ ها نهفته است. تصاویر زنده فجایعی که روزی....

در فیلم کتابخوان ( (The Reader به کارگردانی دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
استفن دالدری ، میشائیل برگ، شخصیت جوان فیلم هنگامی که ترکش های عشق نوجوانی اش پای او را به ارودگاه آشوییتس باز می کند، کارگردان فیلم برای اینکه بتواند فجایع تاریخی اتفاق افتاده را در ذهن مخاطب خود حک کند تصاویر را سیاه و سفید همراه با فیلتری از رنگ آبی ملایم در می آمیزد تا به مراد خود برسد. اما واقعیت دیگری در پس این رنگ ها نهفته است. تصاویر زنده فجایعی که روزی در چشم نازی ها و بنیانگذاران هولوکاست رنگی جلوه می کرد هنگامی که با عنصر گذار تاریخی در هم می آمیزد سیاه و سفید و خاکستری می شود. گویی باز خوانی گذشته یا همان تاریخ در اکنون رنگی جز این نمی تواند داشته باشد. اما چیز دیگری را که وجه خاصی به رویدادهای تاریخی می دهد همان رنگ آبی ملایم است که می توان از آن به عنوان خرد تاریخی نام برد. عقلانیتی که اگر در بازخوانی گزاره های تاریخی از آن غافل شویم راهمان جز به بیراه های روایت های تاریخی ختم نمی شود. و چه بد فرجامی همیشه در کمین خرد تاریخی بوده است، آنگاه که دستان سیاست پیشه گان سعی بر آن داشته باشند که تاریخ را آنطور که می خواهند بنویسند یا آنطور که می خواهند زایش های تاریخی را به مثابه فرزندان دلبند و محبوب خود شناسنامه کنند.
استفن دالدری ، میشائیل برگ، شخصیت جوان فیلم هنگامی که ترکش های عشق نوجوانی اش پای او را به ارودگاه آشوییتس باز می کند، کارگردان فیلم برای اینکه بتواند فجایع تاریخی اتفاق افتاده را در ذهن مخاطب خود حک کند تصاویر را سیاه و سفید همراه با فیلتری از رنگ آبی ملایم در می آمیزد تا به مراد خود برسد. اما واقعیت دیگری در پس این رنگ ها نهفته است. تصاویر زنده فجایعی که روزی در چشم نازی ها و بنیانگذاران هولوکاست رنگی جلوه می کرد هنگامی که با عنصر گذار تاریخی در هم می آمیزد سیاه و سفید و خاکستری می شود. گویی باز خوانی گذشته یا همان تاریخ در اکنون رنگی جز این نمی تواند داشته باشد. اما چیز دیگری را که وجه خاصی به رویدادهای تاریخی می دهد همان رنگ آبی ملایم است که می توان از آن به عنوان خرد تاریخی نام برد. عقلانیتی که اگر در بازخوانی گزاره های تاریخی از آن غافل شویم راهمان جز به بیراه های روایت های تاریخی ختم نمی شود. و چه بد فرجامی همیشه در کمین خرد تاریخی بوده است، آنگاه که دستان سیاست پیشه گان سعی بر آن داشته باشند که تاریخ را آنطور که می خواهند بنویسند یا آنطور که می خواهند زایش های تاریخی را به مثابه فرزندان دلبند و محبوب خود شناسنامه کنند.
کاری که هیتلر کرد دقیقا از همین قاعده شوم تاریخی نشأت می گرفت. روایت شوم نژاد برتر و سعی در جهانی کردن آن از یک سو ی، حک مهر نژاد پست و معیوب بودن یهودیان موجود در سرتاسر جهان از سویی دیگر زمینه های خلق یکی از بزرگترین فجایع قرن بیستم را به وجود آورد.
اما واقعیتی که سعی بر آن دارم تا با هم به آن بپردازیم در خصوص نحوه وقوع جرایم و فجایع زیر بیرق هولوکاست نیست. قصد تشریح آشوییتس و اتاق های گاز و کوره های آدم سوزی آن را هم ندارم. چرا که طبق مستندات موجود آنقدر فیلم های مستند، فیلم های سینمایی و سریال های خانوادگی در این باب ساخته شده است و یا کتاب ها و مقاله های بیشمار و متعددی در این خصوص نگاشته شده است که پرداختن به این واقعیت تاریخی آن هم در قالب وجوهات مذکور جز اینکه ما را در ورطه تکرار بیاندازد چیز دیگری عایدمان نمی کند.
اما امری که در خصوص هولوکاست امروزه بسیار مهم تر از خود فاجعه اهمیت دارد همان رنگ ملایم آبی است. یعنی ورود عقلانیت تاریخی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در باز بینی این فجایع که باعث شده پس از بیش از هفتاد سال هنوز ذهن بشر مدرن درگیر آن باشد.
بازتاب های فرهنگی و اجتماعی: با اتمام جنگ جهانی دوم و سقوط رژیم فاشیست هیتلری به یکباره هولوکاست برجسته شد. یعنی از روایت های متناقض تبدیل به یک رویداد هولناک تاریخی شد. قبل از اتمام جنگ معدود کسانی که از بطن ماجرا گریخته بودند روایت های مختلفی را از کشتار یهودیان ابراز کرده بودند. البته تعداد کسانی که از اردوگاه های کار اجباری آلمان نازی یا consentration گریخته بودند بسیار بیشتر از کسانی بود که توانسته بودند از اردوگاه ها و زندان های یهودیان جان سالم به در ببرند. (در اردوگاه های کار اجباری که بر اساس تئوری نقطه یا راه حل نهایی بنیان گذاشته شده بود اساس بر ایجاد محیطی رعب آور توأمان با کار بسیار سخت و طاقت فرسا وسوء تغذیه بود که افراد موجود در این اردوگاه ها عموماً از اسیران جنگی بالاخص شوروی سابق، مخالفان حکومت هیتلر، نویسندگان و روشنفکران یهودی و غیر یهودی، کولی های اروپایی بالاخص اروپای شرقی، عقب مانده های ذهنی و در نهایت عده ای از همجنس گرایان و پیروان فرقه ماسونی اروپای تحت سلطه حکومت های فاشیستی آلمان و ایتالیا بودند. تصاویر مستندی که انسان هایی را نشان می دهد که از آنها پوست و استخوانی بیش نمانده متعلق به همین اردوگاه ها است. تصاویری که تکرار مشابه آنها را اروپا در دهه آخر قرن بیستم در بوسنی و هرزگوین تجربه کرد.) فجایعی را که این افراد از درون اردوگاه های کاراجباری و هولوکاست ها بیان می کردند بخش ناچیزی از همه آنچه بود که تا کنون به اثبات تاریخی رسیده است اما به قدر کفایت بود که پس از سقوط آلمان اذهان جهانی و متفقین پیروز جنگ را به یکباره متوجه آییتس و سایر اردوگاه های ساخته شده بکند. تصاویر دهشتناکی که از این اردوگاه ها ضبط شده بود به سراسر اروپا و امریکا ارسال شد و اذهان اجتماعات انسانی و مخالفین جنگ را به درد آورد. بیش از کمی بیش از دوازه فیلم مستند از آن روزها باقی مانده است که در آن فیلم ها متفقین مردم آلمان بعد از جنگ و خانواده های قربانیان و افسرانی که در این کشتارها دخیل بودند را به اردوگاه آورده اند تا شاهد آثار باقی مانده از فجایع آلمان هیتلری باشند. در یکی از این فیلم ها که در قسمتی از آشوییتس ضبط شده است جمجمه ها و استخوان های قربانیان در کنار دیوار یکی از اتاق های گاز را نشان که عده ای از افراد بدون هیچ تحرکی در حالی که دست شان را برجلوی صورتشان است در حال گریه کردن هستند و در سویی دیگر دو زن بر زمین زانو زده اند یکی از آنها به حالت تهوع افتاده و دیگری سربر زمین گریه می کند و شانه ایش می لرزد. آری؛ گویی کل اروپا بر این فجایع یا با بهت و حیرت نگاه می کند و یا می گرید. شواهد و قراین به اندازه ای بود که عقل جمعی اروپا و جهان را تحت تإثیر خود قرار دهد. از این روی نه تنها اروپا بلکه آمریکا و برخی از کشورهای آسیایی دست به کار شدند. اتحاد جماهیر شوروی هم از شرایط به وجود آمده استفاده کرد و به عنوان یکی از فاتحان اصلی جنگ مانور تبلیغاتی بسیار گسترده ای را در این خصوص انجام داد. عملکردی که حتی تا زمان برچیده شدن دیوار برلین نیز ادامه داشت. در سوی اصلی ماجرا گروه های حقوق بشری، کمپین ها و انجمن های ضد فاشیسم و جنگ تبلیغات بسیار وسیعی را در انعکاس جهانی این فجایع انجام دادند. مخالفت های بسیار گسترده ای بر علیه تفکر فاشیستی به راه افتاد. شرایط تفکری در اروپا و آن سوی اقیانوس و در آمریکا می طلبید که تفکر فاشیستی مورد نقادی جدی قرار بگیرد. ریشه ها و زمینه های تفکر و یا القائات فکری که منجر به بروز تفکرات اجتماعی فاشیستی و موسیلینیستی می شد مورد مداقه جدی قرار گرفت. چرا که ذات تفکر در اروپا و بالاخص اروپای مرکزی توأم با تحلیل و نقد است و جالب تر از همه آنکه مهد آن آلمان بود. نوع و سیستم شاکله ها اجتماعی و سیاسی که می شد ذره از آنها بوی فاشیسم به مشام برسد مورد اعتراض های گسترده و حتی سرکوب قرار می گرفت. نوع توسعه های اقتصادی، رفاهی، فرهنگی و اجتماعی که احساس می شد شبیه به برخی از اقدامات هیتلری و آلمان نازی است در چنان تنگناهایی قرار می گرفتند که دیگر تاب و توان ادامه حیات را نداشته باشند. (البته لازم به ذکر است که در این مبحث جریان ها و سامانه های سیاسی مستقر شده در اروپای بعد از جنگ جهانی دوم مد نظر نیستند.) عاملان فجایع هولوکاست که از گزند جنگ در امان مانده بوده یکی پس از دیگری شناسایی و با کمک نهاد سیاسی تازه شکل گرفته محاکمه می شدند. پس از استقرار جدی و تشکیل سازمان ملل متحد در ۱۹۴۵سال که جایگزین صلح و امنیت
شد و به تبع آن تشکیل سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحدUNESCO به عنوان یکی از سازمانهای تخصصی وابسته به دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سازمان ملل متحد و با هدف کمک به دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
صلح و دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
امنیت در جهان از راه دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
همکاری بینالمللی در زمینههای دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آموزشی و دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
علمی و دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فرهنگی به منظور افزایش احترام به دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عدالت و دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
قانونمداری و دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
حقوق بشر ، بر پایه دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
منشور سازمان ملل متحد زمینه های اجتماعی و فرهنگی مبارزه با فاشیسم و بازتاب جهانی فجایع هولوکاست شتاب بیشتری به خود گرفت. محل های فجایع تبدیل به موزه ها و مناطق حفاظت شده قرار گرفت. کلیه اسناد موجود در این خصوص اعم از عکس، فیلم و اسلایدهای موجود حتی آنهایی که توسط ارکان سمعی و بصری واحد تبلیغات حکومت هیتلری به صورت محرمانه و طبقه بندی تهیه شده بود جمع آوری و در شرایط خاص مورد نگهداری قرار گرفته و می گیرد. کمپین های ضد جنگ شروع به جمع آوری عکس ها و اسامی افرادی کردند که در آشوییتس و سایر اردوگاه ها قربانی شده بودند. آلبوم های خانوادگی و حتی یادداشت های چند کلمه ای یهودیان و سایر قربانیان حکومت نازی متن و فیلم های اعترافات سلاخان آشوییتس و سایر اردوگاه های موجود به دست موزه ها و مورخان و محققان علم تاریخ سپرده شد تا شاید اندام انسان های آینده هر وقت که از هولوکاست چیزی خواندند و یا دیدند، به لرزه بیافتد. این سرآغازی بود برای از میان برداشتن و ریشه کن کردن هرگونه حرکت اجتماعی یا فرهنگی در این راستا. که البته در بسیار از جهات مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفت. تأثیر اجتماعی و فرهنگی این جریان به قدری شدید بود که حکومت اتحاد جماهیر شوروی از هر سلاح و هزینه ای برای عدم شیوع خاطرات و اخبار اردوگاه های کار اجباری سیبری فروگذار نبود. ژست های دولتمردان این کشور در صحنه های بین المللی برای انکار فجایع مجدد انسانی در زندان و شکنجه گاه های استالینی و ارودگاه های کار اجباری در سیبری مثال زدنی شده بود. علت آن هم معلوم بود. آنها در خصوص ارتکاب جرم بر علیه انسان ها و مخالفین کمونیسم لنینی و استالینی، آنقدر که از جماعت روشنفکر و اذهان اجتماعی و فرهنگی جهانی می ترسیدند از اتحاد جهانی و مسلحانه بر علیه خود هراسی نداشتند. آری گویی مردم اروپا از یک سو و جهان از سوی دیگر به نوعی آموخته بودند که می بایست یا مواظب هیتلر درون خود باشند یا آن را سرکوب کنند.
بازتاب های سیاسی: اما در شرایط سیاسی آنطور که انتظار می رفت کار به جلو نرفت. همیشه هم همینطور است کار و یا امرسیاسی متعلق به ساحتی و کار و حرکت فرهنگی و اجتماعی متعلق به ساحتی دیگر است. شاید بخشی از پیکره های آنها با تماس بگیرند ولی امتزاج آنها امری بعید به نظر می رسد. تنها حسن اقدامات فرهنگی و اجتماعی بر علیه هولوکاست آن بود که هیچ سیاستمدار آشنا با علم تاریخ و عقلانیت تاریخی نتوانست از یک تریبون رسمی سیاسی یا بین المللی این فاجعه انسانی را به زیر سئوال ببرد. اما تبعاً چون جولانگاه چون جولانگاه سیاست بود حرکت هایی دیگر شکل گرفتند.
جامعه یهودی پناه برده به ایالات متحده آمریکا پیش از جنگ جهانی اول تا آغاز جنگ جهانی دوم به دلیل آرامش روبه رشد اقتصاد و فرهنگ در آن دیار و از سوی دیگر خاصیت ژن بارز یهودیان در حمایت از هم کیشان خود و در نشانه شناسی های درست اقتصادی و سرمایه گذاری های جزیی و کلان باعث شد که آنها نفوذ های گسترده ای در فرهنگ و سیاست آمریکا و سپس اروپا داشته باشند. یهودیان چون صاحب این دو عنصر مهم بودند توانستند سیطره ای روبه رشد بر روی یکی از مهم ترین پدیده های قرن بیستم یعنی رسانه هم داشته باشند. این فرزند نوپای ساخته فکر و دست بشر قابلیت انعطاف حیرت انگیزی است. هر صاحب رسانه ای می تواند به راحتی از آن استفاده ابزاری مبتنی بر حرکت عقاید و منافع خود را داشته باشد و هرچه را که بخواهد در جهت پیشبرد منافع خود بر آن اعمال کند. طبیعی بود که جامعه جهانی یهود برای نجات از آوارگی های خود و تحقق آرمان ساخت یک کشور یهودی و از سوی دیگر برجسته سازی و تظلم نمایی بیش از حد فجایع هولوکاست در راستای نیل به اهداف خود تمام امکانات موجود را در اختیار گرفته و به کار ببندد. در واقع در این برهه حساس تاریخی خود بزرگان یهود هم نتوانستند هیتلر درون خود را یا سرکوب کنند و یا اینکه افسار آن را بر دست بگیرند. آنها توانستند با دو عنصر مهمی که ژان بودریار فیلسوف فقید فرانسوی در نقادی عملکرد بشر مدرن بالاخص در مواجه با مست مدیا ها و اربابان جراید مطرح می کرد یعنی تبدیل واقعیت به فرا واقعیت و سرایت یک سوبژه ذهنی به اذهان عقلانیت اجتماعی به مثابه یک واقعیت موجود.
بزرگان یهود نه تنها تا این حد پیش رفتند بلکه شرایط حضور اندیشه های خود را در وضعیتی تصاعدی قرار دادند و در بطن سیاست بین المللی هم نفوذ خود را گسترش دادند. از این مرحله بود که رویارویی منتقدان و موافقان فاجعه هولوکاست شکل جدی به خود گرفت. اما این اصل را در نظر بگیرید که موافقان و منتقدان هولوکاست چه کسانی هستند.
موافقان هولوکاست کسانی هستند که معتقدند فاجعه ای در ابعادی اینچنینی اتفاق افتاده و تمام شواهد و قراین موجود تاریخی از این رویداد آن را به یک واقعه تاریخی بدل کرده است.
منتقدان هولوکاست کسانی هستند که معتقدند برای رجوع و بازخوانی واقعه تاریخی هولوکاست می بایست به اصل منابع موجود رجوع کرد. نه ساخته های رسانه ای و یا فر واقعیت های تاریخی. (خاخام های منتقد دولت جهانی صهیونیسم و تحریف تاریخ در این گروه فکری و اجتماعی قرار می گیرند.)
اولین اصلی که از تقابل این دو تعریف در ذهن متبادر می شود این است که هر دو گروه اصل وقوع جرایم را پذیرفته اند منتهی گروه دوم تلاش بر آن دارند سره را از ناسره تاریخی معلوم کنند. از این روی فرض حضور گروه دیگری نمی ماند جز منکران هولوکاست. جریانی که به طور کلی منکر وجود هولوکاست هستند. واقعیت این است که این جریان که شاید کمی بیش از دو دهه از عمر آن نمی گذرد از غرض ورزی های طبقه های عوام در اروپا و آمریکا در خصوص سیطره و استیلای فکری و عملکردی یهودیان در مقام بزرگ نمایی واقعیت آغاز شد و چون طبقه های بی سواد و فرودست اجتماعی چون همیشه درک حقیقی واقعیت برایشان دشوار است دست به خلق فضایی ذهنی می زنند که هیچ قرابتی با امر واقعی ندارد. درست همانند کسانی که برای دیدار از آدولف هیتلر ساعت ها در میدان مرکزی شهر برلین می ایستادند و هنگامی هیتلر سوار بر خودرو از نظرگاه آنها می گذشتند از فرط شعف بی دلیل بی هوش می شدند و یا خود را از فرط شادی کاذب بر زمین می انداختند.
اما متأسفانه این نوع تفکر یعنی منکران هولوکاست در همان اذهان طبقات کم مایه یا میان مایه باقی نماند و در دو جهت رشد کرد. اول آنکه پای اینگونه اعتقادات به محافل شبه روشنفکری و حتی آکادمیک جوامع غربی باز شد. از این جمله افراد می توان به دکتر مايكلهافمن، پروفسور داريوس راتاجزاك، پروفسور روبر فوریسون و پروفسور روژه گارودی (در دوره متأخر فکری خود) اشاره کرد. اما جدال ها در این حد باز هم ارزشمند است و همین نزاع ها و تقابل های اعتقادی و فکری است که منجر به زایش علم و افزایش بینش دقت گرایانه در آن می شود.
اما در سیاست بین الملل و دیپلماسی جهانی، شاکله هایی اینچنینی شکل دیگری دارند. در آنجا اصل اساسی، احترام به همه اقوام و ملت ها شرط اصلی و اساسی است و وجه هر ملت و کشوری در دست نفر اول سیاسی آن کشور است که به عنوان نماینده یک ملت در جمع منتخبان سایر ملت ها حضور می یابد. در آنجا وجهه و آبروی یک ملت در صحنه جهانی وقتی فزونی می یابد که نماینده یک ملت احترام به مبانی و اصول موجود در کنوانسیون های جهانی حقوق بشر را منکر نشود و در فرآیند گفتگوی فرهنگ ها، اقوام و ادیان احترام را شرط لازم مناسبت سیاسی خود و مصالح کشورش بداند. در اصل اساسی حقوق بشر آزار رساندن به یک نفر به طوری که رنجی از آن بر فرد تحمیل شود مغایر اصول اخلاقی و جهانی حقوق بشر است. (اصلی که در ادیان آسمانی نیز وجود دارد.) تا چه بماند به آنکه خون کسی به ناحق ریخته شود. از این روی اگر حتی یک نفر در آشوییتس به جرم یهودی بودن و ابراز عقیده شکنجه و یا سوزانده شده باشد دلیلی موجه بر وقوع یک فاجعه انسانی است. از این روی است که تا چند سال پیش هیچ سیاستمداری از یک تریبون رسمی به خود اجازه نداده بود تا منکر وقوع هولوکاست شود. (باز هم عنوان می کنم منتقد نه؛ بلکه منکر)
وقتی این اتفاق روی داد خیلی سریع از موضع سیاسی به یاخته های اجتماعی و فرهنگی جوامع غربی رخنه کرد و پیامد های این کلام نشان داد که تنها یک حرف نبود بلکه زهر ریختن بر زخمی بود که ساختارها و نهاد های مستقل و بدون غرض (تجمعی از موافقان و منتقدان که پیشتر عنوان شد) فرهنگی و اجتماعی غرب سال ها است در پی درمان و التیام آن در بستر فرهنگی و تاریخی خود هستند. یا لگدمالی عواطف و احساسات ناب کودکانی بود که حتی امروز هم در سن بیش از هفتاد سالگی(در عین انزجار از وقوع فجایع انسانی در سرزمین فلسطین که صهیونیست های افراطی در حق مسلمانان روا می دارند) بر مظلومیت کشتار پدران و مادران، برادران و خواهران خود کودکانه گریه می کنند.
اگر به تحلیل اقدام اخیر وزیر امور خارجه دولت یازدهم کشورمان (آقای دکتر ظریف چندی پیش در باکس تویتر خویش سال نو یهودیان، "روش هشانا" را به آنها تبریک گفته است از آن سوی کریستیپلوسی فرزند نانسی پلوسی رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا از انتشار این پیام از دکتر ظریف تشکر کرده و لحنی که احساس می شود هم شیطنت زنانه و هم سیاسی در آن وجود دارد برای ایشان نوشته: متشکر؛ سال نو با پایان دادن به انکار هولوکاست از سوی ایران شیرینتر میشود. دکتر ظریف هم در پاسخ به وی عنوان کرده: ایران هرگز هولوکاست را انکار نکرده است. مردی که هولوکاست را انکار میکرد، رفته است. سال نو مبارک. پلوسی هم از این حرف ابراز خوشحالی و تشکر کرده است. انتشار خبر این گفتگوی مکتوب، بازتاب گستردهای در محافل سیاسی و رسانههای خبری داخلی و خارجی داشته است....) در تقابل با سخنان رییس جمهور دولت های نهم و دهم بپردازیم در گستره سیاست بین الملل ایران، شاهد یک چرخش سریع و در عین حال صحیح به سمت گروه دوم هستیم. یعنی ایران طبق روال گذشته خود (به غیر از دولت نهم و دهم) منتقد و تحلیل گر می خواهد در صحنه سیاست خارجی ظاهر شود یعنی ضمن احترام به همه ملت های جهان هم سیاست های خصمانه رژیم صهیونیستی را بر نمی تابد و محکوم می کند و در عین حال هولوکاست را محکوم کرده و آن را طبق روال خرد جهانی محکوم می کند. رویکردی اینچنین خردمندانه در عرصه سیاست بین الملل می تواند آفاقی جدید را در عرصه بین الملل برای کشورمان به وجود آورد که می توان از هم اکنون آینده آن را بسیار مثبت و مطلوب ارزیابی کرد. از آن سوی هم زمان آن رسیده که سایر کشورهای جهان معادلات گذشته خود را برهم بزنند و بار دیگر و از منظری لطیف تر به ایران اسلامی با سابقه ای کهن در فرهنگ تمدن نظر بیاندازند.
ورود عقلانیت تاریخی: شواهد و قراینی موثق وجود دارد که هیچ پرنده ای در ارتفاع نزدیک آشوییتس پرواز نمی کند اما با فاصله کمی از دیوارهای این اردوگاه پرندگان در میان درختان آشیانه دارند و به حیات طبیعی خود ادامه می دهند. اگرچه آشوییتس و سایر اردوگاه هایی که مفهوم هولوکاست را آفریدند خالی از زندگی انسانی بوده و متروک هستند اما هنوز نور آبی ملایم که نمادی از خرد و عقلانیت و تحلیل تاریخی است هنوز در این اردوگاه ها می تابد. هولوکاست در این دوره دیگر مجموعه ای از چند اردوگاه نیست. یک مفهوم است. مفهومی که می تواند مدام بر هر آدمی تلنگر بزند که مواظب هیتلر درون خود باشد.