امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نگاهی به نظریات فرهنگی

#1
هویت فرهنگ، هویت علمی و معرفتی است و دارای ابعاد و اجزاء و سطوح مختلفی است برخی نقش کلیدی دارد و برخی هویت ساز است همه سطوح و لایه های فرهنگ در یک سطح نیست برخی قوام تمدن به آنهاست و این درحالی است که فرهنگ را بدون زبان و نماد و الگو نمی توان القا کرد.
هرچند زبان و لباس را خانه فرهنگ وجود انسان شمرده اند، ولی اینها مختص به یک فرهنگ نیستند عمیق ترین لایه تمدن و فرهنگ آن قسمتی است که مربوط به اهداف و آرمانهاست قسمتی که حیات و مرگ و جهت زندگی را بیان می کند غم و اندوه را سمت و سو می دهد هستی و نیستی را معنی می کند هستی شناسی، معادشناسی، معرفت شناسی سطوح بنیادین فرهنگ است. در مقاله حاضر نویسنده کوشیده است نگاهی گذرا به نظریات متعدد فرهنگی داشته باشد. مطلب را باهم از نظر می گذرانیم:
اگر ما معتقد به فطرت واحد باشیم یک فرهنگ خاص حقیقی وجود دارد ولی انسان می تواند به طور متنوع فرهنگ را برگزیند و مابقی را دور بریزد. یک خط واحد در طول تاریخ است و سبل و راههای متعدد اگر هست اما صراط مستقیم یکی است و باقی همه سایه های همان حقیقت است. انسان فرهنگ های متنوع را می پذیرد و فرهنگها در درون خود یکدیگر را جذب می کنند و رفت و آمدهایی دارند، غالب و مغلوب دارند، فرهنگ غالب فرهنگ دیگر را جذب می کند مثل فرهنگ اسلام که زبانهای مختلف را گرفت و درون خود هضم کرد.
اسلام فرهنگ ایران و ادبیات ایران را گرفت و جذب کرد و حافظ و سعدی و مولانا جذب در اسلام شدند. اسلام عنصر عقلانیت فرهنگ یونانی را گرفت و گزینشی برخورد کرد ولی هرگاه نمی تواند جذب کند به استحاله فرهنگی می کشد. حضور فرهنگ به اراده و آگاهی است و هرگاه اراده تضعیف شود فرهنگ تغییر می کند. «قیمه کل امرء مایعلم» ارزش هر انسانی در گرو آگاهی های اوست.
سطح فرهنگها مختلف است یکی سطح رفتاری، اقتصادی، ماهواره ای است، یک عده، از همین جنبه رفتاری، اقتصادی یا ماهواره ای جذب می شوند.
سطح دیگر سطح جهانبینی و جهان شناسی است.
کانون اصلی فرهنگ اسلامی لایه های اعتقادی است که در جاهلیت اولی هم فرهنگ بود ولی اسلام جایگزین آن شد در صدر اسلام نظام قبیله ای بود هویت فرد به حوزه ارتباطات قبیله ای و عشیره ای او بود «الهیکم التکاثر» سراغ مرده ها، و نژاد، خون و عصبیت رفتند...
در جامعه ای که قتل و خونریزی و ناامنی بود در بیرون جز از طریق غلبه بر حریف کاری نبود قوانین هم براساس همین قراردادهای قبیله شکل می گرفت. در حلف الفضول «پیمان جوانمردان» که وقتی فضلها دیدند در ماه حرام در مکه به حقوق مردم تجاوز شد پیمان بستند که از مظلوم حمایت کنند سخن از نظام قبیله ای نبود چند نفر متحد شدند و جهت دادند آنجا ثار بود اینجا هم ثارالله.
در جاهلیت علم الانساب بود اسلام هم علم الاسما آورد. آنجا برتری نزد قبیله اینجا برتری نزد خدا، آنجا عصبیت و «وأنذر عشیرتک الأقربین» (شعرا۲۱۴) که پیامبر آن را بازخوانی کرد قل ان کان ابائکم احب الیکم من الله رسوله (توبه۲۴) حب را رد نکرد احب را مردود دانست خدا را غالب کرد و فرهنگ دین را بر قوم و قبیله و خانواده مقدم شمرد، صله رحم و تعصب قومی و خانوادگی را محترم شمرد تمایلات مردم را نمی شود نادیده گرفت باید آنها را در جهت خدایی هدایت کرد سرکوبی خواسته و لذات مشروع و شادی های مردم، دور از فرهنگ عمومی است نباید آنها را نادیده گرفت در آن نظام همه اش صحبت از شمشیر و شتر و خون ریزی بخاطر عصبیت و قبیله و کثرت طلبی با شمردن مردگان قبرستان ولی در نظام اسلامی کوثر طلبی و ایثارگری و تسبیح و تمجید حق شکل گرفت.
بازار عکاظ و شعرخوانی را به قرائت قرآن و مجلس سقیفه را به شورا و شاورهم فی الامر تبدیل کرد. اگر علم فردی «علم الانساب» فرو می ریخت در نتیجه نظام قبیله ای هم فرو می ریخت. اسلام یک حوزه معرفتی درست کرد حوزه شناخت شهودی که پیامبران علیرغم اختلاف زمانی یک خط مشترک توحیدی دارند همه درپی ایجاد فرهنگ بودند. آیا فرهنگ و تمدن قدرت را پدید می آورد یا قدرت ها فرهنگ را پدید می آورند معیار فرهنگ اقتدار است؛ چون: اذا جاء نصرالله والفتح...
وقتی نصرت و قدرت آمد رایت الناس یدخلون فی دین الله باید غلبه فرهنگی پدید آید باید درک مشترک و عمومی حاصل شود وقتی کسی فرهنگ را یافت و درک کرد آن را منتقل می کند.
در اسلام مفهوم توحید، کلمه لااله الا الله، فاینما تولوافثم وجه الله(بقره۱۱۵) و اعتقاد به تقدیس و تسبیح و تکبیر و اینکه خدا مرکز نور و قدرت است جزو زیر ساخت فرهنگی است نگاه مردم آن روز این جهانی و مادیگری بود و پیامبر نگاه قدسی اقرء باسم ربک(علق۱) را به مردم داد و عالمان و هنرمندان و قهرمانان معانی را به مردم انتقال می دهند و مردم از طریق آنان و اشعار و زبان و آیات این فرهنگ را می گیرند برخی مشکلات فرهنگی در حوزه نظری است و برخی در حوزه عملی است که فاسق می شوند امروز غرب، حوزه نظری و عملی ما را مورد حمله قرار داده است.
در نظام اسلامی توحید را که برداری اعتقاد را که برداری همه چیز فرو می ریزد. در جهان امروز علم افزاری را برداری همه چیز فرو می ریزد.
اسلام آمد در فرهنگ آن روز رسوخ کرد ولی نظام قبیله ای را نتوانست بطور کامل براندازد آنها در پوشش رفتند و نظام قبیله ای در قالب حکومت معاویه و اموی ها و بنی العباس به کار خود ادامه داد اسلام بود ولی بقایای فرهنگ گذشته هم باقی ماند اسلام ناب پیامبر را، مغولها مثل الجایتوی مسیحی تغییر دادند و به سلطان محمد خدابنده، تبدیل نمودند و اسلام را در ظاهر پذیرفتند و مبلغ آن شدند. برجسته ترین آثار فرهنگ اسلام هم مال دوران مغول است که مسخر فرهنگ اسلام شدند.
امروز ما در برابر فرهنگ جاهلیت دوم قرار داریم در برابر سکولاریزم یا جدایی از دین و معنویت قرار گرفته ایم فرهنگ امروز مباحث زیادی را به خود اختصاص داده، بحث دنیای مدرنیته، پست مدرن، گفتگوی تمدنها، جنگ تمدنها، پلورالیزم و هرمنوتیک از مصنوعاتی است که با اراده و آگاهی آنان ایجاد می شود جامعه و اخلاق و تاریخ و سنت ها جزو مقوله فرهنگ است.
فرهنگ حوزه گسترده ای دارد اگر در اخلاق به فرد و در سیاست به جامعه و در تدبیر منزل به خانواده نگاه می کنند درحوزه فرهنگ به هیئت اجتماعی گسترده نگاه می کنند نه شهر و فرد و جامعه خاص بلکه به جای پرداخت به مسائل ریز به مسائل کلان می پردازد.
امروزه خود فرهنگ غرب زیرپوشش های فراوان، در بحث بحران دنیای مدرن و پست مدرنیسم قرارگرفته است.
فرهنگ دائما درحرکت و سیال است.
ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. (رعد۱۱)
انسانها با تغییرات رفتاری که با معاشرت، دیدن فیلم و... فرهنگ خاصی پیدا می کنند. هر روز در تغییر رنگ و لباس و ساختمان و مدل آشپزخانه و کلمات و یک واژه که در فیلمی تکرار می شود فردا در همه کشور می پیچد... اینها فرهنگ را می سازد.
از این رو برخی گفته اند ما هویت ثابتی نداریم و فرهنگ امری تدریجی و سیال است هرچند که انسانها دائما در تغییرند. ملاصدرا بحث اتحاد علم و عالم و معلوم، عقل و عاقل و معقول را مطرح کرد که انسان با علم خودش ساخته می شود و کسب علم به اراده انسان است ساخت فرهنگ نیز به اراده انسانهاست فارابی نیز گفته است مدینه فاضله و جاهله و ضاله را انسانها می سازند.
آیا جامعه جدای از انسان وجود دارد آیا چیزی بنام فرهنگ غرب و فرهنگ اسلام هست یا فقط آدم هایی هستند که سیالند و چیز ثابتی ندارند و کلاً یک ماهیت اعتباری است و درحال تغییر و اینکه تمدن و فرهنگ اسلامی تغییر یافته جای نگرانی نیست نباید جوش کرد.
نظر دیگر اینکه انسان است که تغییر را می پذیرد؛ ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. (رعد۱۱)
رگ رگ است این آب شیرین آب شور
در خلایق می رود تا نفخ صور
انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً (انسان۳)
لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت (بقره ۲۸۶) همه حوزه ها به اختیار انسان نیست همه چیز به دست انسان نیست بعضی حوزه ها انسان را مجبور می کند بپذیرد، اعتباریات را ما می سازیم ولی آیا ریاضیات بعهده ماست ما اگر نخواهیم ۴=۲+۲ شود آیا می توانیم.
مثلاوقتی برای شهر طرح ترافیک می دهی که همه جاده ها از شمال به جنوب یکطرفه برای رفتن ده دقیقه طول می کشد ولی نتیجه آن برای جنوب به شمال دوساعت وقت خواهد گرفت زیرا آن حوزه کاری این اثر را دارد کل نفس بما کسبت رهینه (مدثر ۳۸)، قل کل یعمل علی شاکلته (اسرا ۸۴) این نظام کشوری و پرورشی و دانشگاهی که علوم پایه و کاربردی و انسانی غربی را فرا می گیرد خروجی آن همان تفکرات لائیک است. معنی ندارد سیستم غرب را بیاوری اقتصاد آن را بیاوری هنر آنرا بیاوری و لوازم آن را نیاوری اگر جنبه مکانیکی را گرفتی برهنگی و لاقیدی هم می آید.
هیچ تضمینی وجود ندارد فرهنگ ثابت بماند همواره در تغییر است ولی تغییر فرهنگ یک لوازمی دارد یک قانونمندی فرای همه فرهنگهاست لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض (بقره ۲۵۱)
نظر دیگر اینکه انسان یک حقیقتی دارد که اگر خود را یافت همه چیز را می یابد.
ارتباطی است، بی تکلف بی قیاس
بین رب ناس با جان ناس
ارتباط بی واسطه ای با خدا داریم انسان مافوق محیط و قوم و قبیله و نژاد و خاک و خون و پدر و مادر است همه انسانها یک حقیقت دارند و با آن حقیقت ارتباط دارند.
و اذا اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامه انا کنا عن هذا غافلین او تقولوا انما اشرک آباؤنا من قبل و کنا ذریه من بعدهم افتهلکنا بما فعل المبطلون. (اعراف ۱۷۲ و ۱۷۳)
ای انسان نمی توانی گناه را به گردن قوم و قبیله و جامعه و حتی پدر و مادر بیندازی در حالی که در روز ازل شهادت به پروردگار داده بودی و با این شهود جایی برای غفلت نیست.
دین چیز ثابتی است تغییرات را هم براساس مقتضیات زمان می پذیرد دراسلام اصول ثابت و متغیر هست آنچه ثابت است لایه های زیرین و عمیق که لایه های اعتقادی است که خود را در عاشورا و انقلاب و اعتکاف و جبهه و نمازجمعه عیان می سازد و حتی همین عرفانهای کاذب که دراین ایران و دنیا رواج دارد نشان از اعتبار سکه صادق است وقتی کاذب یک سکه رواج می یابد که صادق آن ارزشمند باشد زبان مشترک ملتها عرفان است.
اینکه امروزه مثنوی معنوی بیشترین فروش را در آمریکا دارد نشان از همین حقیقت است. آنچه از فرهنگ متغیر است لایه های روئین ظاهری لباس و صورت و زبان و واژه ها و اصطلاحات و مد و شکل خانه و زندگی است که تغییر ظاهری خطرناک نیست اسلام طبق وعده هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون (توبه۳۳) فرهنگ غالب جهانی می شود نشانه های آن، هم اکنون ظاهر است اسلام این ظرفیت را دارد اسلام با عقلانیت و مدارای اجتماعی و ریشه داشتن درفطرت انسانها همه دروازه های کلیدی جهان را فتح خواهدکرد. فوکویاما گفته بود امام خمینی با جریان سلمان رشدی تمام تلاش ۴۰ ساله ما را بهم ریخت زیرا فوکویاما پایان تاریخ را سکولاریزم می دانست ولی اکنون دریافته که غلبه با اسلام و معنویت است.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  مصائب فرهنگی آخرالزمان
  نگاهی اجمالی به زندگی ثامن الائمه
  نگاهی به شیوه زندگی و سلوک دینی امام رضا (ع)
  امام مهدی در نگاهی متفاوت
  نگاهی به آزادی در اسلام
  بی فرهنگی صهیونیستی
Star نگاهی به سفر غریب مرگ و قیامت !
Heart نگاهی گذرا بر زندگینامه حضرت معصومه (س)
Heart نگاهی به زندگی علامه امینی(ره)
  نگاهی به زندگانی حضرت یونس (ع)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان